در دو یادداشت قبلی تربیت کودک در خانواده های سخت گیر و آسان گیر را شرح دادیم و در این یادداشت به بررسی تربیت کودک در خانواده های آشفته و پریشان می پردازیم.
ج) خانواده گسسته (خانواده پریشان)
1 – در این خانواده ها به علت اختلاف بین والدین معمولا به صورت قهر و آشتی به ســر می برند که تاثیر منفی روی کودکان می گذارد.
2 – گاهی کودک به عنوان قاضی در نظر گرفته می شود و گاهی قربــــانی یکی از طرفین می گردد.
3 – کودک علاوه بر این که نیازهای روانی و جسمانیش ارضاء نمی گردد به تدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزد. (کودکانی که بدون مقدمه بچه های دیگر را می زنند.)
4 – میزان ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده برای خود قائل هستند، ناچیز است.
5 – چهره افراد خانواده غالبـــــا عبوس و افراد خانــواده معمولا غمگین ، گرفته ، افسرده و بی احساس به نظر می آیند.
6 – گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های یکدیگر سنگین است و صدای آنان یا بلند، خشن و گوش خراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است که به سختی قابل شنیدن می باشد.
7 – نشانه دوستی و صمیمیت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند.
8 – شوخی های افراد خانواده با یکدیگر در بیش تر اوقات گزنده، بی رحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است.
9 – بزرگ ترهای خانواده تا آن میزان سرگرم امر و نهی کردن و دستور دادن به کوچک تر ها هستند که برای مثال پدر و مادر هرگز نمی فهمند فرزندان آنان دارای چه ویژگی های شخصیتی هستند.
10 – فرزندان خانواده کمتر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ، فهمیده، باشعور، اصیل و دوست داشتنی بهره مند می شوند.
11 – پدر و مادر برای احتراز و دوری از یکدیگر، آن چنان خود را مشغول کارهای خارج از محیط خانواده می کنند که گویی تنها وظیفه آنان کار کردن و تامین مایحتاج زندگی است.
12 – افراد خانواده، احساس تنهایی و بی یاور بودن می کنند و به این باور می رسند که بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند.
13 – افراد خانواده غالبا تکانشی عمل می کنند، عصبی هستند، احساس گناه و تقصیر می کنند یا بر عکس، احساس می کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و برای جبران این احساس گاه با یکدیگر رفتاری بسیار خشونت آمیز و غیر انسانی نشان می دهند.
14 – افراد خانواده برای کنترل امور غیر ممکن، تلاش فراوان می کنند و هرگز متوجه نمی شوند که انجام بعضی از خواسته های آنان به وسیله طرف مقابل، غیر ممکن است.
15 – افراد خانواده گاه گرفتار مشکل کمال طلبی می شوند و در این راه، هم خود متحمل فشارهای روانی زیاد می شوند و هم بر افراد دیگر خانواده فشارهای فزاینده ای را می آورند.
16 – افراد خانواده حالت اصطلاحا نهایت نگری دارند و در نظر آنان همه پدیده های عالم در دو حد یک طیف هستند و هر پدیده، شیء، صفت، مفهوم یا سفید است یا سیاه – یا خوب است یا بد – یا زیان آور است یا سودمند – یا دوست داشتنی است یا غیر دوست داشتنی – لذا هیچ حد واسطی را در نظر نمی گیرند.
17 – وابستگی افراد خانواده با یکدیگر ناسالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند یا خود را مرکز و محور عالم به حساب می آورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می کند.
18 – افراد خانواده نسبت به هر موضوع یا پدیده ای تعصب بی مورد و شدید نشان می دهند و این ویژگی باعث می شود از استدلال، منطق و عقل سلیم فاصله بسیار داشته باشند.
19 – افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یکدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یکی از آنان در زمینه خاصی (مثل موفقیت شغلی، خرید یک ماشین، خرید یک لباس و …) موجب رنجش، نگرانی، اضطراب و حسادت شدید فرد یا افراد دیگر خانواده می شود.
20 – افراد خانواده مسائل و مشکلات خود را انکار می کنند و به همین دلیل نیز مشکلات آنان هرگز حل نمی شود و این مشکلات در همه ابعاد رفتاری آنان تجلی پیدا می کند.
21 – افراد خانواده در مورد خود و دیگران به داوری ها و قضاوت های نادرست می پردازند و یکی از اعتیاد های مضر و در عین حال لذت بخش آنان، غیبت و بدگوئی از دیگران است.
22 – دروغگویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یک از افراد خانواده یاد گرفته اند که برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی، به افراد دیگر دروغ بگویند.
23 – به سادگی افراد خانواده به یکدیگر فحش می دهند، همچنین خشونت های جسمی نیز رایج است و نگرش هر یک از افراد خانواده بر این استوار است که طرف مقابل آنان فردی خود رای، نفهم، خود خواه و … است و بهترین راه برای به زانو در آوردن او کتک زدن و تحقیر اوست.
24 – نگرش های افراد خانواده در زمینه های مختلف تحریف شده است و باورهایی نظیر – به زن نمی توان اعتماد کرد – همه آدم ها بد هستند – هر فرد باید فقط به فکر خودش باشد و … به سادگی تبلیغ می شود.
25 – فرزندان خانواده میل شدیدی را برای مورد تایید قرار گرفتن به وسیله اولیای خود نشان می دهند و با از دست دادن هویت خود و نیز بر خلاف میل و خواسته خویش به خواسته های هر چند نادرست پدر و مادر یا بزرگ ترها تن در می دهند.
26 – احساس عدم رضایت از خود یا حالت از خود راضی بودن افراطی در بین افراد خانواده شایع است و آثار این نوع احساس در همه ابعاد رفتاری آنان مشاهده می شود.
27 – احساس تنهایی و بی یار و یاور بودن در بین اعضای خانواده شایع است و در این راه به بن بست روانی یا غم و اندوه مزمن و افسردگی می رسند.
۲۸ – افراد خانواده از اضطراب دائمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل اختلالات شناختی، هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است.
ادامه دارد…
منبع: hamdardi.com