برای رحلت حضرت محمد؛ پیامبر نور و تنهایی

رحلت حضرت محمد | پیامبر نور و تنهایی | حضرت محمد
 رحلت حضرت محمد | پیامبر نور و تنهایی | حضرت محمد

و چون آیاتی را که به رسول فرستاده شده استماع کنند اشک از دیده‌ی آن‌ها جاری می‌شود زیرا حقانیت آن را شناخته و گویند بارالها ما به رسول تو محمد و کتاب آسمانی او قرآن ایمان آوردیم ما را در زمره‌ی گواهان صدق او بنویس (سوره‌ی مائده آیه‌ی 83).

آیه‌هایت روشن بود. درست مثل ذات انسان. جهل درون ما با تو محو شد. ما از آفتاب آیه‌هایی که می‌خواندی روشن می‌شدیم. ما تعبیری از به ثمر رسیدن رسالتت شدیم.

مهم نیست چند سال پیش بود. مهم این است که روشنایی حرف‌هایت تا امروز به ما رسیده. ما دلگرم به نشانه‌هایی هستیم که تو از خدایت برایمان بازگو کردی. چقدر خوش‌بختیم که تو آمدی و بر تاریکی درونمان نور تاباندی.

جهان با تو روشن بود. حتی شب‌ها هم روز بودند. اما بعد از تو تکلیف جهان چه شد؟ روشنایی بلاتکلیف ماند و زمین و زمان از بهت معلق ماند. چقدر سخت گذشت به دنیا. خدا بار غمی را بر دوشش گذاشت که تحملش برایش بی‌نهایت سخت بود. تمام ملائک، تمام ذرات عالم، تمام درختان و پنجره‌ها عزادار شدند. سکوت خاصی در دل ذره‌ذره‌ی جهان بود. سکوتی که با بلندترین صدا تو را فریاد می‌زد.

جهان بی‌تو نیمه‌تمام ماند. مثل کتابی که قسمتی از آن را خوانده باشیم و مابقی‌اش نوشته نشده باشد.

چقدر دلم می‌سوزد برای روزهای آن سال‌ها. تکلیف روزهای مدینه چه شد بی‌تو؟ مکه سیاه‌پوش شد از فراق. حال اهل بیتت را چه واژه‌ای توصیف کرد؟ این وظیفه‌ی سخت قسمت کدام واژه شد؟ چه کسی غم سنگین شهر را تسکین می‌داد؟ چه کسی عمق اندوه پیروانت را درک می‌کرد وقتی که دانستند کم‌کم جهان عزادار خواهد شد؟ راستی که حج الوداع چه تعبیر عجیبی بود. عمق اتفاق در حج تو جا ماند.

معجزه‌ای با نام مقدس محمد

نماز صبح آن روز تو را کم داشت. هنوز که هنوز است غم تو بر اذان صبح است. سراغ تو را از تمام نورها و روشنایی‌ها می‌گیرد.

قامت درخت شصت و سه ساله‌ای خم شد. نه. درخت که خم نمی‌شود. درخت همیشه استوار و پابرجاست. همیشه دست‌هایش رو به آسمان است و هوای آسمان را در سر دارد. درخت حتی با قطع‌شدن هم از بین نمی‌رود. یاد آن همیشه زنده است. رسم سبز بودنش ادامه دارد و رسالتش را به تمام درخت‌های دیگر می‌رساند.

آیه‌هایت به ما رسیده است پیامبر نور و تنهایی. رسالت تو نسل به نسل به ما رسیده است. مگر می‌شود حق را از حافظه‌ی دنیا پاک کرد؟

ما به تو ایمان آورده‌ایم. به آیه‌هایی که حال روح‌مان را خوب کرده است. حقانیت تو آفتاب پاییزی ماست. آفتابی گرم و مطبوع که می‌شود در پناه آن آرام گرفت. تو آن معجزه‌ای هستی که خدا با نام مقدس ستایشگر آفرید.

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – یاسمن رضائیان

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها