وب سایت فرهاد حسن زاده ( نویسنده کودکان و نوجوانان )

فرهاد حسن زاده

تصمیم داشتم صبح روز عید به دنیا بیایم و از موهبت‌های نوروزی، مثل عیدی و شیرینی و آجیل و ماچ‌ و بوسه بهره‌مند شوم که نشد و با اندکی تأخیر، روز بیستم فروردین ماه 1341 قدم به دنیای کودکان گذاشتم. مادر خدابیامرزم می‌گفت: «تو خیلی سرخ و سفید و تپل مپل بودی و همه‌اش به خاطر آن بود که موقع بارداری روزی چند نوبت، یک سبد سبزی خام می‌ خوردم.» حرف‌های مادرم را پدرم تأیید می‌ کرد و می‌ گفت: «شاید علت نویسنده شدنت همان سبزی‌های خام دوران بارداری باشد.تصمیم داشتم یک جای کوهستانی و خوش‌ آب و هوا، یا میان جنگل‌های سرسبز شمال به دنیا بیایم، اما نشد، چون پدر و مادرم آبادان را برای زندگی انتخاب‌ کرده بودند، آبادان را با همه گرما و شرجی و امکانات محدودش. و شاید یکی از دلایل خوب نوشتن داستان‌ نویس‌های جنوبی ، همین‌ گرما و شرجی حال و هوا باشد ……

این جملات آغازین زندگی نامه فرهاد حسن زاده است  که تاکنون  حدود 50 کتاب رمان و داستان کوتاه منتشزکرده است.  کتابهای ( پی تی کو .. پی تی کو ) و (بازنویسی حکایت های سعدی ) از او در  جشنواره کتابهای کانون پرورش فکری شایسته تقدیرشناخته شده است .عقرب‌های کشتی بمبک ، پری نازه دست درازه، دیو دیگ به سر، هندوانه به شرط عشق، یک شب از هزار شب، خنده به شرط قلقلک و……. بعضی از کتاب های اوست  که شاید شما هم آن ها را مطالعه کرده باشید.

وب سایت فرهاد حسن زاده

اگر می خواهید بیشتر با این نویسنده و آثارش آشنا شوید می توانید به سایتش نگاهی بیاندازید .در این سایت می توانید زندگی نامه ، کتابها،‌ شعر ها ، طنزها ،‌ یادداشت ها ، عکس ها و… این نویسنده را ببینید.

طنز کوتاه زیر را از این سایت برایتان انتخاب کرده ایم :

این سه‌سوت را از بالای لوستر خانه‌ ی قشنگمان می‌ نویسیم. می‌ دانید چرا؟ چون باز این دوست شما، یعنی نیم‌ سوتِ سوت‌به‌ سوت شده، دسته‌ گل به آب داده. اصلاً و کلاً و جزئاً این موجود زنده اگر دسته‌ گل به آب ندهد روزگارش سنبلی نمی‌ شود.حالا شما می‌ فرمایید ما با این حیوان زبان‌ نفهم چی‌ کار کنیم؟ آره؟ با این حیوان وحشی فلان‌فلان‌ شده چی کار کنیم، آخه!

صبح، خیر سرمان فرستادیمش بیرون تا از بقالی سر کوچه شیر بخرد. از همین شیرهای پاستوریزه‌ی کم چرب بدون گاز و افزودنی‌ های مجاز. از همین شیرهای بی‌ خاصیتی که قیمتش روزبه‌ روز می‌ رود بالا. حتی بهش تأکید فرمودیم تاریخ مصرفش را نگاه کند که حتماً مال امسال باشد. رفته و بعد از دو ساعت با یک تکه طناب از در آمده تو . البته نصف طنابش بیرون در بود و ما نمی‌ دیدیم. فرمودیم: «چی شد این شیر؟» گفت: «بیارمش تو؟»فرمودیم: «بله دیگه. اگر نیاوری می‌ خواهی چه‌ کار کنی پس؟ هلاک شدیم از بی‌ شیری.»او هم سر طناب را کشید و گفت: «بیا تو. خودش اجازه داد.»

وب سایت فرهاد حسن زاده

شیرجنگلی

ناگهان دیدیم ای دل غافل، یک شیر جنگلی با چه عظمت و ابهتی از در آمد تو. به جای سلام هم یک نعره‌ی غرش‌آلود و خشونت مدار زد که سراسر وجودمان را لرزاند و از ترس میزمان را چیز فرمودیم. گفت: «از اون شیرها نبود، از این شیرها پیدا کردیم.»درحالی‌ که از شجاعت رفته بودیم بالای لوستر فرمودیم: «پیدا کردی؟ از کجا پیدا کردی؟»

گفت: «توی اتوبان بود. فک کنم داشت دنبال پل هوایی می‌گشت.»فرمودیم: «اتوبان… پل هوایی؟ این پرت و چرت‌ها چیه که سر هم می‌ کنی؟»گفت: «به جان شما. خواستیم ببریمش پارک، دیدیم دم درش نوشته: ورود حیوانات ممنوع. واسه‌ی همین آوردیمش خونه. بد کاری که نکردیم؟»

نگاهی به آقاشیره انداختیم که خیره شده بود به تلویزیون و داشت اخبار نگاه می‌ کرد. اتفاقاً اخبار هم داشت از شیرهای ولوشده در بزرگراه‌های تهران حرف می‌ زد. شیرهایی که انگار نه انگار در یکی از بزرگترین پایتخت‌های بزرگترین کشورهای بزرگترین خاورمیانه‌ی بزرگترین سیاره‌ی منظومه‌ی بزرگ‌ترین شمسی خودنمایی می‌ کنند.نیم‌سوت که می‌گوید: این شیرها شهری هستند و آدم‌ها را نیش نمی‌ زنند. سوت‌به‌ سوت‌شده حاضر نیست آن را از خانه بیرون ببرد. به‌ همین‌خاطر است که این سه‌سوت را از بالای لوستر می‌نویسیم. به نظر شما با این حیوان زبان‌ نفهم چی‌ کار کنیم؟

برای آشنایی بیشتر با این نویسنده موفق به وب سایت فرهاد حسن زاده سری بزنید. هم چنین می توانید مطلب گفتگو با استاد فرهاد حسن زاده نویسنده نوجوانان را هم در سایت نوجوان ها مطالعه کنید.

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

2 پاسخ

  1. به نظرم فرهاد حسن زاده یکی از بهترین نویسندگان ایرانه. درود بر او و قلم توانایش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها