آیا ما شهروند هستیم؟

برای اصلاح جامعه نیاز است تا ما حقوق و تکالیف و مفهوم شهروند و شهروندی را بشناسیم.  پس با ما همراه باشید.

شهروندی” لفظ یا عنوانیست که در زندگی روزمره خود بارها و بارها آن را شنیده ایم. یا آن را به کار برده ایم. اما شاید درباره این مفهوم چیز زیادی ندانیم. مثلا تا به حال از خود نپرسیده ایم چرا به ما “شهروند” گفته می شود؟ این مفهوم از چه زمانی و چگونه و چرا به کار رفت؟ آیا پیش از آن ساکنان شهرها را شهروند خطاب می کردند؟

شهروند کیست؟ چه وظایفی دارد؟ چه تکالیفی دارد؟ اساسا چه نقشی دارد؟ از شهروند چه انتظاراتی وجود دارد؟
برای پاسخ به این پرسش ها لازم است زمینه های نظری مفهوم شهروندی را مطالعه کنیم و با محتوا و مضمون شهروندی بیش تر آشنا شویم.

مطالعه سوابق نظری و دیدگاه هایی که درباره پیدایش مفهوم شهروندی وجود دارند و مروری بر سابقه پیدایش این مفهوم در جامعه و زندگی اجتماعی مطالب زیادی را درباره شهروندی به ما می آموزد. مثلا این که در می یابیم که این مفهوم دلالت بر موقعیت خاصی دارد و نمی توان در همه جا و همه زمان ها و همه اجتماعات افراد را با عنوان “شهروند “خطاب کرد. در می یابیم که شهروندی زمینه های تربیتی، اجتماعی و سیاسی ای دارد که بدون داشتن آن ها ممکن نیست شهروند به حساب آییم.

آیا ما شهروند هستیم؟

اما این زمینه ها و شرایط کدامند؟

قبل از هر چیز باید دانست که مفهوم و موقعیت “شهروندی” با گذر زمان رشد یافته و ابعاد گسترده پیدا کرده است. حقوق شهروندی یک فرایند تکاملی داشته است و در طول زمان به ویژه در سده اخیر و پس از پایان جنگ های جهانی بسط یافته است. اصل و اساس شهروندی آن است که این صفت  با خود حقوقی به همراه می آورد.

این حقوق عبارت اند از حق آموزش، حق داشتن شغل، حق برخورداری از سلامت، آزادی بیان، حق محاکمه منصفانه و دسترسی برابر به نظام قانونی، حق برخورداری از هوای پاک، آب سالم و حق دسترسی به اطلاعات.
به مرور زمان این حقوق دامنه بیش تری پیدا کرده است. به طوری که امروزه شهروندی سه بعد مشخص پیدا کرده است. بعد مدنی – بعد سیاسی و بعد اجتماعی.

حقوق سیاسی پس از حقوق مدنی پدید آمده و شامل حق رای نامزدی مقامات انتخابی، حق شرکت در احزاب سیاسی و مشارکت به شیوه های گوناگون در فرایند قانونگذاری است. بعد سوم با ظهور دولت جدید رفاه پدید آمد. مانند امنیت اجتماعی؛ برخورداری از مزایای بیکاری، بیمه و رفاه اجتماعی و نظایر آن.

اما پرسش آن است که آیا امروزه تمامی ساکنان شهرها در هر کجای جهان و در هر جامعه ای شهروند تلقی می شوند؟ برخورداری از عنوان شهروندی فرد را از چه حقوقی برخوردار می کند؟ چه افراد یا گروه هایی از چنین حقوقی محروم اند؟ به عنوان مثال این پرسش مطرح می شود که چه چیزی مانع از بهره مندی سیاهان از مزایای شهروندی کامل شده است؟ یا چه عواملی مانع از برخورداری از حقوق زنان در امر آموزش می شود؟ آیا همه درک واحدی از حقوق و جایگاه شهروندی دارند؟

مبنا و پایه حقوق شهروندی چیست؟

نخستین و ساده ترین پاسخی که به این سوال ها داده اند آن است که شهروند یک انسان آگاه و مسئول است. کسی است که حقوق و تکالیف خود را می شناسد و به آن عمل می کند.

شهروند کسی است که قواعد سلوک دموکراتیک را می داند و ارزش های اخلاقی آن را می شناسد. شهروند کسی است که قدرت های جدید خود را باور و آن ها را اعمال می کند. یکی از این قدرت ها این است که می تواند از همه مسئولان امور و مدیران شهرش دلایل اعمال و رفتارشان را بخواهد.

ویژگی های مهم شهروندی را با جمع بندی نظریات و دیدگاه های متنوع در این باره می توان در موارد زیر خلاصه کرد.

1- آگاهی عنصر بسیار محوری و مهم در معنای خویشتن و تعریف موقعیت خویش است. شهروند کسی است که به توانمندی ها و نیازهای خویش واقف است، شرایط اجتماعی و شهری خود را می شناسد و در حیطه توانایی های خود در تاثیری که در تصمیمات مدیران جامعه اش دارد، احساس صلاحیت می کند. آگاهی مولفه بسیار مهمی است که بر واکنش پذیری فرد تاثیر می گذارد. از آن جا که شهروند خود را آگاه و مطلع از امور شهر می داند و می پندارد که بر امور محیط زندگی اش نظارت دارد و در مواقع لزوم در تغییر شرایط مداخله می کند و مدیریت شهر را به چالش فرا می خواند.

2- شهروند کسی است که با همه هشیاری و آگاهی و توانمندی هایی که برای خود قایل است نسبت به لغزش پذیری خود نیز معترف است. شهروند هیچ گاه اندیشه، گرایش و دیدگاه خود را مطلق نمی پندارد، لذا دیدگاه خود را در معرض نقد و انتقاد قرار می دهد.

آیا ما شهروند هستیم؟

3- شهروند کسی است که آزمایش گر و اصولا تجدید نظر خواه است. پویایی و به دنبال موقعیت های تازه بودن و آفرینش و سازندگی از ویژگی ها و روحیات شهروندی محسوب می شود. این به معنای نابود کردن میراث گذشته که در شهرهای ما نیست بلکه ارج نهادن به میراث پیشینیان است که با الهام گرفتن از آن ها همواره راهی نو در انداخته می شود. اندیشه های نو خلق می شود و موقعیت های نو پدیدار می گردد.

4- داشتن نگرش انتقادی از عناصر هویت شهروندی است. شهروند همواره نسبت به مدیران شهری نگرشی انتقادی دارد. اگر چه شهروند به مدیران و نظام و ساختار مدیریتی شهر و جامعه خود اعتماد دارد اما این اعتماد با روحی انتقادی آبدیده می شود. مدیران همواره در معرض انتقاد شهروندان قرار دارند. هویت شهروند هویت خاموشی و سکوت و انفعال نیست، زیرا اساسا آگاهی با پرسشگری و نقادی همراه است.

5- شهروند هویتی منعطف و نرمش پذیر دارد. شهروند کسی است که خود را با تغییرات اجتماعی سازگار می کند. وی برای این تغییرات استدلال می کند و اگر در مسیر رشدش باشد، آن را می پذیرد. جامعه تغییرپذیر با خلق و خوی شهروندی تناسب بیشتری دارد، چون شهروند روحیه ای ایستا و راکد ندارد، بلکه پیوسته بر آگاهی اش افزوده می شود و جهان فرهنگی اش گسترش می یابد.

6- شهروند در پرتو آگاهی خود همواره آماده عمل و داوری است. واقع گرایی و عمل گرایی دو عنصر نظام هویتی شهروندی است. شهروند کمال گرا نیست اما در عین حال ناامید هم نیست و در جهت ایجاد شرایط مطلوب برنامه ریزی و حرکت می کند و از مدیران جامعه اش نیز چنین می خواهد. درک شهروند نسبت به خود این نیست که فردی کامل و بی نقص است چرا که چنین تفکری همواره خشونت گرایی و انفعال برای فرد به همراه دارد.

7- روایت گری ویژگی مهم دیگر در شهروندی است. روایت گری به معنای تعیین علت ها برای رفتار است. شهروند همواره پاسخگوی هر عملی است که از او سرزده است. این نکته مهمی است چرا که او فقط انتقاد و پرسش نمی کند بلکه خود نیز برای رفتارهایش استدلال می کند و پاسخ دارد. توانایی روایت گری پیش زمینه های اجتماعی و تربیتی خاص خود را طلب می کند.

8- بردباری و شکیبایی از عناصر هویتی شهروندی است. این بردباری نوعی مصالحه جویی و سازش پذیری نیز به شهروند می بخشد و او را به سمت فعالیت های مشارکت طلبانه سوق می دهد. مصالحه بر مبنای گفت و گو فرایندی عقلانی است و روحیه مشارکت را تقویت می کند.

شهروند کسی است که در سه سطح از خود شکیبایی نشان می دهد. اساسی ترین سطوح همانا تحمل ناهمنوایی است. هر جا که شهروندان تحمل ناهمنوایی و رای مخالف را نداشته باشند، مشارکت در امور مختلف زندگی اجتماعی ناممکن می شود. در شهری که همه یکسان می اندیشند و یک عقیده دارند مشارکت امکان ناپذیر است.

در دومین سطح، شهروند باید آماده باشد تا اجازه دهد، مخالف با رعایت نظامات اجتماعی در کنار او زندگی کند. در سطوح سوم شهروند باید مخالفت را حتی هنگامی که از جانب افراد متعصب مطرح می شود، تحمل کند. اگر چه این سطح تحمل بسیار صبوری می خواهد اما شهروند با آگاهی و بینش منطقی اش می بایست آرام آرام در جهت رشد شخصیت دیگری بکوشد.

تربیت شهروندی زمان بر است. درونی شدن تمام ارزش هایی که پیش از این ذکر گردید، احتیاج به فرایندی طولانی مدت دارد و همانند مراحل رشد آدمی است. به همین جهت است که گفته اند فردی که در جامعه مردم سالار متولد می شود، همراه با جامعه پذیری اش ویژگی ها و خلق و خوی ویژه ای می یابد که مفهوم شهروندی را می تواند تحقق بخشد.

۹- شهروند رویدادها را همان گونه که هستند صادقانه و بدون پیش داوری ارزیابی می کند و می پذیرد. شهروند نقش اجتماعی خود را در مجموعه ای که در آن زیست و کار می کند، می شناسد و با مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی هنجارهای نقش خود را اجرا می کند. شهروند خود را تابع قوانین می داند و در عین حال خود را شریک در وضع قوانین تلقی می کند.

قانون مندی و قاعده پذیری از اصول شهروندی است. از آن جا که فرایند جامعه پذیری افراد در محیطی همگون به لحاظ ساختار قوانین و مقررات اتفاق می افتد، ساکنان شهر از طرح مشترک آموخته شده ای پیروی می کنند که این موضوع رفتارهای آنان را در موقعیت های مشابه پیش بینی پذیر می سازد.

شهروندی، رفتار افراد را پیش بینی پذیر می سازد. این امر برای مدیران جامعه بسیار سودمند است چرا که بدین ترتیب می توانند تصویری نسبتا روشن از آینده تصمیمات و اقدامات خود در اختیار داشته باشند. وقتی مدیران شهری بدانند که با تصمیم خود در هر موضوع خاصی چه واکنشی را در شهروندان برخواهند انگیخت، قبل از به اجرا در آوردن و عملی کردن ایده های خود می توانند در طرح های خود تجدید نظر، اصلاح و اصرار و یا حتی صرف نظر کنند.

10- شهروند کسی است که به استعدادهای جمعی خود در حکومت کردن بر خویش اعتماد داشته باشد. اعتماد عنصری مهم است. اعتماد در روابط اجتماعی و اعتماد در میان مردم و مدیران یکی از زمینه های اصلی شهروندی است.

آیا ما شهروند هستیم؟

پس شهروندی نقش ساده و بی مبنایی نیست بلکه متضمن سطح بالایی از آگاهی درباره سیاست مدیریت، جامعه و فرهنگ است. در بافت جامعه مدنی است که افراد نقش شهروندی پیدا می کنند. در نقش شهروندی، افراد عضو فعال و مفید جامعه خود می گردند و شان حقوقی ویژه ای پیدا می کنند.

وقتی فرد خود را آگاهانه یک شهروند بداند، به این معناست که او به شهر و جامعه خویش تعلق و تعهد دارد. احساس تعلق و تعهد به شهر، جامعه و خانواده عامل ثبات، صلح، آرامش و انسجام است.

بنابراین می بینیم که شهروندی یک صفت ساده یا یک عنوان بی خاصیت نیست بلکه مجموعه ای از صفات و رفتارهایی است که شان و مقام فرد را در نظام اجتماعی بالا می برد. شهروندی وضعیتی است که به فرد حقوق بسیار زیادی اعطا می کند. شهروندی جایگاه مهم و پر ارجی است.

شهروندی با آموزش حاصل می شود. شهروند کسی است که به خوبی درباره حقوق و وظایف خود در جامعه اطلاع دارد. شهروند کسی است که روحیه تحمل، مدارا و نوع دوستی دارد. کسی است که در تصمیمات مربوط به شهر و جامعه اش مداخله می کند و از مدیران و مسئولان شهر و جامعه اش با شهامت انتقاد می کند.

شهروندی مبتنی بر نظام شخصیت ویژه ای است. هر کسی را نمی توان شهروند نامید. شهروند احساس مسئولیت دارد و خود را در مقابل نتیجه تصمیماتش مسئول می داند. شهروند کسی است که فقط نق نمی زند، فقط گله و شکایت نمی کند بلکه ایده هایی برای بهبود اوضاع می دهد و خود در عملی شدن آن ها مشارکت می کند.

با این توضیحات درباره شهروندی حال باید پرسید آیا ما شهروند هستیم؟

آداب شهروندی!

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها