از لحاظ روانی هیچ وقت آرامش ندارم | آرامش زندگی

آرامش

پرسش در خصوص داشتن حس آرامش

من دختری هستم ۲۲ ساله. همه چی در زندکی دارم. همه چیز. بهترین ها را از هر بابت تو زندگی دارم ولی از لحاظ روانی هیچ وقت آرامش ندارم. همیشه افکار منفی میاد سراغم. به هیچ عنوان هم نمیتونم جلوشو بگیرم مثلا ناگهان به ذهنم میاد که امشب نمیتونم بخوابم چون در حال تحصبل هم هستم اگه نخوابم به شدت عملکردم افت پیدا میکنه برای همین سریع تموم اون حال خوب و آرامش جاشو میده به ناامیدی و احساس بد. تنها این نیست. همیشه همچین افکاری میاد سراغم همیشه و تمام انرژی و حال خوبم رو این میگیره. الان به قدری خسته شدم که آرزوی مرگ می کنم. تو رو خدا کمکم کنید.

پاسخ خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت

دوست خوبم

یکی از راه هایی که می تواند کمک کند شیوه ای است که من به آن “قانون برگه سفید” می گویم. برای این منظور لازم است دفترچه ای و یا برگه ای سفید کنارت داشته باشی و هر زمان هر فکری به سراغت می آید کلمه ای بنویسی که آن فکر را به یادت بیاورد. برای مثال به فکرت می آید که ممکن است امشب نتوانی خوب بخوابی، در این صورت روی برگه می نویسی “خواب امشب”. بعد به نوشته ات نگاه کن و به اون بگو که چه موقع به آن فکر خواهی کرد. در شروع، زمان های کوتاه تری را انتخاب کن. برای مثال بگو تا نیم ساعت دیگر به تو فکر می کنم و در طول این نیم ساعت کارهای دیگری را انجام بده و اصلا اجازه نده آن فکر تو را به خودش مشغول کند.

بعد از نیم ساعت، کارهایت را کنار بگذار و با آن فکر روبه رو شو و سعی کن مدت کوتاهی مثلا چند دقیقه که آن را از روی ساعت چک می کنی و حواست است به موضوع فکر کن. این کار باعث می شود ذهن تو به مرور عادت کند هر زمان تصمیم گرفتی و از تو اجازه دارد به موضوعی فکر کند و در غیر این صورت هر فکری را وارد ذهنت نکند.

در فرصت های بعد این زمان را کم کم طولانی کن. برای مثال به فکری که روی برگه نوشتی بگو فردا صبح به تو مشغول می شوم و به این ترتیب فاصله بین این فکر ها را بیشتر کن تا جایی که دیگر هیچ فکری نتواند بدون خواست تو وارد ذهنت بشود.

این راه به نیروی اراده بالا و نیز تلاش نیاز دارد که در طول زمان و به مرور نتیجه می دهد به همین دلیل به خودت این اطمینان و باور را بده که می توانی به نتیجه دلخواهت برسی.

موفق باشی

  • احساس می‌کنم اصلا استقلال ندارم

کاربران عزیز

شما می توانید سؤال خود را از طریق راه های زیر ارسال نمایید:

1- ارسال پرسش از طریق دیدگاه (کادر پایین صفحه)

2- ارسال پرسش به آدرس ایمیل info@nojavanha.com

3- ارسال پرسش به آیدی تلگرام @site_nojavanha

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

4 پاسخ

  1. کاربر عزیز “raha”
    خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
    دوست خوبم
    زندگی گذشته هر آدمی میتواند کاملا متفاوت از چیزی باشد که در حال حاضر دنبال میکند و در صورتی شرایط بهتری را برای خود زقم میزند که هم بیشتر خودش را شناخته باشد و بخواهد که زندگی اش را تغییر دهد و هم برای این تغییر تلاش کند.
    میتوانم درک کنم که تو مثل من و بسیاری افراد دیگر به مشورت گرفتن نیاز داری اما همین نکته را نگه دار و توجه کن تو برای این منظور پول لازم داری پس یکی از اهداف تو کسب درآمد است حالا لازم است برنامه زندگی را اینطور در نظر بگیری که چطور میتوانی با تحصیلاتی که داری درآمد کسب کنی و … به همین شکل اهدافت را بنویس و مشخص کن دقیقا در زندگی چه میخواهی. وقتی خواسته های مشخصی داشته باشی ذهنت راحت تر میتواند به تو کمک کند تا مراحل رسیدن به آن را پیدا کنی و راهت را ادامه دهی تا به نتیجه نزدیک شوی.
    بنابراین گذشته را فقط برای اینکه برگی از زندگی ات بوده اند نگهدار اما یادت باشد آن برگ مربوط به امروز زندگی تو نیست و تو باید فقط بخش هایی که در آن به خودت یا اطرافیان افتخار میکنی برداری. در عین حال نتیجه تنها از طریق مثبت اندیشی رخ نمیدهد بلکه حرکت و تلاش هم میخواهد. برای خودت زمان تعیین کن و بگو که میخواهی تا این زمان به چه نتایجی برسی اینطوری کلی انرژی برای تلاش بیشتر خواهی داشت.
    موفق باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  2. سلام.من الان ی دختر ۲۴ ساله ام.متاسفانه زندگی خوبی نداشتم پدر معتاد مادر شاغل از همون زمان ک یادم میاد همه چیز اینطور بوده مشکلاتو باز نمیکنم .ولی الان ک ب این سن رسیدم ی ادم عصبی بیش نیستم .حس میکنم افسردم.اخه چرا باید پول روانشناس و مشاوره انقدر زیاد باشه ک همه نتونن استفاده کنن الان من با این همه مشکلات چیکار کنم .هرچقدرم ک ب خودم انرژی مثبت دادمو زندگی و جور دیگری دیدم بازم خوب نیست حالم یجای کار میلنگه…. کمک?

  3. کاربر عزیز ؛شادلین؛
    خانم دکتر سلیقه دار،‌مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
    دوست خوبم
    برای اتفاقاتی که تجربه کردی متاسفم
    و پیش از هر چیز توصیه می کنم همراه پدرت یا مادربزرگت مشاوره حضوری داشته باشی که ممکن است چند جلسه هم طول بکشد
    اما در حد نوشته بگویم که همه ما وقتی عزیزی را از دست میدهیم بیشتر به چیزها و کسانی که برایمان باقی مانده است توجه نمی کنیم و دل میبندیم.
    هر چند تو از بخش ناخوشایند اتفاقات خشمگین و غمگین هستی اما نباید فراموش کنی که در حال حاضر چه کسانی برایت باقی مانده اند که دوستت دارند.
    اگر بتوانی با خودت به این صلح برسی در این صورت خواهی توانست با پدرت در مورد دلایل نظرت برای زندگی کردن صحبت کنی و حرفهای او را هم بشنوی تا در نهایت به تصمیم خاصی قانع شوی.
    چیزی که به صورت کلی قابل بیان است این است که برای تحصیل و آمادگی برای داشتن آینده بهتر، بودن تو و بزرگ شدنت کنار پدر بر دیگر شرایط ارجحیت دارد.
    شاد و سلامت باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  4. من به دختر ۱۴ ساله هستم. وقتی که پنج سالم بود مامانم تومور داشت و تو بیمارستان بستری بود. بعضی وقتا میرفتیم ملاقاتش.
    به خاطر اینکه توی فرانسه بستریش کرده بودن و بابام پیشش میموند و من هم با عمم زنگی میکردم مامانم رفته رفته بدتر میشد اما به من چیزی نمیگفتن.
    هشت سال داشتم که به سرطان مبتلا شدم. اول تو ایران بستری شدم ولی جواب نداد و اعزام شدم به کره. ده سال داشتم که حالم کاملا خوب شد. وقتی که بابام اومد دنبالم چند روز باهم گشتیم و بعدش برگشتیم ایران. وقتی رفتم خونه داد زدم مامان من خالم خوب شده بیا ببین. بعد دیدم روی اُپن یه پاکت نامه هست با یه دونه دفتر. برداشتم و نامه رو باز کردم فهمیدم که مامانمو هیچ وقت نمیبینمش. الان چهار ساله که مادرمو از دست دادم تبدیل به یه آدم دیگه شدم. با همه لجم. دوست ندارم تو ترکیه باشم دوست دارم پیش مادر بزرگم باشم ولی پدرم راضی نمیشه اخه اون توی کره زنگی میکنه.
    لصفا زودتر جواب بدین. روحیم بد جور خرابه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها