امروز می خواهم برایتان در باره بازگشت کپک از پایگاه بگویم. امروز کپک از دورهى آموزشى فضایىاش بازگشت. اینطور که معلوم است چیزهاى باارزش بسیارى در این دوره آموخته است. حالا شاید بپرسید: «پس باید حسابى تغییر کرده باشد. حالا ظاهرش چطور است؟»
عزیزانم، اول اینکه تغییر که یکدفعهاى اتفاق نمىافتد. دوم اینکه اگر گربهاى از نظر تفکر و شخصیت تغییرى کند در ظاهرش مشخص نمىشود. البته من هم مىدانم که ظاهر نشاندهندهى شخصیت است اما دیگر اینطورى هم نیست که مثلاً اگر شما تحصیلاتتان بیشتر شود مدل راه رفتنتان تغییر کند. آدمىیزاد و گربهاىزاد باید در هر شرایطى که قرار مىگیرد هویتش را حفظ کند و دچار تزلزل نشود.
بگذریم. داشتم مىگفتم که کپک امروز برگشت و من از دیدنش حسابى شاد شدم. چند ساعتى را با هم گذراندیم و کلى حرف زدیم. چه حرفهایى؟ خب اینها دیگر جزو اسرار هستند. یادتان هست که پیش از این هم جناب پیشىاف گفته بود نباید از پایگاه فضایى حرفى بزنم؟ خب من هم که گربهاى معتمد هستم و هیچ حرفى را جایى نمىبرم.
فقط اینکه گفت من هم کمکم باید راهى پایگاه شوم تا یک دورهى چند روزه را بگذرانم. راستش از کپک پرسیدم که چرا مرا انتخاب کردهاند اما گفت: «کلانتر جانم، شرمنده، نمىتوانم حرفى به شما بزنم. باید خودتان بروید و متوجه شوید.»
حالا چرا زانوى غم بغل گرفتهاید؟ نترسید. من برنامهاى مىریزم که روزنوشتههایم به دستتان برسد. دیگر آنجا هرچقدر هم سرم شلوغ باشد اینقدر وقت دارم که براى شما دوستان عزیزم چند خطى روزنوشته بنویسم.
حالا هم از کپک قول گرفتهام که شام را مهمان ما باشد. براى همین باید بروم کارهایم را ردیف کنم تا زودتر به خانه برگردم و به منزل در کارهاى خانه کمک کنم. ولى این کپک چه تغییرات ارزشمندى کرده، آفرین!
نتیجهى ماجراى کلانتر پفک و بازگشت کپک از پایگاه
تغییر. این کلمهاى جادویى است که مىتواند زمینهى پیشرفت ما را فراهم کند. وقتى تغییرات کوچک کپک را دیدم خیلى خوشحال شدم. با خودم گفتم اصلاً گربهاىزاد به تغییر زنده است. گربهاى که تغییر نکند و پیشرفت نکند گربهاى بدون هویت است. این دربارهى آدمها هم صدق مىکند. پس همیشه به دنبال تغییر باشید. لازم هم نیست دنبال تغییرات بزرگ باشید. تغییرات کوچک ذرهذره جمع مىشوند و بعد به پیشرفتى بزرگ تبدیل مىشوند.
توضیح تصویر
این هم عکسى از کپک جان، وقتى که داشت بىسروصدا به سمتم مىآمد تا با بازگشتش مرا غافلگیر کند.
یاسمن رضائیان