بازی پرهیجان بالا بلندی

 

آن روز طبق معمول هوا گرم بود. از گرما کلافه شده بودم. سرم را چرخاندم نگاهم به چفیه بابام افتاد که روی طناب آویزان بود. با خوشحالی بلند شدم و با آب حوض خیسش کردم. بعد هم حسابی چلوندمش، یه دو تا تکاندن مردانه و حالا آماده بود. خوابیدم جلوی پنکه و چفیه را پهن کردم روی سر و بدنم. خنکی چفیه ناگهان در تمام رگ های بدنم رسوخ کرد. کم کم داشت چرتم می گرفت که صدای زنگ در خانه بلند شد. با بی حوصلگی بلند شدم و چفیه را دور گردنم انداختم و رفتم در را باز کردم. هیکل تپل حسن جلوی در بود.

– معلومه تو کجایی ؟ بیا دیگه همه منتظرن!

سرم را از لای در بیرون کردم. درست می گفت علی، کاظم، رضا همه صف بسته بودن و با گردن های کج و معوج داشتند به من نگاه می کردند. خوب مثل این که چاره ای نداشتم. از در بیرون آمدم و در حالی که چفیه رو به گردنم می مالیدم به طرف بچه ها راه افتادم. هنوز چند قدم بر نداشته بودم که رضا فریاد زد : آ… آ .. آقا گرگه اومد فرار کنید … به دنبال فریاد رضا هر کدوم از بچه ها به طرفی فرار کردند و روی یک بلندی ایستادند. حسن که هنوز داشت گیج می زد یک سطل کهنه را وسط کوچه وارونه کرد و زود رویش ایستاد و در حالی که عرق از سر و صورتش می ریخت داد زد … بالا بلندی ..

Looming above-nojavanha (1)

شرح بازی بالا بلندی

بازی شبیه بازی گرگم به هواست. یکی از بچه ها گرگ می شود و  با دویدن به دنبال بقیه سعی می کند آن ها را گرفته و بازی را به نفع خود تمام کند. اگر فردی که به دنبالش می دود سریع خودش را بر روی یک بلندی  برساند گرگ به او کاری نداشته و دنبال نفرات بعدی گروه می دود.

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها