با دانش آموزانی که بیش از حد به معلم ابراز علاقه می کنند چگونه رفتار کنیم؟

ابرازعلاقه به معلم

ابرازعلاقه به معلم کاری پسندیده است یانه ؟ ابراز علاقه بیش از حد و وابستگی به معلم حتما برای دانش اموزان و معلمان دردسرساز خواهد شد . پرسش و پاسخ زیر می تواند راهکار مناسبی برای حل این مشکل باشد.

پرسش

من دبیر مقطع متوسطه اول با پانزده سال سابقه تدریس هستم. امسال در مدرسه با مشکل مواجه شده ام. دو سه نفر از بچه ها دایم به من می گویند که ما خیلی شمارو دوست داریم و یا حتی کلمه عاشق به کار می برند. اوایل نسبت به این مساله حساس نبودم ولی مدتیه مسایلی باعث نگرانیم شده. مثلا از بچه ها می شنوم که بر سر دوست داشتن من با هم رقابت و گاهی حسادت دارند. یکی از دخترها می گفت عاشق خنده شما هستم. من با بچه ها برخورد بدی ندارم نه تنها این عده به اصطلاح عاشق بلکه با همه شاگردام.

ولی جریان از اینجا مشکل ساز شده که اونها رفتار من، حوصله در توضیح و پاسخ دهی و حتی لبخند من رو نشانه های عشق می دونند.

همیشه سعی می کنم حریمی برای رابطه ام با بچه ها داشته باشم به همین علتم از اول سال تا حالا از طریق واسطه مثلا بقیه شاگردها یا همکاران و اولیای دانش آموزان این ابراز علاقشون به گوشم می رسید ولی الان کم کم خود بچه ها میان و حرف هایی می زنن که برام نگران کننده ست.

فقط به شما فکر می کنم…

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
سال 1403 سال چه حیوانی است؟ | حیوان سال 1403

کارم فقط گریه است…

این ها نمونه هایی از جملات بچه هاست.

خواهش می کنم منو در طرز برخورد با این دانش آموزان راهنمایی کنید. از خانم مشاور درخواست دارم در مورد نحوه رفتار با دانش آموزانی که بیش از حد به معلم ابراز علاقه می کنند راهنمایی کنند. قبلا هم عرض کردم من در مورد عواقب این رفتارها و به خصوص ایجاد وابستگی بچه ها به خودم نگرانم.

پاسخ خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روان شناس سایت

دوست و همکار خوبم

نگرانی شما در مورد ابرازعلاقه به معلم ، به جا و قابل تامل است. اما نباید فراموش کرد که این قبیل احساسات که شکلی طبیعی از دوره نوجوانی است می تواند خطرناک باشد که معلم مخاطب آن ها حرفه ای برخورد نکند. برای مثال هنگامی که معلم عشق نوجوان را به خودش نسبت می دهد و یا از آن به عنوان بهانه ای جهت ارتباط و تسلط با دانش آموزان استفاده می کند و دیگر موارد مشابه همه نشان از شرایطی دارد که ممکن است خطراتی را متوجه معلم و نیز دانش آموزان کند.

مهمترین چیزی که نیاز دارید این است که برخوردتان با همه بچه ها اعم از عشاق و کسانی که ابراز علاقه می کنند و دیگر دانش آموزان کاملا یکسان و عادی باشد. تلاش کنید همچنان که گفتید فاصله خودتان را حفظ کنید و از ارائه مشخصات و اطلاعات خصوصی تر پرهیز کنید. همچنین مواردی که مساله نگران کننده و بغرنج می شود به عنوان وظیفه موارد را به اطلاع مدیر مدرسه و مشاور برسانید تا آن ها هم برای حل آن راهی بیندیشند و در نهایت تقصیر پیش امدن مساله ای را تنها به دلیل اینکه شما قبلا اطلاع نداده بودید متوجهتان نکنند.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
من هفده سالمه. تازگی ها یه دختری وارد گروه دو نفره ی دوستی ما شده که یه کم از لحاظ فرهنگی از من و دوستم پایین تره...

در ارتباط با دانش آموزانی که به شما مراجعه می کنند و ابرازعلاقه به معلم خود را بیان می کنند شکل منطقی را دنبال کنید و از آنها بخواهید تا برای راحتی کار خودشان و رضایت شما نه تنها درس شما بلکه همه درس ها را با دقت و تلاش دنبال کنند.

موفق باشید

 

3/5 - (45 امتیاز)

آنچه دیگرانجست و جو کرده اند:

  • https://www nojavanha com/با-دانش-آموزانی-که-بیش-از-حد-به-معلم-ابر/

212 thoughts on “با دانش آموزانی که بیش از حد به معلم ابراز علاقه می کنند چگونه رفتار کنیم؟

  1. دانش اموز میگوید:

    سلام وقت بخیر، میشه کمکم کنید؟
    من کلاس هفتمم و دارم میرم هشتم یه دبیر داشتیم که معاون هم بود.
    از نظر من اون تنها کسی بود که درکم میکرد.
    اون همیشه لبخند رو لباش بود و چشماش میخندید.
    اون معلم یا همون معاونم باعث شد که من بهش بد جور وابسته بشم خیلی کارا برام کرد و هروز بیشتر بهش وابسته میشدم الان ۱۱مرداد سال ۱۴۰۳ هست و من ۱۴فروردین سال ۱۴۰۳ فهمیدم که میخواد از مدرسم بره اون روز خیلی ناراحت شدم ولی چون قطعی نبود بهش فکر نکردم تا چند هفته پیش که از طرف مدرسه بردنم به یه مکان بخاطر پیشتاز بودم، اونجا تو اتوبوس بود که فهمیدم رفتنش قطعی شده خیلی تو اتوبوس گریه کردم ولی پشت صندلی ها قایم شدم تا نبینتم ولی وقتی رسیدیم فهمید و گفت اشکال نداره شمارم رو داری و الان من بدجور دلتگش شدم و هرشب دارم گریه میکنم و هرشب دارم بهش فکر میکنم
    ممنون میشم کمکم کنید چون بدجور سرش افسرده شدم

  2. نجمه میگوید:

    ببینید من کلاس ششم هستم دخترم و دارم میرم هفت بر دلیل دعوا های خانوادگی و فشار های امتحان خیلی افسرده میشدم و ۳ و ۴ بار سابقه افسردگی دارم وقتی تازه رفتم کلاس ششم چن هفته بعدش یه معلم جدید برامون امد که میرفت دانشگاه بعدشم درس نمی داد با مسائل دینی آشنایی داشت و حالا واسمون توضیح می‌داد و بیشتر دست به پشت کمر تو حیاط مدرسه میچرخید بعدش من عادت دارم ماسک میزنم و اعتماد به نفسم پایینه و یک ثانیه هم تو مدرسه ماسکمو در نمیارم خانم باباخانی یعنی همون معلم جدید از این عادتم خوشش امده بود و همش میگفت تو بامزه ای و این حرفا منم بهش وابسته شدم و خیلی مهربونه من قدم ۱۶۲ و اون هم ۱۶۲ هست رشد نکرده بنده خدا خیلی دوسش داشتم الان فهمیدم خیلی زود دیر شد:)
    من چون ششم هستم مدرسم تموم شده و سال دیگه تو اون مدرسه که خانم باباخانی بود نیستم اما چن روز یکبار میرم امتحان میدم و اون خانم هم میومد اما دیگه حالا نمیاد من خیلی وابسته خانم باباخانی شده بودم مثل یه خواهر خیلی مهربون بود احساس می‌کردم اون منو یکم بیشتر از بچه دوست داره اما بعضی موقعه ها می‌فهمیدم همه ی کلاس رو مثل هم دوست داره:) خیلی هم زیبا بود اما الان دیگه که نمیبینمش:)💔 نمی تونم با نبودش کنار بیام خیلی برام سخته هروقت بهش فکر میکنم گریم میگیره:)

  3. شاید یک پرنده میگوید:

    خیلی خلاصه و سر بسته بگم
    اصلا ارتباط دوستانه داشتن با معلم بعد از دوران مدرسه درست هست یا نه؟
    و اگر درست هست چجوری باید شروع بشه ، با چه پیامی با چه حرفی؟!

    • جمال رادفر (سردبیر ) میگوید:

      دوست خوبم
      ارتباط داشتن با معلمانی که کارشون را بلد هستند و مراقبت می کنند که لطمه ای به شاگردان وارد نکنند بعد از مدرسه هم میتونه باشه.
      اما یک نکته مهم داره که باید خودت بیشتر از خودت مراقبت کنی چون دیگه مدرسه و مدیر نیست که حالا اگر خطا و اتفاقی رخ داد بگی اونا هم سهمی در مراقبت از تو دارند.
      برای اینکه شروع کنی کافیه که پیامی به معلم بدهی و اعلام کنی که تمایل داری بعد ار مدرسه هم باهاشون در ارتباط باشی و مثل یک دوست در کنارشون ازشون یاد بگیری.
      معمولا اگر در طول مدرسه کسی هستی که تعادل در رابطه را حفظ می کنی در این صورت پس از مدرسه هم معلم احساس امنیت بیشتری دارد که با تو ارتباط را ادامه دهد.

  4. دانش اموز میگوید:

    سلام خانم دکتر وقتتون بخیر منم مث بقیه دوستان . از سال دهم که وارد مدرسه جدیدم شدم دوران کرونا بود و مدرسه ما مجازی بود به دلیل مجازی شدن درس من کمی افت کرده و مدیرمون به مادرم گفتش که حتما با مشاور مدرسمون تماس بگیرم و باهاش صحبت کنم من با اصرار زیاد مادرم این کار رو انجام دادم چون اصلا هیچ وقت دوست نداشتم که از مشاور کمک بگیرم خلاصه این که زنگ زدم بهشون و خیلی مهربون و خوش برخورد لبودن و یه سری راهکار ها بهم دادن از اون روزها اول گذشت و درس من خیلی خیلی بهتر شد و تماس های متناوب مشاور با من ادامه دلشت میتونم بگم هفته ای ۲ الی ۳ بار زنگ میزد ازم برای بچه های دیگه کمک میخواستن این رفته رفته ادامه پیدا کرد و حدودا از دی ماه که دیدمشون که چقدر بهم ابراز علاقه میکنن و دوستم دارن منم بهشون علاقمند شدم و دیگه من مرتب پیگیرشون بودم تا تیر سال دهمم بعد اون یهو کلا غیب شدن و نه دیگه جواب تلفن هام و نه جواب پیام هامو میدادن من حالم خیلی بد بود حدود سه ماه گذشت و من دیگه باور کردم که ایشون نیست و بی خیال شدم ولی از مهر سال یازدهم دوباره برگشتن و با ابراز علاقه به شدت بیشتر باهام ارتباط برقرار کردن بدون مناسب برام کادو میخریدن هر موقع که برای خودشون خرید میرفتن برا منم کلی خوراکی و وسایل میخریدن و این رد و بدل متقابل شد
    خیلی هم رو دوست داشتیم همه چی عالی پیش میرفت جوری که دوست نداشتن من با معلم دیگه ای رابطه خیلی خوبی داشته باشم و برای این موضوع حدود یه ماه باهام قهر بودن ولی دوباره اوضاع اوکی شد این رایطه هر روز بهتر و بهتر میشد تا بعد کنکورم . به پیشنهاد خودشون بعد کنکور رفتم و در همون مدرسه مشغول به کار شدم ولی از وقتی که رفتم رفتارشون به کلی تغییر کرد و یهویی به طور کلی سر مسایل الی رهام کردن . یه سری حرفایی بهم زدن که واقعا خوردم کردن و منم دیگه مدرسه نرفتم و دیگه به طور مستقیم ازشون خبر ندارم و دورادور از حالشون باخبر میشم
    واقعا فکرشون داره دیوونم میکنه اصلا از دهنم بیرون نمیرن و الان حتی با اینکه اصلا حرفای خوبی بهم نزدن حتب بیشتر از قبل هم دوسشون دارم
    میشه کمکم کنید

    • جمال رادفر (سردبیر ) میگوید:

      دوست خوبم
      متاسفم بابت اتفاقاتی که برات افتاده
      متاسفم که مشاور اصلا مطابق اصول یک رابطه سالم با تو رفتار نکرد و دست کم اون طور که تو توصیف کردی طوری رفتار نداشت که تو بتونی عزت نفس بیشتری را در کنارشون تجربه کنی
      وقتی میگی بعد از اینکه سال تحصیلی تموم شد ناگهان ایشون دیگه به پیام و تماس هات جواب ندادن و بعد سال دیگه دوباره شروع به رابطه صمیمی کردن یا وقتی میگی برات کادو و خرید می کردن بدون هیچ دلیلی یا زمانی که از رابطه تو با معلم های دیگه حسادت می کردن یا حتی قهر می کردن بیشتر مطمئن میشم که ایشون خیلی با اصول معلمی و مشاوره آشنایی نداشتن و در کارشون خوب نبودن.
      اینکه با زندگی و احساس یک دانش آموز تا این حد بازی کنن و حتی پس از فارغ التحصیلی اونو حقیر کنن یا حس بد بهشون بدن آیا مرام یک‌معلم یا مشاور کار بلد است؟
      اینها را به خودت بگو و تکرار کن تا شاید عزت نفس از دست رفته ات دوباره برگرده و حالت بهتر بشه
      اینها را برای خودت مرور کن تا شاید متوجه بشی که راه اشتباه را دوباره نرو
      برو زندگی ات را بساز
      برو برای خودت آدم موفقی بشو
      و با خودت عهد ببند با زندگی هیچ آدم دیگری این کار را نکنی
      و محبت پاک هیج گسی را به بازی نگیری.
      برو که زود دیر میشه عزیزم

  5. Soren میگوید:

    سلام دوستان.
    من امسال کنکور دارم اما خیلی اتفاقی عاشق یکی از دبیرامون شدم ایشون مرد هستش و من به شدت احساس نیاز دارم بهشون و دوست دارم رابطه عاشقانه داشته باشیم هر لحظه بهشون فکر میکنم میخوام کمکم کنید که از این فکر و خیالات بیام بیرون. ممنون میشم

  6. رها میگوید:

    سلام خسته نباشین
    من چندین بار پیام دادم آخرین بار جواب خانوم دکتر این شد که تو آگاهی لازم رو از خودت و شرایطت داری فقط باید اراده ات رو قوی کنی و شرایط رو تغییر بدی و لازمه ی ادامه دار بودن رابطه ات با معلمت اینه خودتو قوی کنی
    من ۲۱ سالمه و کنکوری تجربی هستم
    از دوره ی اول دبیرستان خیلی وابسته و علاقه‌ی شدیدی دارم به معلمم بیشتر از یک ساله که هر روز بهشون پیام میدم
    و هر از گاهی میرم پیششون
    من تو این مدت خیلی رفتارای اشتباه داشتم
    هر بار معذرت خواهی کردم و معلمم بخشیدن و اما باز بعد یع مدت رفتار نسنجیده ای ازم دیدن
    اوایلش با حسادت به شاگردا و رفت و آمد زیاد به مدرسه و قرص و خودزنی و…شروع شد
    اینبار که قرار بود برن مسافرت و امکان صحبت کردن با من نداشتن من افسار پاره کردم و خیلی پیام دادم و زنگ زدم فقط باهاشون صحبت کنم
    اونقدر کارم به نظرشون بد بوده که حتی الان اجازه نمیدن برم پیششون میگن بیای همینطور بی اعتنا میرم 😭
    من وابستگی م در حدی که آنلاین بشن پیام هام رو نخونن گریه ام میگیره دلهره میگیرم
    میرم پانسیون برای مطالعه واسه کنکور
    اما بعضی روزا همش گریه میکنم تمرکزم رو از دست میدم معلمم واقعاااا خیلی مهربونن خیلی برام ارزش قائل بودن برام وقت میذاشتن با هم کلی روزای خوب داشتیم اما اینبار بهم گفتن واقعا از چشمم افتادی و من کسی از چشمم بیفته دیگه تمام😭
    میترسم بهم بگن کلا برو و اصلا پیام نده و نیا
    نمیدونمممم اونموقع چیکار میکنم من نمیتونم یه روز ازشون دور بمونم
    واقعاااا میگما..
    چیکار کنم خانوم دکتر دارم‌ روانی میشم
    معلمم ازم ناراحت هستن من دیگه کل دنیا برام بی معنی میشه
    چطوری رفتار کنم
    نکنه برای همیشه ترکم کنن و تو نظرشون شاگرد خوبی نشم
    خیلی حالم بده
    یه روز افسرده ترینم فقط گریه
    یه روز بهتر میشم
    من خودمو از چشم انداختم از ارزش افتادم
    به خدا من فقط دوسشون دارم همین
    میخوام کنارشون باشم تا ابد😭

  7. حوریا میگوید:

    سلام من عاشق ناظمم شدم جوری که وقتی از مدرسه میام سریع دلم براش تنگ میشه دلم میخواد هر روز بغلش کنم ولی هم روم نمیشه هم میترسم اگه خیلی بهش بچسبم ازم خسته بشه و یا روزایی که باهم حرف نمیزنیم انرژیم کم میشه و وقتی میبینم با بقیه بچه ها حرف میزنه یا بگو بخند میکنه حسودیم میشه شبا تا بهش فکر نکنم نمیشه بخوابم لطفا کمکم کنید بهش هم گفتم دوسش دارم مامانم هم چند بار بهش گفته و اونم گفته منم خیلی دوستت دارم ولی فکر میکنم منو هم مثل بقیه بچه ها دوست داره اخه نمیدونم چرا انتظار دارم منو حداقل یکم بیشتر دوست داشته باشه یا وقتی میفهمم بقیه بچه ها هم دوسش دارن انگار حسودیم میشه یه جورایی احساس میکنم روش غیرت دارم البته بعضی وقتا هم این حسو دارم که منو یکم بیشتر دوس داشته باشه ولی بعضی وقتا هم فکر میکنم بقیه بچه ها رو بیشتر یا منو هم اندازه اونا دوست داره اون فقط برای من یه ناظم نیست سعی هم کردم این حس رو فراموش کنم ولی نتونستم پیش مشاوره مدرسه هم رفتم ولی نشد کمکم کنید لطفا و اینکه شروع این عشق من نسبت بهش رو خودش شروع کرد مثلا بهم میگفت خوشکل و خوش اندامی و از این حرفا دست دور گردنم میکنه البته حس میکنم این رفتار رو با همه بچه ها داره نمیدونم واقعا

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار: نیازی نیست چیزی را فراموش کنی، مهم این است که فاصله و حرمت بین خودتان را حفظ کنی.
      همان طور که خودت هم اشاره کردی گاهی همین که زیادی نزدشان بروی یا در آغوش بگیری بیشتر احساس خستگی از تو خواهد داشت و این رابطه را ترک خواهد کرد.
      مهم است که او همه دانش آموزانش را دوست داشته باشد ، با همه یکسان رفتار کند و … این نشان می دهد که در کارش موفق است و …
      ولی اینکه با برخی بچه ها رفتار متفاوتی داشته باشد اصلا نشانه خوبی نیست.
      پس بهتر است فقط مراقب فتار خودت باشی و فاصله ها را رعایت کنی.

  8. نمی دونم چیکار کنم میگوید:

    سلام خسته نباشید ..
    دانشجو ترم اول مهندسی کامپیوتر هستم .
    همه کامنت ها رو تو هر سه سایت خوندم .
    چقدر نفر بودن تو این راه ضربه خوردن ..
    واقعا نمی دونستم این احساس عادی . خودم عاشق معلمم شده بودم احساس میکردم . اگه کسی بفهم خیال می‌کنه دیوونه شدم ..
    خودم دهم بودم عاشق معلمم شدم .
    هم سال دهم ، هم دوازدهم معلمم بود ‌‌
    معلم خوش اخلاق خوشگلی بود .
    ولی احساس میکردم چه حس مسخره ای ..
    عاشق معلم اونم هم سن مادرت ، هم سن خودت دختر داره ، هم جنس خودته .
    واقعا نمی تونستم باور کنم عاشق شدم ..
    احساس میکردم اولین کسی باشم که عاشق معلمش شده باشه .
    از اون دخترای شر شلوغ ، که معلما رو زنگ تفریح بین بچه ها مسخره می‌کنه ..
    ولی واقعا نمی تونستم غیر از خوبی چیزی ببینم به این معلم که مسخرش کنم . کسی هم از این معلم بد می‌گفت به من بر می خورد ولی چیزی نمی گفتم …
    با تمام وجودم که دوسش داشتم ولی هیچ وقت احساساتم به زبان نیاوردم ‌‌ هیچ وقت یک جور رفتار نکردم که احساس کنه که دوسش دارم حتی دوستام هم متوجه نشدن.
    بیشتر موقع خواب یا تو تنهاییم هام بهشون فکر میکردم . یا در حال تدریس که میکردن با چشمام زل میزدم بهشون انگار با چشمام از هر لحظه ، چهره ایشون عکاسی میکردم که در موقع خواب یا تنهایی هام بهشون عمیق فکر میکنم …
    ولی به هیچ کس چیزی نگفتم نه معلم نه خانواده نه دوستان چهار سال این احساس تو دل خودم نگه داشتم . حتی بعضی شب ها به حال خودم گریه کردم . اولین جایی که احساس بروز میدم سایت شما ..
    از اون مدرسه که اومدم بیرون گواهی دیپلمم گرفتم ، بقیه خوشحال بودن که درسشون تموم شده ولی من گواهی دیپلمم آوردم خونه کل روز تو اتاق به بهونه سر دردی گریه کردم واسم سخت بود ندیدنشون .
    همش به خودم دل داری می دادم که کنکور دادی با رتبه خوب دانشگاه دولتی قبول شدی بچسب به درست انگار ذهنم یک چیز می‌گفت ولی قلبم میتپید یک چیز دیگه ای می‌گفت ….
    بگذریم از این روز ها…
    از احساسات من معلمم چیزی نمی دونه .
    ولی من نمی تونم تحمل کنم بیشتر از این تو دل خودم نگه دارم .
    هنوز هنوز از دمه مدرسه رد میشم نفسم بند میاد به حیاط اون مدرسه زول بزنم قلبم تند تند میزنه .
    عکس های که از ایشون دارم هنوز هنوز نگاه میکنم حتی با عکساشون حرف میزنم گریه میکنم .. احساس میکنم دارم دیوانه میشم …
    نمی دونم باید الان چیکار کنم .
    هیچی هیچی نمی دونم ‌‌. نه تجربه داشتم که بدونم باید چیکار کنم . نه می تونم فراموش کنم . حتی در حال نوشته این کامنت جلوی اشکام نمی تونم بگیرم ..
    خانم دکتر تو رو خدا کمکم کن ‌‌‌
    🙏🙏🙏😭😭😭

    • بهتا میگوید:

      سلام ببین من از تو یه سال کوچیک ترم اما تا دلت بخواد از چهارم دبستان این تجربه رو داشتم . این که بازگو کنی این احساسات رو به خود اون معلم یا به دوستات خب سخته و خیلی مورد قضاوت قرار میگیری کلی مسخرت میکنن ، خود معلمه ممکنه فکر کنه همجنسگرایی در صورتی که اینطور نیست و فقط یه وابستگی عاطفیه
      ولی کاش همه این چیزا رو به جون میخریدی و با اون معلم صحبت میکردی اگر درک داشته باشه همراهیت میکنه و کم کم این وضعیت اوکی میشه . به نظرم اگر الان میتونی گاهی برو بهش سر بزن و حتی بازم اگر میتونی این موضوع رو براش توضیح بده . اول ماهی دو بار برو ببینش بعد ماهی یه بار و …… کم کم اوکی میشه
      ولی از ته دل میخوام دیگه این اتفاق تو دانشگاه برات نیوفته چون خیلی این احساسات به ادم فشار میاره

  9. آرزو میگوید:

    سلام خانم دکتر امیدوارم پیامم رو جواب بدید چون به شدت نیاز به راهنمایی دارم . من وقتی که بچه بودم به مربی باشگاهم وابسته شدم اما این حس از بین رفت و میشه گفت من خیلی توی اون دوره اذیت شدم و هیچ وقت دوست نداشتم این حس دوباره تکرار بشه اول اینکه بگم من آدم درونگرایی هستم و خیلی اهل ارتباط برقرار کردن نیستم اما دوباره پارسال این اتفاق برای من افتاد شاید اگه بگم تقصیر من نبود کاملا حق دارم چون معلم زبانم سر کلاس واقعا علاقه نشون میداد همش اسمم رو سر کلاس صدا میزد و موقع خداحافظی بهم دست میداد ( منظورم پایه دهم هست و من الان یازدهمم ) گذشت ایشون حتی منو بغلم میکردن به من زیاد میگفتن که من رو دوست دارن حتی به من نفسم هم میگفتن خلاصه توجهشون زیاد بود هرکی دیگه هم بود وابسته میشد هر بار که می‌رفت انگار رفته رفته علاقه اون بیشتر میشد توجهشون بیشتر ایشون معلم دوست داشتنی هستن و بسیار اجتماعی من اول سعی میکردم جلوی خودم و احساسم رو بگیرم جالبه تا زمانی که پارسال مدرسه تموم بشه با هم بودیم و حتی روز آخر هم با هم خداحافظی کردیم و من تولدشون رو هم تبریک گفتم .الان دقیقا چهار ماه از اون خداحافظی میگذره ، ایشون واقعا عوض شدن حتی شاید بگم دیگه از بقیه هم کمتر منو دوست دارن و متوجه میشم که نمیخوان منو ببینن من خودم خیلی پیششون نمیرم شاید هر دو هفته یکبار چون دیگه معلم کلاس ما نیستن من به اینکه خیلی دوسشون داشتم اما هیجانات خودم رو کنترل کردم چون واقعا میترسیدم که ایشون از پیشم بره و ضربه بخورم . تا زمانی که آنقدر بی توجهی نشون دادن نمی‌دونستم که آنقدر عمیق دوسشون دارم و اذیت میشم ، من نمیخواهم تاچند ساله دیگه این علاقه گریبان گیرم باشه تصمیم گرفتم حتی اون لحظه های کوتاهی که همو میبینیم مثلا تو نماز خونه نرم اما واقعا اذیت میشم حق با منه و برای اینکه منو تنها گذاشتن ایشون رو نمیبخشم اگر میخواستن برن برای چی اومدن و من رو وابسته کردن خودشون میدونستن که من چقدر تنهام اما میدونم که اگه قرار بود علاقه ام و حسم کنترل بشه تو همون سه ماهی که ایشون روندیدم از بین میرفت چطور میشه این همه بچه احساسشون آنقدر پایدار باشه و وفادار و اونوقت زنایی مثل اون ا هیچی از عاطفه و احساس حالیشون نشه من حس میکنم ایشون واقعا مریضن چون به یه شاگرد دیگه هم الان علاقه نشون میدن البته اینوخودم حس میکنم شایدم هیچی نباشه بینشون ، خدا واقعا نجاتم بده من از نبودشون اذیت نمیشم از اینکه منو گذاشتن رفتن حالم بهم میخوره من تو زندگیم با اینکه سنی ندارم اما ضربه زیاد دیدم اما حس کردم که ایشون کنارم میمونن شما هم نظری بدین لطفا

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :دوست خوبم
      متاسفم بابت تجربه ناخوبی که داشتی ولی اگر بتوانی از همین تجربه به درستی درس بگیری خیلی اتفاقات پس از این برایت ساده تر خواهد بود. اول اینکه بگویم به نظرم واقعا این معلم تنها و صرفا برای ینکه بتواند در کلاس تدریس و کارش را پیش ببرد با تو یا دیگرانی ابراز علاقه می کرده و از جمله شگردهای تدریسش بوده است . تصور میکنم واقعا رابطه همراه با محبت در نظرشو در تصورش نبوده است و فقط می خواسته کار کلاسش را پیش ببرد که به نظر من هم کار چندان درستی نبوده است اما این تصور در تو شکل گرفته که حتما نظر خاصی داشته و بعد هم انتظار داشتی که به رفتارش ادامه دهد. بنابراین الان متوجه شدی که نباید رفتار آدمها را بر اساس برداشت خودت تفسیر کنی و از این به بعد آدم های جدید را در هر موقعیت طوری تصور کن که متوجه باشی ممکن است نیت و مقصود دیگری از رفتارشان داشته باشند.
      نکته دیگر هم این است که مطمئنا حالا که متوجه شدی اقدام او لزوما برای پیشبرد درسش بوه بهتر و راحت تر از قبل می توانی ندیدن او را دیدن او را تحمل کنی بدون اینکه هیجان یا احساس تو تحریک شود. به خودت فرصت بده که بتواند از این طریق قوی تر شود و هر جایی اگر او هم حضور دارد مطابق برنامه خودت حاضر شو و کارهایت را انجام بده اما لطفا ابراز توجه یا علاقه نکن برای مثال اگر قبلا او را در نمازخانه می دیدی نگاهش می کردی، رفتارش را زیر نظر می گرفتی وشاید نزدیک می رفتی و … حالا هیچ کدام از این کارها را نکن فکر کن او یک معلم کاملا غریبه است . در این صورت اولا به خودت کمک بزرگی می کنی و دوم اینکه درس خوبی هم برای او خواهی بود

  10. منصوره میگوید:

    سلام. من دانشجو معلمم و بار اولی عست که کارورزی میرم
    امروز که رفته بودم با اینکه اصلا معرفی نشدم به بچها و فقط رفتم سر کلاسشون و ذر کنار معلمشون نشستم بچها یمیشون پرید بغلم و گفت دوستت دارم. زنگ تفریحم کلی بچه منو بغل کرد و منم بغلشون کنم چون نمیدونستم چیگار کنم. یکیشون بود اصلا از تو بغل من در نمیومد‌ هر چی میگفتم بیا باهم حرف بزنیم از بغل من جدا نمیشد
    من ۲۰ سالمه و قراره دو ترم تو این کلاس و با این بچها کارورزی برم. بنظرتون بهترین نحوه برخورد چیه؟
    اینم بگم که بچه ها این مدرسه معمولا بچه های طلاق و بی سر پرست یا بد سرپرست هستند.
    من خودم عاشق معلمم بودم ولی عیچوقت کمبود توجه نداشتم و فقط اینو دوسش داشتم.
    این بچها هم همینجورن چند نفریم که رفتیم ولی فقط منو بغل میکنند بخاطر همین نمیخوام بگم بخاطر مشکلاتشونه
    لطفا راهنمایی کنید من چجوری باید باهاشون برخورد کنم

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :دوست خوبم
      همان طور که شما هم اشاره کردید لزوما هر نوع ابراز علاقه بچه ها ناشی از کمبود نیست اما هر نوع واکنش معلم می تواند ناشی از دانش یا نادانی باشد و به همین دلیل خیلی خوب است که پیش از رخدادهای دیگر در فکر افتادید که سوال کنید . بهترین واکنش ها در برابر ابراز محبت بچه ها این است که از آن ها بخواهید تا مطابق با قانون مدرسه رفتار کند برای مثال می گویید بچه ها نباید این طوری همدیگر را بغل کنیم یا بلافاصله از آن ها می خواهید به موضوع دیگری مشغول شوند برای مثال می گویید الان ساعت تفریح است و باید به حیاط بروید. در مجموع برای اینکه بتوانند با حضور و بودن شما در مدرسه رفتاری را یاد بگیرند و چیزی بر توان آن ها افزوده شود بهتر است متمرکز بر رفتار خودتان شوید و محبت آن ها را با اشاره کردن به یک رفتار درست تکمیل کنید مثلا بگویید من هم دوستت دارم وقتی تکلیفت را داری انجام می دهی و …. در چنین شرایطی زمینه برای ترغیب به پایبندی به رفتار درست بیشتر فراهم می شود

  11. n.n میگوید:

    سلام وقت بخیر
    سال۹۴من از معلم دبیرستانم ازهمون لحظه اول خوشم اومد توصف که داشتن معرفیش میکردن گفتم کاش معلم ماباشه البته چون زیاد کلاازافرادخوش چهره خوشم میاد وایشون قیافشون برام جذاب میومدخوشم اومده بودازشون.
    به شانسم معلمم شدن اونم تخصصی که یک سال اول کلا هفته ای چهارروز میدیدمشون وهرروزم به جزروزای تعطیل توراهرو اینامیدیدمشون.
    درسته که ازهمون اول ازشون خوشم اومده بود امادرحد خوش اومدن بود ومن دانش آموز شلوغی بودم البته درس خون بودم اما جزدانش آموزهایی بودم که همیشه چشم نمیگفتم اون چیزی که به عقل ومنطق خودم درست نباشه رو اصلاقبول نمیکنم حالا هرکسی هم باشه به همین دلیل گاهن بخاطراین اخلاقم انظباطم همیشه کمترمیشدومعدلم بالاهمیشه شاگرد اول ودوم بودم.وبخاطرهمین اخلاقم ایشون ازهمون روزاول به من گیراساسی دادن که دیگه من بعدازدوهفته ازشون بدمم میومد وچون بیش ازحدمیدیدمشون بعدازسه ماه حتی افسرده هم شدم ومیگفتم من ترک تحصیل میکنم واینا البته ایشون واقعاقصدبدی نداشتن باخصوصیات اخلاقی من اخلاقشون ناسازگاربودمثلا همون روز اول بهم گفت بیاجلو بشین کلیک کرد رومن وبعدازاون هربار که میومد کلاس بدون اینکه چیزی بگه اسم‌منو صدامیزد ومیگفت بیاپیش خودم؛یه جورایی انگار فقط من توکلاس بودم زیاد باهام سرصحبتوخودشون بازمیکردن اماچون من توکلاس ایشون حق انتخاب اینکه کجابشینمم نداشتم دیگه ازچشمم افتاده بودن خودشون بارهابهم گفته بودن دوسم دارن وبچه هاهم همیشه میگفتن فلان معلم تورودوست داره اما من فقط اذیتشون میکردم وخوشم میومد که اذیتشون میکنم چون اونم منو اذیت میکرد باگیردادناش.
    خلاصه باگیردادن هاش وبیش ازحد نزدیک شدنش به من سه ماه بعدش دیگه من نشستم خونه وگفتم که اقامن نمیرم مدرسه دیگه ترک تحصیل میکنم پدرم رفتن وبرام دوهفته مرخصی گرفتن ازمدرسه تابه خودم بیام بعدازدوهفته بازم گیردادن هاشون شروع شد من خیلی آدم مغروری هستم حتی یه بارسرکلاس ایشون که دیررفتم بهم اجازه ندادن برم سرکلاسشون رفتم ازمدیربرگه بگیرم چون شلوغ بودم ودیرکردن کارهمیشگیم بودمدیرم بهم برگه نداد دیگه مثل بچه های دیگه نبودم برم گریه کنم خواهش کنم واینا هوابرفی بوداون زمان ومن پالتوم توکلاس بود دوساعت رفتم تواون هوا حیاط نشستم بامانتو امامنت هیچکسونکشیدم.اماهمین موضوع باعث شددیگه به پدرم بگم این خانوم منو اذیت میکنه بهونشم دوست داشتن من بود وشلوغ بودنم?یه جورایی انگارباسیاست دروغین میگفت دوستت دارم دروغکی تاکارشوبکنه.
    من تک فرزندم وخانوادم خیلی بهم توجه میکنن خصوصا پدرم که روم خیلی حساسه اومد روی معلمم وگفتن دلیل اینکه باعث شده نیاد دوهفته مدرسه هم رفتارهای شمابوده که به پدرمم گفتن منو دوست دارن وبخاطرهمین بهم توجه میکنن اما چون دوست نداره دیگه سعی میکنم زیادبهش گیرندم فقط درمواردی که واقعا نظم کلاسو بهم بزنه منم قبول کردم منظورش ازنظم کلاس حرف زدن بادوستم بود که خدایی همه بچه ها بادوستاشون حرف میزنن من دیگه توکلاس ایشون کلمه صحبت نمیکردم باکسی جزخودش که میومدازم کارمیگرفت واینا دیگه جاییکه خودمم دوست داشتم مینشستم.خلاصه حالم دیگه رفته رفته خوب میشد اما چون بهم تواین چندوقت زیادنزدیک شده بود نگو بهشون منم علاقه مندشدم وچون آدم مغروری بودم به خودمم نمیتونستم بگم چه برسه بخوام به کسی بگم ودیرفهمیدم بهشون علاقه مندشدم ؛ایشون باهمسرشون مشکل داشتن ونمیدونم چی شد به مدت ده روز اینا ایشون کلا بی خبرنیومده بودن مدرسه ؛هم کلاسی های مابچه های به شدت فضولی بودن ویکیشون میگفت شنیده ازمدیرمیگه که فلانی اصلاجواب تلفنمونم نمیده وازخیرسربچه های فضول فهمیده بودم که همسرشون بهشون خیانت کرده وکلاغیب شده بودن ده روز ومن تواین ده روز فهمیدم دوسشون دارم شایدم نداشتم وحس نگرانی که نسبت بهشون داشتم وحس عذاب وجدانم که چرا پدرمو اوردم روش وچقدراذیتش کردم باوجوداینکه خودش اونهمه مشکل داشته توزندگی شخصیش آزارم میدادنمیدونم.
    بعدش که برگشت من اخلاقم باهاش خوب شد امااون ازمن فاصله گرفته بود ولی احساسم جوری نبود که بهم ضربه بزنه درحداینکه معلمم هست وادم خوبیه وزندگی سختی داره دوسش داشتم مثل یه دوست همین.
    سال بعد متاسفانه باز معلمم شدن یه تابلو کارمیکردیم بابوم من یه معلم دیگه داشتم که مثل خواهرم بودن وباهم صمیمی بودیم به غیرمدرسه هم باهم حرف میزدیم رابطه کاملاسالمی داشتیم چون ایشون مجردبودن ؛من تابلومو بابوم که کشیدم شبش به معلمم که باهاش صمیمی بودم عکسشوارسال کردم که ایراداتمو بگه وایشون گفتن صبحش که رفتم سرکلاسم ازدهنم دراومد وگفتم همکارتون گفتن اینکارو بکنم عصبی شدن وگفتن پس برو ازهمون بپرس وبگوبرات انجام بده واینا چون علاقه مندشده بودم بهشون ازیه طرف اونطورصحبت کردنشون بامن منوبهم ریخت؛ازطرفی هم انگاربه عزت نفسم توهین شد نفهمیدم چرااینکارو کرد من سال دوم افت تحصیلی کردم ونمراتم تونیم سال اول کمترشد بخاطرهمین موضوع همین که ازم دورشده بود وهم اینکه عصبی شده بود وهم اینکه مادرم مریض شده بود که کلاشرایط روحی بدی داشتم وتویکی ازکلاسای ایشون ویکی ازدروس معلم صمیمیم که پشت سرهم افتاده بودن من نمره زیرده گرفتم وخیلی ازبچه های دیگه هم من بودن سال اخربودخیلیادرس نمیخوندن البته من فقط شرایط روحیمم فقط نبود ازشانس بدم مریضم شدم شب امتحان تژدیدی برای من ازمرگ بدتربود ولی واقعا هم جسمی وهم روحی نتونستم اون دوتاکتابو بخونم وزیرده بودم مدرسه اولیاهارو صدازد همین معلمم بامعلم دیگم بودن که بااولیاهاصحبت میکردن مادرمن باحال مریضش اومده بود مدرسه وازایشون درخواست کردن که به من نمره بدن دربیام یک نمره کم داشتم وایشون به مادرم گفتن نمیشه و من به غرورم خیلی برخورد که تواین سن وشرایط مادرم؛مادرم بخاطرمن به کسی رو بندازه به غیرتم بدجور برخورد ؛دیگه کلاازفکرش دراومدم بیرون ونشستم درسمو خوندم حتی دیگه اون شوروشوق شلوغی هم ازوجودم رفته بود خودمو اوردم بالاودرکارنامه های ماهانه بازمیشدم شاگرد اول ودوم ایشون بارها منو به دوستام میگفتن ومیگفتن ازمن یادبگیرن ودرسشونو بخونن حتی به کلاسای دیگه هم منومثال میزدن وبازم بهم نزدیک شده بودن ولی من دیگه چون فهمیده بودم حسم میتونه خطرناک باشه احساسمو کنترل میکردم وسعی میکردم بی تفاوت باشم مدرسه تموم شد رفتم تودلم میگفتم دیگه نمیبینمش این یکم آزارم میداد تازه دوگرونیم افتاده بود که چقدر ایشون منو کنترل میکرده بااحساسی که بهشون داشتمو وخودم خبرنداشتم باکوچکترین حرفشون حتی.یه بار پیجشونو دیدم فالوشون کردم پیجشون قفل‌بود برام بازکرد اما بک نداد.درحالیکه به خیلی ازهم کلاسی هام بک داده بود منم بیخیال شدم ولی بهم برخورد چون باگذاشتن غرورم زیرپام رفتم فالوش کردم.همین موضوع باعث شد تلاشم بیشتربشه بعدازگرفتن کاردانیم واردبازارکارشدم و تواینستاهم فعالیت کردم وبرای خودم کارآفرینی کردم ازسال۹۸شروع کردم اینترنتی والان چندتاکارمند دارم که برام کارمیکنن و دفترمم بازکردم وادامه تحصیلم میدم آدم موفقی هستم علاقه من به ایشون باعث شد من پیشرفت کنم فقط میخواستم پیجمو ببینه?فالوم نکرده ببینه چقدرموفق شدم واینا الان به همه چیزرسیدم ولی این عقده بازمونده ته قلبم چندساله ازاین موضوع میگذره ولی فراموش نشده تازگیا بدترشدم تاالان خودمو بااین امیدکه پیشرفت میکنم واینا انگارفریب میدادم الان که رسیدم وخبری ازش نیست حالمو بدمیکنه شب وروز میاد توفکرم. کاش میشد ازفکرم درش بیارم همیشه میگم اونکه میگفت دوست دارم پس چرا رابطه شو بعدازمدرسه کلاباهام قطع کرد حتی ارزشم ازبچه های دیگه هم براش کمترشد.میگم الان منو ازیادشم برده ها ولی من هنوزم درحال تلاشم که مثلا خودمو به اون ثابت کنم ؛احساسم به منقطم غلبه میکنه من میدونم کارم بچه گانست من میدونم آدم بایدخودشو به خودش و خداش ثابت کنه نه کس دیگه ای ؛من میدونم به اون هیچ احتیاج ونیازی ندارم برخلاف خیلیاکه دل میدن میگن بدون اون میمیرم اینم میدونم بدون اون نه میمیرم نه چیزی میمیردم تاالان مرده بودم اما حالم اصلا خوب نیست به عکساش نگاه میکنم اما دیروز گفتم دیگه تموم میکنم عکساشوپاک کردم شمارشو پاک کردم به انلاین بودنش زیادنگاه میکردم خیالم راحت میشدکه سالمه آخه هم طلاق گرفته هم اصلابچه نداره خیلی وقتا نگرانش میشدم دلیل اینکه زیادم میخاستم کنارش باشم همینابود زیادتادوست داشتنم نمیدونم شایدم خودمو توجیه میکنم ولی پرفایلش فهمیدم که پدرومادرشم فوت کردن واین یعنی تنهاست هربارم میخوام دیگه ببوسمو وبذارمش کناراین نگرانی نمیذاره انگار الان هم باوجوداینکه تصمیم گرفتم بازم میادتوفکرم ?اصلانمیتونم علاقمو هضم کنم خیلی بهم فشارمیاد اینکه چندساله ندیدمش باید فراموش میشدنه بدتربشم اینکه به نظرخودم آدم نرمال که نمیاد به یه معلم اینهمه فکرکنه داره دیونم میکنه.
    ببخشیدطولانی شداما خواستم باجزئیات کامل واونچیزی که کاملا در درونم بود وبگم که شاید بهتربشه درکم کنید.
    ممنون میشم راهکاری رو بهم بگید که دیگه بهش فکرنکنم ؛پیشاپیش ممنون ازپاسختون❤️

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار: دوست خوبم
      اینکه بخواهی از فکر او بیرون بیایی یا نه کاملا به ذهن و دست خودت وابسته است.
      خیلی کار سختی نیست که بخواهی ذهنت را مدیریت کنی. شما چند سال است که او را نه دیده ای و نه لزوما پیامی دریافت کرده ای، پس چه چیزی این‌حجم از اشتیاق و پیگیری را در تو زنده نگه داشته است؟ تنها پاسخ آن ذهن خودت است.
      وقتی در ذهنت در حال بررسی هستی خیلی از چیزها را به هم ربط می دهی و نتیجه گیری می کنی که چندان منطقی هم نیستند مثلا اینکه چرا فالو بک نکرده در حالی که برای بچه های دیگه این کار را کرده و پس منو دوست نداشته یا …
      اینها اشتباه هستند و برای تو چاله ای درست می کند که نمی توانی از آن بیرون بیایی، چاله ای که او خودش نیست اما فکرش تو را بیچاره می کند.

      راه حل: مشغول کارهای خودت باش، ساعات بیکاری خودت را با کارهای هنری، ورزشی، سرگرمی و ارتباط های اجتماعی پر کن، سراغ صفحه شون اگر می روی به چشم یک دوست قدیمی برو نه یک شاگرد، تو دیگر شاگر ایشان نیستی.
      اگر سر زدن به صفحه ایشان برایت کلی فکر و خیال همراه دارد کلا این صفحه را آنفالو کن و از خیرش بگذر.
      اگر همه این کارها را کردی و دیدی شدت این فکرها کم نشد که البته قطعا کم خواهد شد، پیشنهاد می کنم روزی به دیدار ایشان بروی، در این صورت خواهی دید که چقدر از نظر او همه چیز معمولی است و لزوما فکرهای تو در باره تحلیل رابطه ایشان اشتباه است.
      در ضمن فکر اینکه ایشان شوهر و مادر و پدر ندارند و تنها هستند و ….‌ را از سرت بیرون بیاور . اینها هیچ ارتباطی به تو ندارد و او حتما با وجود شغلی که دارد اصلا تنها نمی ماند و ارتباطات اجتماعی زیادی را با اطرافیانش تجربه می کند.
      پس از این موضوع بهانه ای برای آزار دادن خودت نساز.

        • جمال رادفر (سردبیر ) میگوید:

          دوست خوبم، مادر مهربان
          ای کاش کمی بیشتر توضیح می دادید که ارتباط شان چگونه است که فکر می کنید افراطی است و اینکه چقدر این معلم را می شناسی ، اما به صورت کلی باید بگویم که بهتر است در این مسیر همراه فرزندتان باشید، او را بابت افراط هایش سرزنش نکنید اما راهنمایی کنید و پیشنهاد دهید، با معلم ارتباط داشته باشید و گاهی برای بعضی رفتارها یا اقدامات با ایشان هماهنگ شوید یا به ایشان پیشنهاد دهید.
          طوری به معلم بیان نکنید که از دست تان خارج شده یا کاری نمی توانید انجام دهید بلکه به خودتان باور داشته باشید که از دیگران او را بیشتر می شناسید و از دیگران هم بیشتر خیر او را می خواهید و مراقبش هستید. پس به گونه ای رفتار کنید که نشان دهد در جریان احساس و. خواسته های فرزندتان هستید و از ایشان انتظار دارید با درایت و بلوغ معلمانه بدون اینکه آسیبی ایجاد شود این رابطه را مدیریت کنند.

  12. اسم ندارم میگوید:

    سلام….
    یه سری کامنت هارو خوندم….جالب بودن و غم انگیز چرا که اکثرا درد کشیدن در این مسیر….
    نمیدونم شاید خیلی ها بتونن فراموش کنن یا از این فاز اومدن بیرون….یا بیان بیرون….ولی کسی که الان ۲۶ سالشه و داره اینو تایپ میکنه هنوز از این فاز نیومده بیرون….و هنوز عاشقه….با تمام دردها و رنج ها و سختی ها….ولی تو این سن یه چیزی رو فهمیدم که گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی،اینکه با تمام رنج ها وایستادم با تمام خورد شدن ها و لطمه دیدن ها….خیلی موقع ها به خودم گفتم اشتباست!چون خورد شدن خودمو میدیدم!چون میدونستم مسیر غلطی رو دارم میرم!میدونستم قراره کلی عذاب بکشم….ولی از اخلاقیات منه که تا تهش میرم رفتم تا تهش و تا حدی به چیزایی که میخواستم رسیدم….
    فقط کاش دبیرهای عزیزی که دارن اینو میخونن درک میکردن قوت قلب دادن به دانش آموزی که دوستتون داره خیلی حال خوبی داره….حداقل اگه نمیخواید این بازی رو از اولش شروع نکنید و اصلا رو ندید و اگه اندکی جور شدید با دانش آموزتون مسئولی واسه تمام کارهاش نکه یهو مثل من که دبیر برگشت گفت بعده چند سال که تمام بودنم رول بوده یه نمایش واقعا درد داره…..هرچند الان هست و از این حرفش خیلی گذشته شاید تو شرایط سختی بوده این حرف رو زده ولی همچنان میگم شاید داره فیلم بازی میکنه که هست….هرچی موفق باشید بچها اگه میتونید فراموش کنید اگه نمیتونید ادامه بدید ولی خودتونو اذیت نکنید

  13. Raha میگوید:

    سلام خسته نباشید .من دختری ۲۰سالع هستم،امسال فارغ التحصیل شدم سال هشتم نسبت به یکی از معلم هام احساس خیلی عجیبی داشتم دلیلش هم به نظر خودم جو خشک خونمون بود ایشون هم خیلی آرامش داشتن سال نهم هم با همین حس گذشت تا اینکه میخواستم رابطه ام باهاشون ادامه پیدا کنه ازشون شمارشون رو خواستم چندین سال بود یکی از دانش آموزهاشون شدیدا بهش وابسته بود حتی خود زنی هم می‌کرد معلمم قبول نکرد که شمارشو بده دلیلشم بیشتر همین دختره بود من خیلی بهم ریخته بودم اما دستش برنداشتم آخرش شمارشون رو گرفتم اما موقعیت من جور نبود گوشی نداشتم یه کم مشکلات بود ت خونمون خیلی داغون بودم همش ت رویا با معلمم صحبت میکردم گریه میکردم آنقدر خیال بافی میکردم انگار یه محبت ساده برام تبدیل شده بود بخ وابستگی خیلی شدید معلمم خیلی با محبت بود خیلیا.گذشت تابستون یکی دو بار پیام دادم بهشون گذر زمان نه تنها کم رنگ ترش نمیکرد بیشتر از هم می‌شد اون سال از نمونه دولتی هم قبول نشدم اینم از یع طرف ناراحتم کرده بود تا سال دهم شروع شد بدترینننن دوره بود افکار خودکشی خودزنی گریه های بی امان همه چی ریخته بود بهم رفتیم پیش روانپزشک دارو نوشت گفت برو بیمارستان اعصاب اما نه داروها رو مصرف کردم نه بیمارستان رفتم مامانم هم خیلی ناراحت بود سر این ماجرا باهاشون تلفنی صحبت کردم با معلمم.خیلی مهربون بودن فقط میگفتن با یاد خدا خودمو آروم کنم و اصرار داشتن اون دختره نفهمه من با اون دختره هم کلاس بودم اون دختره با معلمم رفتو آمد داشت خیلی با هم صمیمی بودم رفتیم پیش روانشناس اما اینم تاثیر گذار نبود به خاطر مامانم و درسم که خیلی مهم بود برام گفتم باید خوب بشم اما چه خوب شدنی از معلمم فاصله گرفتم چسبیدم به این دختره همه ی زنگ تفریح ها با هم بودیم عکس هاشون نشونم میداد البته به اصرار من .ازشون تعریف می‌کرد خلاصه به همین منوال گذشت تا اینکه بعد از یه مدتی باز شروع کردم پیام دادنم برگشتم سر خونه ی اول نمیشد فراموش کرد همش حرفای معلمم و رفتاراش جلوی چشممه اولین و آخرین فردی بود که من بهش این حس رو داشتم دوماه سه ماه یه بار بهشون پیام میدادم دلیل اینکه زود زود پیام نمیدم مادرمه خیلی میرسن باز اعصابم اونطوری بشع.زود زود ت خواب میبینمش تمام رویام شده معلمم فقط میگم تموم بشه کنکور برم ببینمش اما باز نمیشه زیاد باهاش در تماس بود به خاطر اون دختره.این روزا از یه طرف فشار درسام از یه طرف هم دلم براشون خیلی تنگ شده هم عذاب وجدان دارم به خاطر اینکه درسم ضربه نبینه ازشون فاصله گرفتم با خودم میگم من لیاقت دوست داشتنشون رو نداشتم یعنی چی دوماه یه بار پیام بدم بگم‌دلم براتون تنگ شده دوستون دارم و این حرفا…هر بار هم بهشون پیام دادم واقعا واقعا باهام مهربون بودن خیلیا اما من دیوانه میشم نمیدونم چیکار کنم با خیال بافی ام نسبت به معلمم با این عذاب وجدان نمیدونم به خدا.
    میشع کمکم کنید

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار : دوست خوبم
      محبت هایی که ریشه و جایگاه متعادلی ندارند ترسناک و آسیب زننده هستند و تو هم متاسفانه یکی از آنها را تجربه کرده ای.
      نگاه به گدشته چیزی برای تو به همراه ندارد جز یک درس بزرگ: اینکه شاید زمانی بوده که از رنج روزگار نمی دانستی چه کار کنی و به معلمی از معلم هایت پناه برده ای ولی اکنون همام کودک و نوجوان بی پناه نیستی. حالا دختری بیست ساله هستی که خودت می توانی پناه و دلگرمی برای خودت باشی.
      اگر حالا هم از خودت مراقبت نکنی و مدام با سرزنش کردن حال خودت را خراب تر کنی معلوم می شود از این تجربه درس خوبی نگرفته ای.
      اگر خوب نگاه کنی حالا خیلی بهتر از قبل عمل می کنی متوجه هستی که نباید از تعادل و فاصله دوستی خارج شوی و به همین دلیل به پیام هر دو ماه یک بار اکتفا می کنی و این کاملا درست است.
      وقتی که دیگر دانش آموز نباشی دیگر تهدیدی برای خودزنی و دیگر کارهای بچه گانه نباشی آن وقت می شود به عنوان یک دوست و یک تکیه گاه با این معلم رابطه خوبی داشته باشی و شاید با دیگرانی که آنها هم خوب هستند و در آینده نقش دوستان جدید را برای تو خواهند داشت.
      پس تلاش کن با درک خودت و حال خوبی که به خودت می دهی پله های رشد و بزرگ تر و داناتر شدن را بسازی و بتوانی به خودت پناه بیاوری و یقین داشته از این طریق دوستان خوبی هم خواهی داشت.

  14. یه عاشق میگوید:

    سلام.من هم یه دانش آموزم و از این تجربه ها دارم.به نظر من یه متخصص واقعی باید دست به کار بشه و چندین جلد کتاب فقط راجع به عشق های شاگرد معلمی بنویسه.
    ولی اینجا،یه چیزی می خوام بگم خطاب به همه دانش آموزان و معلمان مخصوصا.
    اینکه این عشق ها رو سخت نگیرید.
    من خودم امسال دوازدهمم و معلم زبانمو خیلی دوست دارم.
    یه بار توی پیوی(اوایل دوران حضوری) بهش گفتم که خیلی دوسش دارم.اون هم تشکر کرد و گفت که منم دوستون دارم.و چندی بعد من براش شاخه گل درست کردم و بردم.البته من هم نگران بودم از اینکه یه وقت مدیر ببینه یا بچه ها ببینن و یا خودش ناراحت بشه،اما اتفاقا خیلی خیلی هم خوشحال شد و همدیگرو بغل کردیم.
    چه اشکالی داره که آدم معلمشو بغل کنه؟
    بخدا هیچی نمیشه.
    من با معلم علومم تو سال نهم همیشه تو سالن حرف می زدیم و هم دیگه رو بغل می کردیم.
    من چه تصوراتی می کردم.
    می گفتم :سالن،پر از نغمه های عشق ما شده،مدیر و معلم های دیگه و همه بچه ها فهمیدنو…
    اما الان سه سال هست که از اونجا فارق التحصیل شدم.بچه های جدید در اون مدرسه پنج سال از من کوچیکترن.نهدمنو میشناسند نه اون معلمو.به همین راحتی تموم شد و رفت.
    بخدا نه آبروریزی هست،نه چیز مبهم و استرس زایی که به خاطرش بترسید و به فکر فرو برید(اینو خطاب به معلما میگم)
    فقط برخورد خوب شما مهمه.
    چون باعث می‌شید خاطرات خوشی از شما برای اون دانش آموز به جا بمونه.
    اکثر اوقات هم وابستگی و مشکل جدی بوجود نمیاد.حداقل برای من که تا حالا پیش نیومده

  15. ناشناس مثلا میگوید:

    سلام وقتتون بخیر
    ممنون میشم جواب بدید و بهم کمک کنین?
    من دهم هستم و ۳ ماهه ک از اغاز سال تحصیلی میگذره و ابراز علاقه معلمم باعث شده ک من عاشق ش بشم و شب و روز ب فکرش باشم اما اون همیشه اینطو نیس ک ب من ابراز علاقه کنه فقط از نگاهاش و شوخی هایی ک باهام میکنه متوجه شدم و حتی اینو بچه های کلاس هم میدونن اون سعی میکنه ک ب من نزدیک بشه و بهم برخورد کنه و…
    اما چیزی نمیگه ک دوسم داره یا ن ب نظرتون چکا کنم?

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :دوست خوبم
      خیلی مواقع تصور ما این است که اگر فرد مقابل توجه خاصی نشان می دهد صرفا به خاطر علاقه و عشق خاصی است این در حالی است که ممکن است لزوما ناشی از یک عشق خاصی نباشد.
      در عین حال گاهی تلاش برای اینکه یقین حاصل کنی طرف مقابل علاقمند است بیشتر مانع ارتباط در آینده می شود. بنابراین توصیه روشن من این است که به جای اینکه بخواهی کاری کنی که ایشان علاقمندی شان را به زبان بیاورند لازم است روی رفتار خودت تمرکز کنی، دوست داشته باشی و تلاش کنی تا بهتر نتیجه بگیری و ارتباطت به هم نریزد.

  16. رومینا میگوید:

    سلام وقت بخیر
    من ۱۳ سالمه و عاشق معلم حساب و جبرم و معلم فارسیم هستم خیلییییییییی خانوم خوبی هستن از همون اول عاشششششششششقشون شدم اونها هم خیلی به من لطف و محبت دارن ولی احساس میکنم که مثل بقیه باهام رفتار میکنن
    من خیلی زود وابسته میشم خیلیییییییییییی زود و خیل هم بهم اسیب رسیده
    معل مفارسیم که کرونا گرفت دقیقا بعد این که من خوب شدم کارم شده بود صب و شب گریه و دعا
    چیکار کنم با این اخلاق گندمممم؟؟؟

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار : دوست خوبم
      برای اینکه بتوانی به خودت کمک کنی لازم است تمرین بیشتری روی احساست داشته باشی و خودت را درگیر توهم و برد اشت های شخصی عاطفی نکنی.
      برای مثال اینکه از معلمت خوشت آمده ایرادی ندارد اما بااینکه ایشان رفتار متعادل و متناسبی با تو مثل بقیه دارند دچار این مساله شدی که شاید جور دیگری دوستت دارند اینها همان تله های عاطفی هستند که برای خودت ایجاد می کمی و بعد هم وابسته می شوی.
      برای دوری از این اتفاقات تلاش کن منتظر نباشی تا دیگران رفتار متفاوتی با تو داشته باشند. علاقمند بشو اما بیشتر ذهنت را متمرکز کن که بتوانی حس دوست داشتن را با انجام کارهای خوب راضی نگه داری و نه لزوما با اشک و گریه یا ابراز دلتنگی.
      اینطوری می توانی هم چنان پرمحبت و مهربان بمانی اما بر انجام کارهای خوب تمرکز کنی.

  17. ترجیحا ناشناس میگوید:

    سلام من سه سال پیش بعد از پنج سال تحصیل تو مدرسه غیردولتی وارد مدرسه دولتی شدم و با محیط و شرایط اونجا آشنایی نداشتم و به همین خاطر خیلی اذیت شدم اونموقع معاون مدرسه امون خیلی کمکم کردن که با شرایط اونجا کنار بیام همراهم بودن و حمایتم میکردن آدم مهربون و متین بودن و تقریباً با همه رفتار خوبی داشتن اما احساس میکردم که با من بیشتر مهربونن همین ها باعث شد منی ک بسیار مغرور و سرد بودم بهشون علاقه مند شم البته اونموقع ها اصلا این حس رو باور نمیکردم اما الانه که بعد از سه سال هنوز هم شوقی ازشون توی وجودم هست و دلتنگی.. باور کردم که بله دوستشون دارم البته هیچوقت بهشون نگفتم ک دوسشون دارم بخاطر غرورم اما ایشون متوجه این موضوع شده بودن و ابراز کردن ک منم دوستت دارم
    این چند وقت خیلی سخت شده کنار اومدن با این مسئله دلتنگی و فکر نکرد بهشون
    در حدی درگیر فکر به ایشون هستم که به برنامه ها و درساهام نمیتونم درست برسم
    خواهشاً کمکم کنید و راهنماییم کنید، ممنون

    • جمال رادفر میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار : دوست خوبم
      یکی از نشانه های دوست داشتن و محبت خوب نسبت به دیگران و معلم این هست که تو از کار و برنامه هایت نیفتی و بتوانی به کارت ادامه دهی. اگر می خواهی به این دوست داشتن ادامه دهی و آسیبی نبینی و در عین حال موجب شوی او هم از این ارتباط خ شمال باشد تلاش کم که درست از زمان و توانت استفاده کنی، به خودت بگو هر چه قدر بیشتر تلاش کنم و موفق باشم او هم بیشتر متوجه دوست داشتن من می شود.
      این تصمیم و این فکر به تو قدرت زیادی می دهد و نتیجه خیلی خوبی خواهی گرفت

  18. آشنا میگوید:

    منم ی زمانی شدیدا عاشق معلمم شده بودم
    نوجونی این حس میتونه طبیعی باشه شاید بخواطر بلوغ و احساسات کنترل نشدمونه که به مرور زمان و بزرگتر شدن کم کم یاد میگیرم چطور احساساتمونو کنترل کنیم چجوری وتا چه حد آدمها رو دوست داشته باشیم و زندگی خیلی قشنگ تر و راحت تر میشه
    عشق به معلم خیلی حس قشنگیه من که شدیدا اون زمان معلممو دوس داشتم تا جایی که از عمقش خبر نداشتم امااین حس رو توی قلبم شدیدا زیبا خطاب میکردم اما میتونه آسیب رسان هم باشه ناخوداگاه ممکنه با کوچکترین اتفاق کاملا از هم بپاشین
    فقط بدونین در آینده کلی اتفاقات و لحظات قشنگ تر خیلی قشنگ تری در انتظارتونه خودتونو خیلی بیشتر دوست داشته باشین .

  19. Sahar میگوید:

    سلام وقت بخیر
    من سال دوازدهم هستم
    دوران راهنمایی(هشتم و نهم)به شدت وابسته معلم زبانم شدم،از همون موقع تا الان که چند سال میگذره نتونستم ایشونو فراموش کنم و هنوز که هنوزه کل زندگیم داره با فکر و خاطرات و گریه برای ایشون میگذره و معلمم خبر نداره،از اخرین باری دیدمشون نزدیک ۲ سال میگذره و من ارتباطی باهاشون ندارم فقط چند باری در حد چت باهاش صحبت کردم همین اما هیچوقت نتونستم احساسمو ابراز کنم چون معلمم رفتار خوبی باهام داره ولی فقط در حد معلم منم میترسیدم که اگه بگم چه واکنشی نشون میده برای همین هیچوقت چیزی نگفتم،اما اصلا نمیتونم فراموش کنم و اینکه معلمم یه دختر داره ۱ سال از من کوچیک تره…کل زندگیم چند ساله خلاصه شده به معلمم و هیچکس خبر نداره…من نمیدونم باید چیکار کنم میشه راهنماییم کنید؟؟چند ساله دادم میسوزم و میسازم

  20. Sahar میگوید:

    معلمم رفتار خوبی باهام داره اما فقط و فقط در حد یک معلم برای همین من هیچوقت نتونستم احساسم رو ابراز کنم و هیچوقت از ترس اینکه اگه بگم چه واکنشی نشون میده نتونستم بگم…و چند ساله دارم با این حسم میسوزم و میسازم و هیچکس از حالم خبر نداره!

  21. Sahar میگوید:

    سلام وقت بخیر
    من سال دوازدهم هستم…دوران راهنمایی(هشتم و نهم)به شدت وابسته معلم زبانم شدم،از اون موقع چند سال میگذره و من ارتباطی با ایشون ندارم،اخرین باری که دیدمش نزدیک به ۲ سال پیش هست،و فقط چند باری در حد چت باهاشون صحبت کردم اما هیچوقت نتونستم بهشون بگم که چقدر دوسش دارم و همیشه به یادشم و هنوز که هنوزه براش گریه میکنم…زندگیم سالهاست فقط با فکر و خاطرات و گریه برای ایشون داره سپری میشه و اون خبر نداره و حتی یه دختر هم سن من داره…میشه راهنماییم کنید باید چیکار کنم؟؟

  22. الهه میگوید:

    من واقعا شماها رو درک نمیکنم به خودتون بیاین بچه ها.اونا الان تو حال خودشونن خوش گذرونی میکنن شما نشستین و غم و غصه اونارو میخورین?.ول کنین باو برین خوش باشین کیف بگذرونین با خانواده خوش باشین درس بخونین و ایندتون و بسازین.منم یک روزی علاقه به معلمم داشتم چهار سال پیش ولی الان میفهمم چقدر احمق بودم?.ولش اشتباه منو تکرار نکنین?خودمم قرار امسال معلم بشم و کلا میفهمم که هیچ فرقی بین دانش اموزام نمیزارم

  23. کوروش میگوید:

    سلام خانم دکتر
    من پسرم ۱۴سالمه
    به طرز عجیب و افراطی عاشق تهمینه مادر رستم شدم ، چه کار کنم؟
    دارم دیوونه میشم؟
    بعضی شبا خوابشو میبینم.
    اصلا زندگیم بهم ریخته
    کمکم کنید
    دارم غرق میشم

    • جمال رادفر میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:
      دوست خوبم
      این هم برای خودش نوعی عشق است و برای برخی نوجوان ها رخ می دهد.
      سعی کن بیشتر داستان بخوانی، در محافلی که داستان ها را نقادی می کنند شرکت کنند و در جلسات شاهنامه خوانی و نقالی شرکت کنی چون همه این کارها باعث می شود بدون اینکه فشاری احساس کنی با واقعیت عجین شوی و با احساس بهتری غرق در داستان و روایت های مختلف شوی.

  24. Del میگوید:

    سلام
    من پارسال یکی از دبیرای مدرسمون رو اول سال وقتی دیدم خیلی توجهم به ایشون جلب شد و اون روز همش با خودم میگفتم که خدا کنه دبیر یکی از درس های من باشه دو سه روز گذشت و ایشون به کلاس ما نیومدن از یکی از کسانیی که سال بالاییم بود پرسیدم که دبیر چه درسی هستن ایشون و به من گفتن دبیر رشته انسانی من اونموقع خیلی ناراحت شدم چون که رشته من انسانی نبودو فکر ایشونو به سختی بیرون ریختم
    تا اینکه امسال که مدارس مجازی هست دبیر یکی از درسام هستن اولا خیلی خوش حال بودم که دبیرم هستن اما به مرور زمان احساس کردم خیلی به ایشون فکر میکنم
    و خیلی بهشون علاقه مند شدم
    اوایل سعی میکردم با فکر اینکه دبیری هستن که زیادی به دانش اموزا سخت میگیرع بهش فکر میکنم و توجه میکنم
    ولی به مرور زمان انقدر علاقه مند شدم بهشون و دوستشون داشتم گاهی باعث میشد گریه ام بگیره
    حتی به فکر اینکه تغییر جنسیت بدم و به خاستگاریشون بروم هم افتادم
    من رابطه خاصی با ایشون ندارم و خیلی کوتاه تا به حال با هم صحبت کردیم اونم در باره درس
    و این خیلی ازارم میده دوست دارم رابطه ام با ایشون بیشتر از این ها باشه دوست دارم با ایشون صحبت کنم و ابراز علاقه کنم
    احساس میکنم دیوانه شدم از دوست داشتن زیاد ایشون من فقط وقتی خوابم ایشون فکر نمیکنم و الکی میروم و انلاین افلاین بودنشونو چک میکنم و گاهی وقتی خوابم نا گهان از خواب پا میشم و باز هم به ایشون فکر میکنم و نا خواسته به پیوی ایشون میرم
    و چند وقتی هست که به این فکر میکنم که بروم و به ایشون بگویم اما نمیدونم چجوری چند بار خواستم با یه اکانت دیگ که نمیشناسن به طور ناشناس بگویم اما نتونستم
    میترم بهشون بگم میترسم از بر خوردشون
    نمیدونم چیکار کنم ? و مشکل بزرگم اینه که سن ایشون خیلی بیشتر از من البته برای من مهم نیست برای ایشون ممکن هست که مهم باشه و بیشتر نگرانم میکنه
    فکر ایشون تمام مغز منو اشغال کرده و غیر از ایشون نمیتونم به چیز دیگه فکر کنم
    من ایشونو خیلی خیلی دوست دارم
    گاهی میگم کاش هیچ وقت دبیرم نمیشد و گاهی میگم بهترین اتفاق زندگیم اشنایی با ایشونه

  25. نیلوفر میگوید:

    سلام من یه دختر ۱۱ ساله هستم معلمم ازم ۲۹ سال بزرگ تره
    بهش وابسته نیستم
    عاشقشم نیستم
    همه دانش اموزان معلمشون دوس دارن منم دوس وارم
    گوه تو عشق عاشقس

  26. زینب میگوید:

    سلام رفقا.من خودمم این حس رو تجربه کردم ولی از نوع خوبش
    سال اول متوجه علاقه یکی از معلمام بهم شدم.اون اصلا اهل این حرفا نبود.تا حدی ک هممونو رفیق خودش میدونست و مثلا دوستان عزیزم صدامون میکرد.من ولی تو درسش خیلی خوب بودم و خیلیم ازش خوشم نمیومد.از این معلما بود ک کلی سوژه واسه مسخره کردن دارن.منو دخترم،دختر خوبم،عزیزم و… صدا میکرد و من میدونستم ک علاقش واقعیه(خودش بچه نداره).خودشم چند بار بهم گفته بود خیلی دوست دارم و اینا.بعضی وقتا هم بی دلیل دستشو رو شونه م میذاشت یا بغلم میکرد.بهم میگفت من همیشه پشتتم و هر کمکی از دستم بربیاد برات انجام میدم و….امسال بهش علاقمند شدم.تازه فهمیدم ک آدم خیلی خوبیه و دارم باهاش رفیق میشم ولی ب چشم معشوق یا مادر بهش نگاه نمیکنم.مثل ی دوست خوب ک میتونم بهش تکیه کنم.خدا نصیب همتون کنه عشقتونو و یادتون باشه عشق افراطی ب هر موجودی بدترین چیزه

  27. ترجیحا بی نام میگوید:

    سلام وقتتون بخیر من یه دختر۲۲ساله هستم حدودا ۱۰ سال پیش به معلمم شدیدا وابسته شدم اما ایشون از مدرسه ما رفتن بعد پنج سال ک همچنان علاقه مند ب ایشون بودم،تونستم ایشون رو پیدا کنم و از احساساتم گفتم…در نهایت پرسیدم که آیا ظرفیت پاسخ به این احساس رو دارند یا نه؟ایشون اون موقع قبول کردند که ما دوست باشیم اما خب از پسش بر نیومدن و من داغون شدم ناخواسته خیلی بد قلبم شکوندن…الان که ۲۲سالمه دیگه درگیر زندگی و کار و درس خودمم اما همیشه یک گوشه قلبم جای زخمی که از عملکردشون باقی مونده، درد میکنه اما خب چاره چیه!!!!از ما گذشت اما از اساتید خواهش میکنم اگر کسی صادقانه دوستون داشت تو آب نمک نخوابونید و بعد بزنید غرورش بشکنید و تحقیرش کنید …شاید ندانید اما کوچیک ترین عملکرد شما تمام زندگی اون آدم تحت شعاع قرار میده!

  28. الهه میگوید:

    سلام میخواستم یه چیزی به اونایی بگم که وابسته شدن.بچه ها من دو ماه پیش به معلمی وابسته شده بودم شب و روزم شده بود اون.سعی میکردم بهترین باشم تو درسش،ولی فایده نداره بچه ها معلم یه ادم بی احساس همه رو به یک چشم میبینه الان یک ماهه دیگه باهاش حرف نمیزنم حتی تو کلاسشم حضور پیدا نمیکنم چون دیگه ازش بدم اومد .شما هم اخرش پی میبرین که وابسته شدن الکیه خودتون و گول نزنید فایده نداره

  29. Khaste میگوید:

    راستی حتی همیشه به من گفتند اگه تو نباشی همه این کارایی که به تو میگم و میسپارم رو به هیچ کس نمیگفتم و همه شونو خودم انجام میدادم ایشون میگم دیگه خیلی دوسم دارن ولی‌‌‌‌…..

  30. ؟؟؟؟ میگوید:

    سلام .
    ازتون چند تا سوال دارم .
    اگه تو دوست داشتنمون زیاد روی کردیم اون معلم ازمن دور شده ؟؟ باید چیکار کنم که دوباره نگام کنه دوباره منو از مسدود شدن در بیاره ؟؟
    از همه جا مسدود کرده منو همون قدر انلاین شدنشو تعقیب میکردم واسم دل خوشی بود .
    من می دونم زیاد روی کردم تو دوست داشتنم خیلی زیاد روی کردم ولی خیلی پشیمونم . می خوام مثل قبلا شه با هام ….
    چیکار کنم .. شاید باورتون نشه الان دارم این پیام مینویسم قلبم می خواد از سینم در بیاد جلوی اشک هامو نمی تونم بگیرم . من به بودنش محتاجم …. حتی آدرس خونشونو بلدم ولی هنوز تو یک سال نرفتم دمه خونشون میترسم ما جرا بد تر شه . ولی بعضی وقت ها تو سرم میزنه تمام دست مو با تیغ بزنم برم دمه خونشون شاید به این صورت عشقمو باور کنه ولی تو این یک سال خودمو کنترل کردم ولی بیشتر از این نمیتونم …
    بنظر شما من چبکار کنم با هام حرف بزنه بهم آرامش بده ..
    وقتی که به چهرشون زل می زنم یک حس خوبی دارم که نمی خوام تموم بشه … صداش بهم ارامش میده …
    چیکار کنم ؟؟؟ با این حالم چیکار کنم ؟؟
    چیکار کنم ؟؟ چجوری دوباره به دستش بیارم ؟؟
    درسامم بی شدت افت کرده .. چون تا کتابمو باز می کنم یادش میوفتم اشکام میریزه یاد بودنش قبل از کرونا میوفتم که میدیمش ولی الان ازش هیچ خبری ندارم ؟؟
    تو رو خدا کمکم کنید . چیکار کنم به دستش بیارم ؟؟ ??????????????????

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
      دوست خوبم
      عمل تو طور که خودت هم اشاره کردی در حال حاضر خارج شدنت از حد تعادل و ایجاد مزاحمت نه تنها کمکی به بهبود شرایط نمی کنه بلکه تو را بیشتر هم از او دور می کنه.
      فراموش نکن الان مساله این نیست که ایشان باور کنه دوستش داری، مساله این است‌ که اشتباهات خودت را در افراط و زیاده روی های گذشته جبران کنی.
      جبران این کار هم این است که مدتی به ایشان کاری نداشته باشی. بگذاری نفسی بکشند ‌ احساس کنند که تو بزرگتر و داناتر می شوی. در این مدت با کسب موفقیت های بیشتر خوشحال شون خواهی کرد و خودت را مدیریت می کنی تا بتوانی بدون حریم شکنی و بدون زیاده روی در آینده با ایشان در ارتباط دوستی بمانی. در حالی که هر تلاش دیگر تو به هر دلیل از جمله اثبات دوست داشتنت و … حتما و حتما همان طور که خودت هم گفتی اوضاع را خراب می کند.

      • ؟؟؟؟ میگوید:

        سلام .
        من ازش دور شم مزاحم نباشم چجوری میتونم با هاش یک دوست باشم …
        من الان نزدیک ۴ ماه نه بهش زنگ زدم نه پیام ..
        بعضی وقت ها مدرسه هم رفتم مزاحم نشدم سعی کردم جلوی چشمش نباشم …
        میترسم فکر کنه فراموشش کردم و اون هم منو فراموش کنه ….
        وقتی من به اشتباه هم پی بردم چجوری میتونم یک دوست معمولی باهاش باشم …
        و قول بدم دوستیم کنترل کنم .
        باهاش حرف بزنم بنظر شما ؟؟

  31. یه معلم. میگوید:

    سلام به همه
    من دبیر هنرستان هستم
    یکی از شاگردام عاشقم شد زمانی ک این اومد این حرفو بهم گفت نزدیک امتحانات دی ماه بود منم ن کم محلی کردم ن زیاد محل گذاشتم بش بهش گفتم اگ واقعا منو دوست دارع باید امتحانات دی ماهت رو عالی بدی و معدلت بالای۱۸بشه ک من باور کنم.. هیچی گذشت امتحانات تموم شد و جوابشون اومد ، اومد پیشم کارنامشو بهم داد و من وقتی معدلشو دیدم هنگ کردم معدلش شده بود۱۹/۷۸باورتون نمیشه این معدلش همیشه۱۶،۱۵بوده بد از این من باهاش اوکی شدم ولی خوب حواسم به درس هاشم هست العان اون واقعا دوسش دارم و از کنارهم بودن لذت میبریم ….حالا اگ من به این کم محلی…میکردم این نمیشد از همکارای عزیزم خواهشمندم که از این روش استفاده کنن ک باعث پیشرفتشون بشه مطمئن باشین به مرور زمان این محبت..میزن زیر دلشون و میرن این وابستگی ها به خاطر سنشونه بزرگ بشن تموم میشه
    امیدوارم که این توضیح های بنده درسی باشه برای همکارهای عزیزم????

    • نگین میگوید:

      سلام خسته نباشید
      من تو پایه نهم یکی از معلمان که مدیر مدرسه مون بود بازنشسته شدن اداره ایشون ذو که قبلا دبیر بودن برای کلاس ما که معلمون بازنشسته شده یود فرستادن بعد یه مدت مجبور شدن تو یه مدرسه دیگه هم تدریس کنن و به خاطر وضعیت جسمانیشون میخواستن یکی از کلاس هاشون رو تو مدرسه ما تقویتی یا کلاس خودما رو حذف کنن ولی دو هفته بعد تو کلاس به من گفتن که من به خاطر تو مییام کلاستون و ازم دو تاقول گرفتن که خوب درس بخونم و ایشون رو فراموش نکنم ایشون واقعا من رو دوست داشتن و همینطور منم هم ایشون رو دوس داشتم تو تلگرام بهشون عید رو تبریک گفتم روزم معلم رو تبریک گفتم و کادو خریدم تو سال نهمم . بعد اون سال که من به خاطر انفولانزا نتونستم توی نمونه دولتی قبولشم خودمو سرزنش کردم که من نتونستم لطف ایشون رو جبران کنم . الان دو سال هست که ایشون رو ندیدم ولی تو روز معلم بهشون پیام دادم و تبریک گفتم و ایشون تشکر کردند . بعد چن ماه منو تو یه گروه ادکردن و اونجا من از دعوت کردنشون تشکر کردم و گفتن که دلم برات تنگ شده منم گفتم منم بیشتر از شما از اون موقع باهاشون دیگه چت نکردم ولی ایشون گاهی اوقات استوری های منو نگاه میکنن . من ایشون رو خیلی دوست دارم ولی با رفتارم دوست داشتنم رو نشون میدادم و میدونم که میدونن ایشون رو دوس دارم ولی دوری از ایشون خیلی روی تحصیلم اثر گذاشته افت تحصیلی زیادی کردم .
      الان واقعا من موندم که چه جوری با این ماجرا کنار بییام و برگردم به درس خوندم
      خانم دکتر لطفا کمک کنید خواهشا??

      • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

        پاسخ خانم دکتر سیقه دار :دوست خوبم
        در این مدت دست کم در مورد بیان احساسات خودت که عالی همل کردی و توانستی احساس خودت را مدیریت کنی و همین نشان می دهد که اگر بخواهی می توانی در مورد اراده درس خواندن و تلاش بیشتر هم کاری کنی و از پس این کار بر بیایی.
        اینکه دوست داری ایشان را خوشحال کنی انگیزه خوبی است و یادت باشد که آینده صرفا در مدرسه نمونه دولتی نیست. اگر برای آینده ات بجنگی خواهی دید که درست مثل هزاران دانش آموزی که از مدارس عادی وارد دانشگاه شده اند جایگاه خوبی به دست می آوری و صدای معلمت را می شنوی که می گوید همیشه به تو امید داشتم.
        با این صدا و رویا زندگی کن تا همیشه انرژی تلاش بیشتر داشته باشی.

    • معلم بی لیاقت میگوید:

      سلام خسته نباشید .
      شما معلم ها چرا اینجوری چرا اینقدر راحت با احساسات یک دختر بازی میکنید چرا آخه ؟
      مگه یکم توجه ای از شما خواستیم چیزی ازتون کم میشه . میاین میگین ما بیکار علاف نیستیم بخوایم به شما جواب بدیم مگه ما بیکارو علافیم میایم بهتون میگیم دوستون داریم دوست داریم با شما بگردیم .
      یک دختر غرور داره اگه می تونستیم این حس پنهان نگه داریم هیچ موقع نمی یومدین غرورمون برای شما مغرور ها خرج کنیم . اصلا میایم به شما میگیم دوستون داریم دور بر میدارتون .
      میای گریه هامو التماس ها مو میبینی خیلی عادی میگی نیاز به دیوونه خونه داری نه مدرسه ..
      اصلا خیلی بیلیاقتینن …
      تو ده سال درس خواندنم هیچ وقت غرورمو پیش هیچ معلم خرج نکردم ولی پیش شما حتی به جلو پاتون افتادم ولی شما انگار نه انگار جواب تلفونمو اکی می‌کنی جواب نمیدی یک آلو نمیگی . پیام هامو می بینی ولی جواب نمیدی . چرا بدت میاد از من مسدود نمیکنید چرا ها چرا عکس هاتو روی پروفایل می‌ذاری تا من اذیت بشم ..
      بخاطر شما افت درسی پیدا کردم و مامانم می خواد از مدرسه بکشه بیرون . همش مقصر شمایید شما معلم های بی احساس ‌. اگه یک روز خودکشی کردم می خوام بدونید همش بخاطر شما اتفاق افتاده ‌. شما که از دستتون کاری بر مییومد ولی نکردید .
      فقط از دیدنه من لذت میبرید . .. از درد کشیده من لذت میبرید
      آرزو میکنم همین حس قصمد دختر خودتون هم بشه ببینید چقدر درد داره چقدر ….
      دارم دیوونه میشم با این حال از قصد اومدین معلم سال بعد منم شدین .. هی خدا .
      کلن از زندگی کردن فراری شدم?

      • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

        سلیقه دار لیلا دکتر روانشناس سایت نوجوانها: دوست خوبم
        متاسفم که چنین تجربه تلخی از‌محبت به معلمت داری و این همه از این اتفاق آسیب دیده ای.
        چقدر حرفهای خوبی زدی ، آنجا که گفتی غرورت را زیر پا گذاشتی و او هم تو را ندیده گرفت. دقیقا داستان همین است نه فقط در مورد معلمت یا دیگر‌معلم ها، بلکه قانون زندگی این است که اگر هر زمانی خودت را به هر بهانه ای از جمله اینکه دیگری را دوست داری یا‌مثلا می خواهی احترام بگذاری، نادیده بگیری، غرورت را بشکنی، برای خودت ارزش و جایگاهی قائل نشوی، معنایش این است که به دیگران اجازه داده ای همین کار یا بدتر از این را با تو بکنند و در چنین شرایطی مقصر خودمان هستیم نه دیگران.
        حالا یک تجربه بزرگ داری، هرگز و هرگز به دست و پای کسی نیفت تا بخواهی نشان دهی که چقدر دوستش داری،
        نشان نده که چقدر خودت برای خودت بی ارزش است و حاضری از خودت بگذری. این درس را به سادگی به دست نیاورده ای پس از آن خوب استفاده کن.
        برای سال آینده هم نگران‌ نباش، اینکه دوباره ایشان معلم تو هستند. اتفاقا می توانند چهره جدید تو که خیلی پر قدرت، استوار، قاطع و دانا است را ببینند و متوجه شوند که تو چقدر قوی تر شده ای.

      • زهرا میگوید:

        سلام خیلی خیلی ممنون از راهنمایی های خوبتون .
        تونستم خود آگاهی خود شناسی تو خودم تقویت کنم مگه اون کیه بخوام خانوادم اذیتش کنم خودم اینقدر اذیت بشم …
        انشاالله ساله دیگه معلمم میشه دیگه اون زهرا ای که با چشم های اشک پر که التماسش میکرد نمیبینه . یک زهرایی میشم که منو نشناسه .
        درسته نباید التماس میکردم نباید وسط سالن به پاش میوفتادم . …. حرفاتون خیلی قشنگ بود ممنون .

      • ترجیحا بی نام میگوید:

        درد یکی که غرورش خورد کردن رو خوب میفهمم اما رفیق اند شو عزم تو جمع کن قوی شو …باور کن بی لیاقت تر ازین بود که لایق احساس پاک تو باشه!

    • الهه میگوید:

      سلام
      ازت می خوام از این دوران لذت ببرین . و نزارین از دست بره نزارین معلمتون از تون دور بشه ما که از این شانسا نداشتیم به پای معلمم افتادیم ولی انگار نه انگار . …

    • Khaste میگوید:

      ضمنا ایشون پیش من اصلا هم مغرور نیستن و هر وقت من ازشون قهر میکنم به هر نحوی که شده هر مدلی که شده منو اشتی میدن و دلالیل قانع کننده پیدامیکنن و ممکنه اینبار هم اینجوری کنن ولی من میخوام اینبار یکم جدی تر باشم و شاید تموم کنم

  32. mobinarafie میگوید:

    سلام خسته نباشم من راستش دوتامعلم دارم هردوتاشون خیلی دوستشان دارم یکیش باهم درارتباطیم یکی دیگه دوسال باهاش درارتباط بودم بعدشم منوبلاک کردم اون برای پیام های زیاد دوباره بعدازچندماه بهش اس دادم تادیروز دوباره منوبلاک کرد اونم بخاطر جی بهش گفتم عکس پسرشوبزاره بعدیه دفعه منوبلاک کرد دوباره ازبلاک برداشت امروز بهش اس گفتم که موقع مناسبت ها اس میدم همین باعث شد که من دوباره بلاک شدم نمیدونم واقعا بچه هاش منوبلاک کردن یاخودش نمیدونم خیلی ناراحتم دیشب تاحالا سردردشدید دارم همش دارم گریه میکنم توراخداکمکم کنید

  33. Bahar میگوید:

    سلام خانم دکتر،خسته نباشید
    ببخشید من میخواستم در مورد یکی از دوستام از شما مشاوره بگیرم.
    ما در دوران راهنمایی معلمی داشتیم که دوست من واقعا عاشق ایشون بود و خیلی از صمیم قبلش ایشونو دوست داشت.
    اما هیچوقت هم بخاطر خجالتی بودن بیش از حد خودش و هم حفظ رابطه بین معلم و دانش آموزی مستقیما به ایشون ابراز علاقه نکرده و نگفته مثلا من شمارو دوست دارم یا……
    همیشه یا ما(دوستاش)به معلممون گفتیم یا خانوادش
    دوست من خیلی زرنگ و درس خونه همم خیلی مودبه، تو درس ایشون هم همیار بود.
    الان ما وارد مقطع دبیرستان شدیم و دوست من دیگه ایشون نمی بینه و هیچ رابطه ای هم باهاشون نداره فقط روز دانش آموز دبیرمون بهش پیام داده بود و تبریک گفته بود.
    اونطوری که من خودم متوجه شدم معلممون هم خیلی دوسش داره و چند بار به مامانش هم اینو گفته بود.
    الان سوال من از شما اینه. با توجه به اینکه ایشون دیگه دبیر ما نیستن و دوست من هم خجالتیه و هیچوقت نمیتونه با ایشون رابطه مثلا قرار گذاشتن تو بیرون و…..داشته باشه شما چه نظری در مورد حس دوست من دارین؟

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      خانم دکتر سلیقه دار:
      دوست خوبم
      چه دوست با مرامی هستی که به جای او سوالش را مطرح می کنی و نگران حس او هستی.
      من فکر می کنم اگر او بتواند از این ارتباط و دوست داشتن برای تقویت خودش و غلبه کردن بر ناتوانی و خجالتی بودن استفاده کند کار بزرگی کرده است.
      اگر هم‌چنان دوستش دارد باید خودش بتواند پیام دهد و دست کم احوال ایشان را بپرسد حالا نیازی نیست حرفهای عاشقانه بزند همین که احوال پرسی کند خوب است و به نظر من از این پس که در یک مدرسه نیستند، تنها حس و علاقه خودش است که می تواند باعث ادامه ارتباط بین انها شود و مداخله دوستان و خانواده نیازی نیست تا واقعی بودن و قوی بودن احساس او مشخص شود.

  34. HASTI میگوید:

    سلام من ۱۱ سالمه
    من معلم ریاضیمون رو دوست دارم ولی ایشون منو نه
    من خیلی معلم فارسی و علوم رو دوست دارم آیا اینم ایراده؟؟

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
      دوست خوبم
      چه یک‌معلم چه همه معلم هایت را دوست داشته باشی اصلا ایرادی که ندارد، خیلی هم خوب است. اما یک شرط مهم دارد، اینکه این دوست داشتن موجب نشود از تعادل در ارتباط دور شوی و جوانب احتیاط و احترام و میانه روی را در نظر نگیری.
      اگر این کار را انجام دهی و دوست داشتن آنها موجب شود به درس و مطالعه ات بیشتر برسی در این صورت خیلی هم درست است.

      • نیایش میگوید:

        سلام من عاشق دبیر ادبیاتم شدم ، خیلی وقته ینی حدود ۴ ساله ولی چون من الان اومدم دبیرستان دیگه نمیبینمشون و دلم براشون تنگ شده ، با پیام باهاشون در ارتباطم اما … ایشون من رو دوست ندارع ، من خیلی وابستشونم ، اما اصلا بهم اهمیت نمیدن، بی محلی میکنن،سرد رفتار میکنن …. این رو هم بگم چندین بار هم به خاطر یه قضاوت هایی که خودشون داشتن قهر بودن باهام ، من خیلی میترسم ، خیلی ….. می‌خوام باهاشون در ارتباط باشم ، ……….. اینم بگم که رفتارشان گاهی خوبه گاهی بد خیلی هم مراعات می‌کنه که وابستش نشم اما خیلی بد وابستشم ، لطفا کمکم کنید

        • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

          پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:
          دوست خوبم
          کاملا قابل درک است که ایشان از ترس وابستگی تو که می تواند مانع حرکت و موفقیت تو شود از تو دوری می کنند و البته این یک فرضیه قوی است اما صد در صدی نیست. به هر حال برای اینکه بتوانی هم چنان با ایشان در ارتباط بمانی و رابطه شما حفظ شود تاوقتی بزرگتر شدی به عنوان یک دوست د کنارشان باشی، لازم است با رفتارت نشان دهی که می
          توانی خودت را مدیریت کنی، اهل افراط و تفریط نیستی و مزاحمتی برای ایشان نداری و حتی پیام دادنت هم مطابق قاعده ای مشخص است.
          احتمال دارد این کار تو موجب آرامش ایشان شده و زمینه ساز ارتباطات شما در آینده باشد

  35. انسان. میگوید:

    عشق به معلم ،
    اول اینکه ، من خودم درگیر این مسئله هستم،عشق که نه ،بیاین اسمش رو بزاریم دوست داشتن بیش از حد
    اولین معلمی که باعث شدن من به درسی که چند سال پیش نمره ی پایانی ۹ گرفتم علاقمند بشم.
    اولین معلمی که جور دیگری از اون درس رو به من نشون دادن،
    اما مشکل اینجاست ، من سعی دارم با ایشون دوست بشم،اما خب ، نمیشه! و چرا ؟
    چون این بین بچه های (به اصطلاح خودشیرین) هستند که برای نمره خودشون رو نشون میدن و منِ درونگرا …
    من دارم تمام تلاشم رو میکنم که ایشون رو راضی و خوشحال نگه دارم اما خب ، مثل اینکه خودشیرینی برای نمره مقام والاتری از دوست داشتنه!

  36. hadis میگوید:

    سلام وقت بخیر.خسته نباشید
    من نوزده سالمه و امسال کنکور دادم و پزشکی قبول شدم.از سه سال پیش علاقه شدیدی نسبت به دبیر زبانم(درسی ک متنفرم ازش) پیدا گردم.بعد از چند ماه بهشون پیام دادم و بدون اینکه خودمو معرفی کنم راجب این موضوع حرف زدم.اما ایشون بعدازچند روز که سین کردند فقط یه استیکر فرستادن.من روز زن و روز معلم رو بهشون تبریک میگم هرسال و یه سال روز زن یه گل بهشون دادم و یه سال هم یک هدیه کوچیک بدون مناسیت.
    فکر میکردم بعد از چند ماه دوری این علاقه رو فراموش کنم و فقط بر اساس جو باشه.اما الان تقریبا یک سالی میشه که ندیدمشون اما هنوز هم همون علاقه رو دارم و گاها بیشتر هم میشه.و این روزها احساس دلتنگی عجیبی میکنم.
    اینکه ایشون سی سال از من بزرگترن کمی موضوعو ترس آور میکنه برام.لطفا راهنمایی کنید که من چطور باهاشون ارتباط برقرار کنم تا بتونم یک دوستی ساده باهاشون داشته باشم؟!
    یا اینکه چطور برای تولدشون پیشنهاد بدم که بیرون بریم تا بتونم هدیه ای بهشون بدم؟؟ اینم در نظر بگیرید که ایشون به شدت مغرور هستن و منم به شدت مغرور و همچنین ایشون دوران میانسالی رو میگذرونن
    با تشکر

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
      دوست خوبم
      چقدر توانا هستی که در طول یک سال خودت را مدیریت کردی و صرف دوست داشتن ایشان، مدام پیام نداده ای و …
      حالا با همین قدرت اراده لازم است تلاش کنی تا اگر راهی که میگویم جواب نداد کمی بیشتر صبوری کنی و بگذاری تو به جایگاه بهتری برسی و حالا ببینی که چقدر حتی یک‌پیامت برای ایشان ارزشمند خواهد بود.
      برای این منظور دیگر پیام ناشناس نده و دنبال دیدن و کادو دادن و … هم اصلا نباش. با شماره خودت و با عبارات کاملا محترمانه و صمیمانه خودت را معرفی کن و از اینکه این معلم از جمله معدود معلمانی هستند که در یادت مانده اند ابراز خوشحالی کن.
      در این پیام هیچ درخواستی نکن و فقط بگو دوست داشتی از حال ایشان مطلع شوی.
      بدون در نظر گرفتن اینکه چه پاسخی خواهند داد در دوره های زمانی مثلا یک ماهه فقط احوال پرسی کن و در این بین از ارسال کلیپ و پیامهای فوروارد ی جلوگیری کن.
      اگر نرم نرم در طول چند ماه کار پیش رفت که چه بهتر، اگر نه به توصیه بالا عمل کن.‌
      به نظر میرسد برای دو تا آدم مغرور این‌ راه مناسب باشد.

  37. یه نفر میگوید:

    سلام میشه منو راهنمایی کنید من ۲ سال پیش عاشق معلم هنرم شدم البته هنوزم عاشقشم من اون موقع نهم بودم والان کلاس یازدهم هستم و۲ سال ایشون ندیدم من ب خودشون هم گفتم دوسشون دارم و ایشون میدونن ک علاقه من بهشون عشقه من تو این دوسال عشقم بهشون زیاد شده ب طوری ک چن وقت پیش قبل کرونا دوستم راجب من به خانم حرف زده و خانم هم گفته منو فراموش نکرده حالا میشه بگید این عشق چجوریه؟ ایا خانم هم دوسم داره ک ۲ ساله فراموشم نکرده؟

  38. نایلی میگوید:

    سلام من نایلی هستم عاشق معلم زبانم شدم من بهش گفتم دوست دارم و اون هم گفته خوشحالم این حرف رو میشنوم حالا من چیکار کنم اگه واقعا مزاحمش نیستم رابطمم رو محکم تر کنم اگه مزاحمشم ب کلی فراموشش منم لطفا راهنمایی کنید

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
      دوست خوبم
      یک اصل روشنی وجود دارد که می‌تواند تکلیف و نقش تو و این رابطه را روشن کند. اگر از ایشان سوال کردی و پاسخ شان هم این بوده پس از حالا به بعد عاقبت رابطه به خودت مربوط است. اگر بتوانی خودت را مدیریت کنی و مدام با پیام دادن به ایشان، چک کردن آنلاین بودن یا نبودن شان، درخواست پاسخ داشتن و … اذیت و مزاحمت ایجاد نکنی در این صورت رابطه شما میتواتد با آرامی و خوبی پیش رود و اگر جز این باشد و پیام دادن و درخواستها از مسیر معلم و دانش آموزی خارج شود در آن صورت یقین داشته باش بهترین کار ترک این رابطه است.

  39. Nnbb میگوید:

    سلام به معلمایی که میان میگن شاگرد به ما وابسته شده….ایا وابستگی خود ب خود اتفاق میوفته…چرا زل میزنین به ادم..چرا فرق میزارین.حرفهای قشنگ میزنین به ما .ما دیوانه ایم ساده ایم کمبود محبت داریم عاشق میشیم بعد نتیجش میشه منی که الان پنج ساله عاشقم ولی حتی به معلمم هم نگفتم و دوسالم هس ایشونو ندیدم امااااایادم نمیره یادم نمیره هر کار میکنم یادم نمیره قلب مگه حرف حالیشه اگه حالیشه بیاین بهش بگین دست برداره

    • Hny میگوید:

      حرفات درسته مگه قلب حرف حالیش میشه مثل مغز نیست که منم ۳ ساله خانم معلم دوران راهنمایی رو ندیدم من مختلط خوندم به من محبتی کرده و هنوز یادم نرفته و خیلی چیزای دیگه در کل حق با تو هست منم مثل تو

    • نایلی میگوید:

      سلام عزیزم واقعا حرفت درسته مگه ما الکی عاشق معلممون میشیم حتما ی چیزی می‌کنن کهما عاشقشون میشیم بعدش میان میگن شاگردمون بهمون وابسته شده چیکار کنم واقعا ک دل ما دانش اموزان از همه پاک تره لطفا دل مارو نشکونید اگه واقعا عاطفه حالیتونه

  40. علیرضا میگوید:

    سلام
    من یه پسر ۱۷ ساله هستم از سال دهم عاشق مدیر مدرسمون شدم
    خیلی دوستش دارم از راهی میخوام توجه اون رو جلب کنم ولی خب نمیشه
    پیش روانشناس هم رفتم و سعی کردم فراموشش کنم
    ببینید من همجنسگرا نیستم ولی خب عاشق مدیرمونم با اختلاف سنی ۴۰ سال
    ایشون هم میخوان دو هفته دیگه بازنشست بشن
    به خاطر مدرسه بچه هاشون هم کوچ کردن مرکز استان
    من میترسم عشقم رو ابراز کنم اخه شهر ما کوچیکه و از حرف بقیه میترسم
    میترسم به همه بگن
    چون پدر من هم همکارشونه این ترسم رو دو چندان میکنه
    ولی نمیدونم چیکار کنم بخدا هر آهنگی که پلی میشه تصویرش میاد جلو چشم
    موقع خواب اگه بهش فک نکنم خوابم نمیبره
    لطفاً کمکم کنید.

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار
      دوست خوبم
      اینکه به مدیر مدرسه تون علاقمند شدی خجالت آور نیست حتی اگر دیگران بدانند. اما تا زمانی که دوست داشتن ایشان در حد معلم و شاگردی باشد و آن را از این محدوده خارج نکنی. حالا ممکن است در آینده به عنوان دوست با ایشان همراهی کنی ولی در حال حاضر علاقه و ارتباط باید در حد علاقه دانش آموز به معلم باقی بماند.
      به نظر من به بهانه بازنشستگی ایشان برایشان هدیه بگیر و روز مقرر همراه نامه به ایشان تقدیم کن و در نامه اشاره کن که از این ارتباط و محبت معلمی ایشان خوشحال هستی و برایت درس آموز و ارزشمند بوده اند و تمایل داری این ارتباط و حمایت ایشان ادامه داشته باش و چیزی از شدت علاقه و وابستگی خودت مطرح نکن و در آینده هم حدود رابطه‌ را از این حریم خارج نکن.

  41. Snow میگوید:

    سلام خسته نباشید من ۲۰ سالمه و ع ۱۵ سالگی عاشق دبیرم شدم و خیلی درگیرش بودم ب قدری ک شبانه روز بش فک میکردم ولی خب سر این قضیه افت زیادی تو کلاس اون و حتی درسای دیگ کردم و واقعا ناراحت بودم برای همین سعی کردم علاقه امو بش کم کنم و یا ازش متنفر بشم ولی نتونستم خیلییییی تلاش کردم ولی نتونستم
    دارم روانی میشم واقعا ب کمکتون احتیاج دارم الان من ۳ ساله اون خانومو نمیبینم ولی هنوز دوسش دارم
    هنوز تو فکرمه
    انقدم ک ادم بی عرضه ایم تو خیابون ک میبینمش واقعا ب طور نامحسوس در میرم چون نمیتونم بش بگم ک “خانوم انقد ک من تو فکر شما بودم تو درسم هیچ غلطی نکردم و پشت کنکور موندم”خجالت میکشم از خودم هنوز ک هنوزه وقتایی ک میبینمش قلبم تند تند میزنه دهنم خشک میشه اصن رو ب موت میرم
    من هنوزم دوسش دارم و راستشو بخوای قبلنا میگفتم ک بابا یادم میره یا مثلن بیخیال یا مثلن مگ بیکارم سر ی معلم انقد فکر کنم ک گند زده بشه ب ایندم و زندگیم ولی الان ک ب عنوان ی ادم بالغ ب حسم و گذشتم نگا میکنم میبینم واقعا عشقه
    من واقعا اونو عشق خودم میدیدم و میبینم ولی ب کمکتون احتیاج دارم ب نظرتون باش ارتباط برقرار کنم؟

    • y میگوید:

      منم باهات‌هم دردم‌ولی از نوع دیگرش من پسرم و عاشق خانم‌معلمم منم ۳ ساله نتونستم فراموشس کنم و کلی ماحرا داره به نظرم باهاش ارتباط برقرار کن

      • Snow میگوید:

        بابا بخدا روم نمیشه .فک کن معلمت بعد چن سال بپرسه خب چخبر راستی دانشگاه چیکار کردی؟نمیخوام ی ادم شکست خورده ب چشش بیام.و خب وقتی میبینمش بدتر هوایی میشم.در معنای واقعی ع دست میرم.اونم میدونه…و خب ندیدنشم دردی ازم دوا نمیکنه.

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار
      دوست خوبم
      ممنون که تجربه ات را با ما در میان گذاشتی. نوشته تو کلی حس و حال و توصیه و رهنمود برای نوجوانان دارد. همین که مدام توصیه میکنیم مراقب درگیر شدن حس و عاطفه تان با معلم باشید و همیشه این رابطه را معلم و شاگردی ببینید.
      در هر حال به نظر میرسد حالا که از دوران مدرسه خارج شده ای بهتر است در مواجه با ایشان سراغ شان بروی سلام کنی و بدون اینکه درباره گذشته حرفی بزنی یا از احساس و عاطفه ات بگویی مانند یک آشنا و دوست قدیمی و دوست داشتنی با ایشان رفتار کنی.
      این کار به تو کمک میکند از کابوس این موضوع بیرون بیایی و شرایط عادی تری را تجربه کنی.

      • Snow میگوید:

        مرسی ع راهنماییتون خانوم دکتر لطف کردید جواب دادید ولی ی سوال دیگ:چرا هنوز بعد این همه سال این حس من تغییر نکرده؟و اینکه اصن کافیه تو چشاش نگا کنم…سریع غرق میشم.واس همین سال اخر دبیرستان تو چشاش نگا نمیکردم ک بتونم تمرکز کنم و ع این وضعیت پیش اومده جلوگیری کنم ک نتونستم.دیگ فک کنم خودشم ع نگاها فهمیده .ولی من واقعا ناراحتم ک چرا هنوزم وقتی ب خودع ۱۵ ساله ام نگا میکنم نمیتونم سرزنشش کنم.ینی باختای زیادی داشتم سر این قضیه ولی خب …من اگه تا اخر عمرم قرار باشه اینجوری دوسش داشته باشم چیکار باید بکنم؟منم گفتم شاید عادی بشه و خب وقتایی که باش حرف میزنم ممکنه واس پنج دقیقه عادی بشه،ولی بعدش ک پیشش نباشم باز همون آشو همون کاسه اس.نمیدونم واقعا این ی مسله ایم هس ک روم نمیشه ب کسی بگم که راهنمایی بگیرم.فقط از این خوشالم ک حسمو بیان نکردم پیشش(هر چند ک خودش احتمالن فهمیده).کاره خاصی در رابطه با علاقه ام بش نکردم ک خیلی ضایع باشه ولی خیلی خجالت میکشم ازش حس خجالتو شرمندگی پیشش دارم .لطفا جوابمو بدید .ع درون همه اش با خودم دارم میجنگم ولی کاری ع دستم بر نمیاد.ینی مسیرو نمیدونم.نمیدونم باید چیکار کنم.چیکار باید بکنم؟

        • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

          پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
          دوست خوبم
          شاید با گذشت زمان بسیاری از احساسات ما تغییر نکنه و هم چنان در مورد دوست داشتن فردی به همان شدت و حالت باقی بمونیم اما چیزی که واضحه اینه که گذشت زمان و نوع ارتباط و هم چنین بزرگ تر شدن خودت کمک میکنه که میبینی شاید همان قدر دوست داشته باشی اما آشفتگی از احساست نخواهی داشت. حتما مجدد پاسخ قبلی را مطالعه کن.

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:
      دوست خوبم
      چه داستان جالبی داری. کلاس مختلط داشتید و فقط با شش نفر. کمتر کسی است که چنین کلاسهایی را تجربه کند.
      به نظرم اگر فقط برای تبریک و تجدید خاطره قصد داری هدیه ای بدهی بد نیست ولی بعد از گذشت چهار سال بهتر است انتظار بیشتری نداشته باشی. ممکن است ایشان هم بعد از این مدت چندان خاطره روشنی نداشته باشند یا تمایل به دریافت هدیه و … نشان ندهند. این حق ایشان است که بخواهند حس و تصمیم خودشان را در نظر بگیرند.

      • Nyh میگوید:

        ممنون که پاسخ دادید
        پس شما مشکلی نمیبیند بعد ۴ سال از خانم معلمم قدر دانی کنم تو روز معلم. آخه اون موقع اون چیزی رو که میخواستم رو نتونستم بدم تو دلم مونده
        لطفا اینم جواب بدید. سپاس

  42. mobinarafiee میگوید:

    سلام خسته نباشید من مبیناهستم ازساری من به یه مشکل برخوردم من خیلی دوتت ازمعلمانم روخیلی دوست دارم یکی همیشه باهام درارتباطه مشکلی نیست یکی دیگه که خیلی دوستش دارم الان دوسال باهاش در ارتباط هستم الان یه یک ماه منومسدودکرده توی واتساب تلگرام توراخداکمک کنید من اصلاازذهنم بیرون نمیره دائم بهش فکر میکنم گریه میگیره

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      دوست خوبم
      فکر نمیکنم ایشان بدون دلیل این کار را کرده باشند. اینکه حق با او است یا نه را نمیتوانیم قضاوت کنیم ولی خودت میتوانی بررسی کنی چرا این اتفاق رخ داده. پیش بینی میکنم که احتمالا مزاحمتهای زیاد و پیامهای زیاد تو باعث چنین اتفاقی شده باشد. در هر حال دلیل آن را که پیدا کردی مراقب باش برای بقیه و از این به بعد این کار را نکنی.
      در مورد ایشان هم توصیه میکنم به تصمیم شان احترام بگذاری و این شرایط را بپذیری تا زمانی که او بخواهد که به ارتباط قبلی برگردد.
      به شدت پیشنهاد میکنم از ارتباط با معلم دیگرت مراقبت کن و اشتباهات قبلی را تکرار نکن.
      خودت را با کارهای دیگر مشغول کن تا این روزها بگذرد و در آینده این ارتباط ترمیم شود.

      • سما میگوید:

        سلام
        من یه دختر ۱۳ ساله هستم
        من ترم پیش به کلاس زبان رفتم
        و یک معلم خانم اومد سر کلاسمون .از روز اول علاقه ی خاصی در من رقم خورد.حدود ۹ ماه پیش
        الان هم همچنان رابطه مون برقراره
        من واقعا عاااااااشقشونم
        میمیرم براشون
        حتی حاضرم جونم هم بدم
        اما ایشون بعضی از وقتها در هنگام چت کردن ابراز علاقه میکنن
        مثلا با دادن یه چند تا استیکر قلب و..
        و یا پیامهای زیبا
        اما من یه جوری احساس میکنم که ایشون هیچ علافه ایی نسبت به من ندارن
        و وانمود میکنن که منو دوست دارن
        نمیخام قضاوت کنم
        اما میشه کمکم کنید
        من میخوام که این رابطه ابدی باشه
        و اینکه حتی بشه روزی که بیرون بریم
        من عشق و علاقم بع ایشون خییییلی زیاده
        در حدی که صفحه کلیدم. صفحه گوشیم… و همه چیزم ایشون هستن
        و همانطور هم که گفتم خانم هستن
        میشه راهنمایی کنید

  43. .......... میگوید:

    سلام مشاور عزیز لطفا کمکم کنید من یک دختر ۱۳ ساله هستم عاشق معلمم شدم و ایشون هم زن هستند شبانه روز بهشون فکر میکنم از وقتی هم که کرونا اومده یه سره تو پی ویشون هستم اصلااااا از پی ویشون نمیتونم در بیام همش چک میکنم که کی آنلاین میشن…
    فکر کنم معلمم هم منو خیلی دوست داره چون یک بار بهم گفت که با هم بیرون میریم….
    خیلی دوستشون دارم…از فکرشون نمیتونم در بیام…
    از وقتی که نتونستم ببینمشون خیلی گریه میکنم…
    دلتنگشونم….
    البته وقتی من میگم دلتنگشونم چند نفر نیستن چون من دارم به حالت احترامی میگم مثلا (ایشون)….
    وقتی درس ها رو براشون میفرستم زیرش همش مینویسم خیلییی دوستتون دارم ایشون هم به من میگن منم خیلییی دوستت دارم…میترسم وقتی که خیلی بهشون ابراز علاقه میکنم از دستم ناراحت شن یا ارتباطشون رو با من قطع کنن…
    پیام هاشون خیلییییی عالیه…
    (مثل) سلام جیگر من…
    قربونت برم من…
    نفس من……
    از این حرف ها ولی من نمیدونم از ته قلبشون میگن یا میخواهن منو خوشحال کنن
    سال بعد هم از مدرسمون‌‌‌
    میرن????
    وایییی حالا چیکار کنم….
    در کل سوالم این بود که ایشون منو واقعا دوست دارن یا میتونم باهاشون بیرون هم برم…؟؟
    قلبم براشون میتپه…
    همش هم خوابشون رو میبینم

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
      دوست خوبم
      نمیتوانیم با اطمینان بگیم که ایشان تو را دوست دارد یا نه چون لازم است معلم پاسخ محبت دانش آموز را در کلام بدهد ولی میتونیم بگیم که معلم با محبتی است اما اگر کارش را خوب نداند و اگر تو حدود لازم را رعایت نکنی عاقبت این ارتباط میتواند بسیار بد باشد.
      اگر ایشان تو را وابسته خودش کند با بیرون رفتن و … میتواند زمینه وابستگی زیاد تو فراهم شود که اشتباه است . در صورتی که تو با همین شکلی که الان هستی ادامه دهی مشکلات بیشتری هم ایجاد میشود.
      باید بتوانی احساسات خودت را مدیریت کنی و از کارهایی که نشانه عادت دارد و وابستگی افراطی را نشان میدهد دوری کنی.
      اینکه مدام به او فکر کنی مدام آنلاین بودن شان را چک کنی و کارهایی مثل این، ترس از اینکه وابستگی های دردسر ساز ایجاد شود معلمت را می ترساند و در عین حال برای خودت هم آسیب زا است. خودت را با انجام دادن کارهای مفید دیگر و حتی سرگرمی ها مشغول کن تا مدام همین فکرها سراغت نیاید و بتوانی با میانه روی رابطه با معلمی را چندین سال دنبال کنی.

  44. .......... میگوید:

    سلام من یک دختر ۱۳ ساله هستم معلمم رو خیلیییییییی دوست دارم عاشقشونم….دوست دارم بدونم این عشق دو طرفه هست؟…
    الانم که کرونا اومده نمیتونم ایشون رو ببینم دارم دیوونه میشم دلم خیلیییی براشون تنگ شده سال بعد قراره از مدرسمون بره من خیلییییی ناراحتم….نمیدونم چیکار کنم…
    دوست دارم با ایشون در بیرون هم ارتباط داشته باشم…..
    ایشون هم دوست دارن یک بار این حرف رو به من زد…
    ایشون خانم هستن…
    من بخاطرشون خیلی دارم خودم رو اذیت میکنم….هر ثانیه بهشون فکر میکنم…

    • یاس میگوید:

      عزیز دلم
      همه آدم ها دوست دارند از طرف کس دیگری دوست داشته بشند و معلم ها هم بیشتر در معرض عشق پاک و زیبای نوجوانان و جوانان هستند ، و خب بعضی وقت ها بعضی از شاگرد هاشونم خیلی دوست دارند و دوس دارند اون ارتباط رو تا مدت زیادی با شاگردشون داشته باشند
      اگه میخوای این علاقه رو توی معلم خودت هم احساس کنی باید چند تا کار رو انجام بدی اول این که بدون
      اون ها به شدت از دانش آموز هایی ک ضعیف هستند و جلوشون گریه میکنند و اینا بدشون میااد
      پس اگه معلمت و دوست داری نباید از خودت ضعف نشون بدی به هیچ وجه!!!!!
      دوم این که ابراز علاقه بیش از حد از یه جایی به بعد احساس ترحم توی معلم ایجاد میکنه ، خواااهش میکنم ازت خواهش میکنم ازت توی ارتباطت زیاده روی نکن و هی نگو دوستون دارم و هی نرو ببینش(منظورم الان نیست کلا میگم)
      سوم این ک معلم ها با کسایی که توی اونها احساس پختگی میکنند راحت تر اند
      باید به معلمت ثابت کنی که بیشتر از دوستای هم سنت فکر میکنی و از این علاقه اذیت نمیشی!!!!!!!
      چون اگه احساس کنه علاقه ات به اون و این به تو رو داده که تا اینجا پیش بری باعث میشه به خاطر خودت از این احساس بگذره و دیگه کاری بهت نداشته باشه
      مثل کاری که با من کرد!!
      پس عاقلانه حرف بزن با معلمت و نزار این علاقه بهت لطمه بزنه
      سوم این که
      خوشبختانه همه این ها گذراست !!! یه روزی به این علاقه ات میخندی
      فقط ممکنه تو باز هم این احساس رو با معلمات داشته باشی و شاید توی یک زمان به دتا یا چند تا از معلم هات علاقه زیادی پیدا کنی
      بزرگ تر که شدی این علاقه ها هم واست قابل حل تر میشه
      از این علاقه لذت ببر و نه خودت رو اذیت کن نه معلمت
      (اگه فکر‌کردن بهش باعث میشه تمرکزت بهم بخوره با خودت قرار بزار که فقط شب ها مثلا اونم از ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب بهش فکر کن ، هرررچی دووس داری فکر بدون مهدودیت ولی توی طول روز سعی کن فکر نکنی ،، اولش سخته ها ولی از یه جایی به بعد عادت میکنی عزیزم❤

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:
      دوست خوبم
      چیزهایی که این ارتباط نوشتی بیشتر نگران کننده هستند. .این حجم از اذیت خودت و وابستگی به ایشان قبل از اینکه حتی با هم بیرون رفته باشید تبدیل به چه وابستگی خواهد شد اگر بیشتر ارتباط داشته باشید؟
      با این حساب توصیه میکنم اول درباره خودت بیشتر فکر کن و ببین میتوانی وابستگی هایت را کم کنی و عقل و منطق بیشتری را در این رابطه مسلط کنی طوری که از ندیدن ایشان در عذاب نباشی و همه ثانیه ها یه او فکر نکنی؟
      اگر توانستی و قدرتت را افزایش دادی حالا وقت آن رسیده که به صورت واضح احساس و انتظار و درخواستت را با معلمت در میان بگذاری و ازشون راهنمایی بخواهی.

    • b میگوید:

      سلام
      من یه دختر ۱۷ ساله م ساله دیگه کنکور دارم
      سه سال پیش هشتم بودم عاشق یکی از دبیرام شدم که خیلی ازم بزرگتر بود و زن و بچه داشت از طریق چندتا سوال درسی توی تلگرام بیشتر بهش نزدیک شدم و بعد از حدود چهار ماه حرف زدن بهم پیشنهاد داد
      منم که از خدا خواسته جواب دادم بعد یه مدت خانواده م فهمیدن خیلی محدودم کردن ولی من تا پارسال بهمن ماه همش دزدکی میرفتم دیدنش
      این اولین باریه که درباره ش حرف میزنم با یکی
      الان من شش ماهه ازش خبری ندارم هی میخوام فراموشش کنم و بچسبم به درسم و دیگه سراغش نرم چون میدونم هیچ بهره ای نداره ولی از لحاظ روحی خیلی تخریب شدم و نمیتونم خوب درس بخونم
      خونواده مم که اعتمادشونو به من از دست دادن میخواستم با شما مشورت کنم که ببینم این احساس بی منطق رفع میشه یا نه؟؟

      • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

        پاسخ خانم دکتر سلیقه دار :
        دوست خوبم
        همین که شجاعت بهدخرج دادی و احساس و پرسش درونت را با مشاور در میان گذاشتی و همین که خودت هم اسم این حالت را بی منطق میگذاری و اینها نشان‌میدهد که به کاری که شده آگاهی داری همه امیدواری بیشتر ایجاد میکند که این حس و حال از بین خواهد رفت. همین حالا که مشغول درس و کنکور میشوی احساس راجع به او کاهش پیدا خواهد کرد.
        امیدوار باش و فقط به درس و کنکور فکر کن و انرژی بگذار.

        • b میگوید:

          خیلی ازتون ممنونم واقعا
          قبل اینکه شما پاسخ بدید من نظرات اینجارو خوندم و خیلی امیدوارتر شدم به زندگیم و درسام چونکه قبلا فک میکردم فقط من دچار این اشتباه شدم بیشتر از همه ازین ناراحت بودم که چرا با بقیه فرق دارم و به جای اینکه عاشق یکی بشم که هم سن خودمه عاشق یکی شدم که به هرکی بگم خنده ش میگیره
          بازم ممنونم از راهنماییتون من الان دوازدهمم و خیلی خوب چسبیدم به درسام یه چند باریم تو خیابون اونو دیدم اما اصلا درگیرش نمیشم و برام مهم نیست
          میخوام با اجازه شما به همه دانش آموزانی که اینجان و نظر میدن بگم که همه اینا که فک میکنیم یه عشق بزرگه و هیچوقت از بین نمیره همش یه احساس بچگونه و زود گذره به قرآن خوم تجربه کردم همین که یکم بزرگتر بشید خودتون از حستون خندتون میگیره

          • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

            دوست عزیز خوشحالم که مطالب نشریه ما توانسته است در زندگی به شما کمک کند امیدوارم که با اندیشه و پشتکار به راهت ادامه دهی و به زودی بتوانی در مسیر زندگی و تحصیل موفق وسربلند باشی

  45. Fatemeh میگوید:

    با سلاام من دوبار از لحاظ ارتباط و عاشق معلم شده ضربه خوردم و به خودم قوول دادم دیگه نسبت به معلنی علااقه نشون ندم ولی نتونستم و با کسی اشنا شدم
    اول از استادم خیلی بدم میومد و احساس خوبی بهش نداشتم ولی کم کم این احساس تبدیل به علااقه زیاد شد
    و به خاطر ارتباط توی کرونا که هر روز مجبور بودیم با هم صحبت کنیم من وابستگیم به ایشون بیشتر شد
    و البته از اون جایی که محیط با محیط مدرسه فرق میکرد
    خیلی ارتباط صمیمی تر بود به گونه ای که منو به حریم خصوصی خودشون راه داده بودند و خیلی چیز هارو برام تعریف میکردند و حتی از من راه حل میخواستند.
    اون اوایل قرنطینه خیلی با هم حرف میزدیم
    هر‌چیزی رو برای پیاام دادن پیدا میکردم تا حرف بزنم باهاشون
    تا این که ایشون هم نسبت به من چراق سبز نشون دادند
    طوری ک گفتتد فک کنم دارم عاشقت میشم و .
    و لی خب ارتباط ما با هم مثل دوتا دوست پیش میرفت.
    من هنوز بهشون ابراز علاقه نکرده بودم که رسما بگم بله من شما رو دوست دارم
    ولی ایشون از تجربه عشق خودشون معلمشون گفتند و خیلی چیز های دیگه
    تا این که همین اواخر من پشت تلفن بهشون گفتم که من صداا تونو دوست داارم و نمیدونم چه سریه که تا صداتونو شنیدم دلم رفت
    و و از اینجور حرف‌ها
    استادمونم پشت تلفن خده شون گرفت و صحبت ۱۰ دیقه ما به همین رواال ۱ ساعت طول کشید
    بعد از قطع کردن تلفن من بهشون گفتم که نمیدونم چرا ولی احساس ناراحتی میکنم از این ک بهتون گفتم و این مشکلی رو حل نمیکرد
    ایشوون هم گفتند ادم های مغرور اینجوری‌میشند.
    منم گفتم که اخه من نسبت به احساس شما مطمئن نیستم
    ایشون هم گفتند به نظرت چرا میگم اخر شب‌زنگ بزنی‌ چون میخوام صداتو بشنوم و باهات بحرفم
    الاان به شدت گیر کردم که عایا ارتباطم رو باهاشون کم کنم؟!
    ایشون وافعا احساسی نسبت ب من دارند؟!
    یا حتی ممکنه سر کاری باشه؟!؟!؟
    و از این قبیل سواال ها
    نمیدووونم چیکار‌کنم
    لطفا کمکم کنین!؟

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:
      دوست خوبم
      از تجربه قبلی خودت کمک بگیر و اشتباه را تکرار نکن.
      چیزهایی که از حرفهای معلمت میگویی نشانه خوبی نیست و دلبستگی ایشان نشان میدهد در کار معلمی حرفه ای نیستند وگرنه برای ایجاد صمیمیت و وابستگی تو اقدام نمی کردند.
      اینکه آیا سرکار هستی یا نه و اصلا او تو را دوست دارد یا نه نمیتوانم نظری بدهم اما پیشنهاد میدهم ارتباطت را محدود کن. اصرار و زیاده روی در ارتباط هر روز با او دردسرآفرین است و ممکن است دوباره به خاطر بی مهری یا کم شدن توجه او ضربه بخوری.

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      دوست خوبم
      از تجربه قبلی خودت کمک بگیر و اشتباه را تکرار نکن.
      چیزهایی که از حرفهای معلمت میگویی نشانه خوبی نیست و دلبستگی ایشان نشان میدهد در کار معلمی حرفه ای نیستند وگرنه برای ایجاد صمیمیت و وابستگی تو اقدام نمی کردند.
      اینکه آیا سرکار هستی یا نه و اصلا او تو را دوست دارد یا نه نمیتوانم نظری بدهم اما پیشنهاد میدهم ارتباطت را محدود کن. اصرار و زیاده روی در ارتباط هر روز با او دردسرآفرین است و ممکن است دوباره به خاطر بی مهری یا کم شدن توجه او ضربه بخوری.

  46. Ava میگوید:

    من عاشق معلمم شدم واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم همش خودم رو سرزنش میکنم لطفا بهم بگین چطوری بهش بگم عاشقشم یه بار بهش پیام دادم که بگم دوسش دارم ولی ایشون هم بهم گفتن من هم دوست دارم این حرف رو به همه ی بچه های کلاس میزنه ولی نمیدونه که من اندازه کل زندگیم دوستش دارم میخواهم به جوری بهش بگم ولی نمیدونم لطفااااا کمکم کنید

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      دوست خوبم
      اصرار زیاد داشتن برای اینکه به ایشان بگویی که بیشتر از دیگران او را دوست داری میتواند نتیجه خوبی برایت نداشته باشد. همین که توانستی پیام دهی که دوستشان داری خوب و کافی است و اطمینان داشته باش که از همین پیام هم او متوجه محبت تو میشود و نیازی نیست تلاش بیشتری برای بیان مستقیم آن داشته باشی اما اگر بتوانی فعالیتهای مربوط به درس و مدرسه را به خوبی انجام دهی و در فعالیتهای مربوط به درس ایشان فعال و پیشرو باشی حتما بیشتر مورد توجه قرار میگیری و او هم متوجه محبت تو میشود.

  47. ناشناس میگوید:

    من عاشق معلمم شدم و ۱۲ ساله هستم.الان توی این ایام همش منتظرم که انلاین بشن و من فقط انلاین بودنشونو چک کنم.
    من فقط سوال های درسی می پرسم و او اونهارو هم حتی جواب نمی ده و من می شینم و ساعت ها با خودم گریه می کنم.فکر می کنم که نباید بهش می گفتم دوسش دارم و من مقصر تمام اتفاق های زندگیم هستم.

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ خانم دکتر سلیقه دار : دوست خوبم
      با تو موافقم که شاید اگر ابراز نمی کردی که دوستش داری حالا ارتباط بهتری داشتید . این همان نکته ای است که برای کسانی که اصرار دارند به معلم شان بگویند دوست دارند متذکر میشوم. زیرا بیان این احساس اغلب این ترس و نگرانی را در وجود معلم ایجاد میکند که دانش آموز حد و حدود دوستی را رعایت نکند و بیشتر حالت مزاحمت بگیرد.
      اما حالا که چنین گفته ای بتید تلاش کنی به هیچ عنوان پیام خارج از ارتباط معلم و شاگردی ارسال نکنی، مدام آنلاین بودن ایشان را چک نکنی، گوشی ات را گاهی خاموش نگه داری، برای پرسش درسی فقط مطابق قانون کلاس و ارتباط با ایشان رفتار کنی و اگر گروه دارند همان جا سوالات را بپرسی. این کار کمک میکند او از نگرانی هایش رها شود و در آینده ارتباط بهتری داشته باشید.

      • mahoor میگوید:

        سلام من ۱۶ سالم هستش و عاشقه یکی از معلمم شدم در کلاس هشتم الان دهم هستم ولی دوساله ک بهشون فک میکنم ایشون سال هشتم فقط بودن و بعد از اون من یه سری باهاشون بیرون رفتم و در فضای مجازی هم باهم در ارتباط هستیم دوستانم میگن ک اونم تو رو از ما بیشتر دوست داره
        من هر شب ایشون رو تصور میکنم ک مثلا جای عمه من یا هر چیزه دیگری هستش من این دوست داشتنو دوس دارم ولی از عواقب این کار میترسم ک نکند اختلال های روانی برای من پیش بیاد و ایشونم توی دردسر بیافتن خواهش میکنم به من کمک کنید من واقعا دوسشون دارم…اگر بهشون در رویا فکر کنم چ اتفاقی میافته؟؟؟ بهتره ک از همین الان ترک کنم این عادته؟؟؟ تو رو خدا کمک کنید ممنون??????

        • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

          پاسخ خانم دکتر سلیقه دار
          دوست خوبم
          به نظر میرسد که اینگونه تخیلات نتیجه خوبی ندارد.
          توصیه میکنم که در صورت نداشتن ارتباط با معلمت چندان خیال پردازی هم نکنی و از ایجاد وابستگی و دلبستگی های ذهنی پرهیز کنی که به قول خودت برای تو مشکلی پیش نیاید.

    • Ali میگوید:

      عیب نداره حالا ک گفتی دوسش داری تو کار بدی نکردی و فقط حسی که داشتی به معلمت رو بهش گفتی و احتمالا غرض خاصی هم نداشتی
      بهتره که یه هدیه یا یه گل واسه معلمت بگیری و زمانی بهش بدی و بابت زحمت هایی که برات کشیده ازش تشکر کنی که کسی شما رو نبینه
      تازه میتونی با دوستات یه هدیه بگیری و تو از طرف بقیه هدیه رو اهدا کنی?✌?

  48. عاشق میگوید:

    مشاور عزیز کمکم کن عاشق یکی از معلم پارسالم بودم الان دهم هستم هنوز عاشقشم نمی تونم برم پیشش نمیتونم بدون اون کسی دوس داشتع باشم

    • mahdiye میگوید:

      با عرض سلام
      منم دوتا از معلمامو خیلی دوسشون دارم و از وقتیم کرونا اومده و معلما به صورت مجازی درس میدن وشماره شونو گیر اووردم، حتی یه لحظه هم نمیتونم از پی وی هاشون بیرون بیام و همش دوست دارم باهاشون چت کنم و وقتیم سوالی ازشون میکنم، همش منتظر میمونم تا انلاین شن و به سوالم جواب بدن، حتی یکیشون صبح زود برای نماز صبح همیشه بیدار میشه و گوشیشم چک میکنه و من واسه همین تا صبح بیدار میمونم که موقعی که جواب میده خواب نباشم، خواب و خوراکم خیلی کم شده و خیلیم رو جواب دادناشون حساسم، مثلا اگر جواب یکی از سوالامو ندن ویا درست جواب ندن خیلی ناراحت میشم. سعی میکنم به هر روشی خوشحالشون کنم اما بعضی وقتا به جای اینکه خوشحال بشن، ناراحتم میشن و منبخاطر اینکه ناراحتشون کردم، خیلی گریه میکنمو حالم بد میشه.
      به هر کی ام میگم من عاشق دو تا از معلمامم، مسخرم میکنه.
      لطفا راهنماییم کنید، مرسی.

      • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

        دوست خوبم
        سوال روشنی نپرسیدی که بتوانم به آن پاسخ دهم. چند ابهام و نکته در نوشته ات مشخص است که در همین باره توضیح میدهم.
        اول اینکه دوست داشتن چند معلم همزمان عجیب و بعید نیست و اصلا دانش آموزان موفق همه معلمان شون را به یک اندازه دوست دارند البته منظورم عاشق شدن نیست و دوست داشتن است.
        حالا چه یکنفر باشد یا چند نفر غیر معقول رفتار کردن و شب و روز نخوابیدن و از خواب و خوراک افتادن است که هم خطرناک و هم غیرسودمند است. دقیقا با این کار موجب میشوی معلمت از این رابطه و واکنش احساس بدی پیدا کند و دلیل ناراحت شدن شان هم همین است. اگر دوست شان داری و قصد داری پس از این هم ارتباط خوبی داشته باشید لازم است منطقی تر رفتار کنی . پس به صورت مشخص مدام بهشون پیام نده، جز وقتی واقعا سوال درسی داری سوال ارسال نکن، آنلاین بودن و نبودنشان را چک نکن، صبور باش و هر زمان جواب میدهند فقط تشکر کن نه اینکه با پیامها بمبارانشان نکن. خیلی تلاش نکن خوشحالشون کنی چون دیدی که اثر برعکس داشته پس سعی کن با درس و تکلیف و آماده بودن خوشحالشون کنی و کارهایی که انتظار دادند را انجام بدی.
        بنابراین یک نگاهی به چیزهایی که تا حالا انجام دادی بیندازی دستت می آید که از حالا به بعد چطور رفتار کنی.

    • Ali میگوید:

      قبل از اینکه راه حل بهت پیشنهاد بدم
      میخام بگم روی این علاقه فکر کن که برای چی همچین حسی درونت به وجود اومد و الان هم هست؟
      و راهش اینه که خب اولا تا از این علاقه از خودت سوال نپرسیدی و مطمئن نشدی نه به دوستات بگو تا مسخرت نکن و نه به پدر مادر تا بهت شک نکنن

      دوماً اگر واقعا نمیتونی توی این اوضاع کرونا بری ببینیش بهتره که خیلی بهش فکر نکنی چون هر چی بیشتر فکر می‌کنی بیشتر عاشقش میشی و خب این راه ش نیست

      بهتره که اول روی علاقه ای که داری فکر کنی و ببینی منشأ این محبت کجاس و از چند نفر از دوستات بدون اینکه بفهمن بپرسی که آیا همچین حسی رو داشتن یا نه
      و در آخر منم عاشق معلم هام هستم ولی باید بعد از اینکه ازشون یاد گرفتیم جدا شیم و بریم سمت هدفمون و وقتی که با دست پر بری پیششون اونقدر خوشحال میشن و میتونید باهم در ارتباط باشید که خدا می‌دونه…
      ممنون که تا اینجا رو خوندین✌?

      • Khaste میگوید:

        سلام خسته نباشید
        من۴ساله که وابسته مدیر مدرسه ام شدم متاسفانه ایشون هم بیش از اندازه به من محبت میکنند و خلاصه ما با هم خیلی رابطه صمیمی داریم چون من عادت ندارم چیزای شخصی رو بگم نمیگم چی بینمون گذشته ولی فقط اینو میگم که ما خیلی صمیمی هستیم و البته اینم بگم در کل همه از من خیلی خوششون میاد البته به قول یکی فقط به خاطر کمک کردن بهشون دوست دارن?و درضمن ما همیشه باهم در ارتباط هستیم حتی الان که کرونا هست ولی به من میگن بیا پیشم کلا کروناهم پیش ما معنی نداره با اینکه دوتامونم خیلی حساسیم و من حتی چن روز میش که روز مادر بود بهشون کادو خریدم واینا.اینم بگم درسته که ما خیلی زیاد درارتباطیم ولی اکثرا ایشون هستن که به من کارمیسپرن و پیام میدن و زنگ میزنن و من دوست ندارم زیاد مزاحمشون بشم و ایشون فک کنن من سیریشم و منو تنها بزارن ولی بیش از جونمم دوستشون دارم به خاطر اینکه مزاحمشون نشم چون همیشه همیار معلم همه درسامنم بهشون باید غایبین رو میفرستادم یه چن وقت پیش با یه شماره جدیدم شاد بازکردم و غایبین رو میفرستادم و گفتم من از دانش اموزان جدید کلاس هستم ولی من بازم شک داشتم احساس میکردم میدونن منم و برام یه بازی شده بود این اتفاق.میدونید من ازدروغ خیلی خیلی بدم میاد و چن بار که ایشون بهم دروغ گفتن دلم تیکه شده و درضمن من حسود هم نیستم اصلا چون یه ادم حق انتخاب داره.و اما ایشون قول دادن همیشه تااخرین روز عمرشون با من درازتباط باشن وفراموشم نکنن اینوخودشون گفتن من اسراری نکردم و حتی من کاملا مثل ایشون مینویسم به طوری که خودشون نمیتونن تشخیص بدن ولی دیروز با اون اکانتم غایبین رو بهشون فرستادم و ایشون گفتند ممنون خانمی من فک کردم میدونن منم چون همیشه این کلمه رو به من میگفتند و برای اینکه مطمعن باشم گفتم پس اسمم زهراهست.گفتم پس حرفای زهرا درست بود چه خانم مدیر خوبی هستید برای همه ایشون نوشتتد دخترخوشگلم همه شما برای من عزیزید و اینهو دختر من البته دختر ندارنا اینو از خودشون دراوردن.بعدشم ۱۰تاقلب رنگی گذاشته بودن و نوشته بودن من دوستت دارم.اولش خبلی ناراحت شدم ایشون کسی رو که اصلا نمیدونن اسمش هم چیه اینجوری ابراز علاقه میکردند هه و من تصمیم گرفتم دیگه هیچ وخ باهاشون صمیمی نباشم هرچند احترام و ادبم سرجاش میمونه ولی با دروغایی که سرهم میکنن تا من به بچه های دیگه حسودی نکنم واقعا منو ازازر میده و دیروز به معنی واقعی در یه لحظه شکستم نظر شما چیه چیکار کنم؟تنهاشون بزارم؟یا به قول خودشون برای همیشه کنارشون بمونم؟

        • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

          پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:دوست خوبم
          تردیدی نیست که رفتار ایشان از قاعده معلمی کمی دور است چون نباید زمینه وابستگی را ایجاد کنند و لازم است حد تعادل را حفظ کنند. به همین دلیل نه برای حرفی که زده اند یا به قول تو، دروغی که گفته اند بلکه برای حفاظت از خودت مراقب باش ارتباط تان به جای باریک نکشد ‌و وابسته و بی قرار ایشان نشوی، هر چند اگر بخواهی ممکن است به گفته او تا آخر عمر هم با هم در ارتباط باشید اما در حال حاضر رابطه خودتان را موقتی تصور کن و آن را یک دوستی موقت بدان.
          بنابراین حذف رابطه راه حل پیشنهادی من نیست اما هوشیاری بسیار زیاد و مراقبت از این رابطه بسیار اهمیت دارد.

  49. سودا میگوید:

    سلام من ۱۸ سالمه افسردگی شدید دارم عاشق معلمام میشدم اما امسال عاشق مدیرمدرسه شدم با اینکه ایشون از ماجرا خبر ندارن ولی من هر روز از پشت پنجره منتظرم بیاد و ی لحظه ببینمش از هر بهونه ای برای رفتن ب دفترش استفاده میکنم رابطم تو خونه خیلی بده اما اگه ایشون بگن بمیر میمیرم
    احساس اختلالات زیادی دارم دلم میخواد یه عالمه گریه کنم و همش ب فکر خودزنی هستم ک اینجوری توجهشو جلب کنم….
    میشه کمکم کنید؟

    • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

      پاسخ مشاور سایه به شما : دوست خوبم
      در سن و سال تو گاهی احساس های عمیقی مثل غم و اندوه سراغ فرد می آیند که شاید افسردگی نباشند و به همین دلیل فکر میکنم بد نیست با یک روانشناس بالینی ارتباط بگیری و مراجعه کنی تا اطمینان پیدا کنی این احساس مربوط به سن است یا همانطور که خودت فکر میکنی افسردگی است چون اگر افسردگی باشد لازم است مراحل درمان را هم طی کنی.
      در مورد مدیر مدرسه پیشنهاد میکنم یا نوشتن یک‌نامه یا بیان شفاهی ایشان را مطلع کنی که بهشون علاقه داری و از خودشان برای داشتن تعادل در احساس و مدیریت رفتار ۷ودت کمک بگیری. وقتی ایشان بدانند که علاقمند هستی دیگر نیازی نیست بادخودزنی توجه شان را جلب کنی و کار خطا انجام دهی. اینکه خودشان بگویند در چه صورتی بیشتر به تو توجه خواهند داشت راه روشن تر میشود مثلا با تلاش درباره امور مدرسه یا ..‌
      بنابراین بیان احساست را از طریقی که راحت تر هستی زودتر انجام بده.

      • hdis میگوید:

        با عرض سلام و خسته نباشید من مدرس زبان هستم ۲۲ ساله بنده یه تایمی رو در آموزشگاه تدریس میکنم سن این کلاسم ۱۳ ساله هستند و کلاس شیشم متاسفانه یکی از این بچه ها به من لحطه به لحظه پیام میده که من تورو میخوام تو فلانی بسانی من از ته قلبم عاشقتم و و … و من هم با توضیح دادن دوستانه که این حرفا مناسب نیست و زشت هست رو میگم اما متاسفانه این روند خوب نبود و نتیجه ایی هم نداشت و ایشون میگن که مت شمارو ببینم حتما حتنا بچه ها رفتن بغلتون میکنم بوستون میکنم من به شدت نگرانم نمیدونم چیکار کنم که هم بد گمانی و ترس از من داشته باشه و هم حریم معلمی و دانش اموزی حفظ بشه و اینکه نمیخوام قضیه به مشکل بر بخوره یا به مدیر آموزشگله به شدت من نگرانم ک نمیدونم چکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید

      • hdis میگوید:

        با عرض سلام و احرام من ۲۲ سالم هست و مدرس زبان در آموزشگاه و مدرسه هستم متاسفانه یک کلاسم توی آموزشگاه یکی از دانش اموزان مشکل برخوردم ایشون ۱۳ سالشون هست یعنی کلاس شیشم ابتدایی هرروز به من پیام میدن که من عااشق شما هستم با تمام وجود من شمارو خیلی دوست دارم و …. اینکه بنده میام میگم که این درست نیست حرفات اشتباهه شاگرد عزیزم و هی اسم این شاگرد بودنو میارم که بدونم اون فقط یه دانش اموزه ولی باز هم فایده ایی نداشت متاسفانه تعداد پیاماش خیلی بالا رفته و اگر من هم جواب ندم انقدر چبام میدهو زنگ میزنه تا جواب بدم نمیدونم چیکار کنم خیلی نگرانم چون این اواخر تعطیلات اومده میگه که کلاس شروع بشه من شمارو بغل میخوام کنم و بوستون کنم وقتی بچه ها رفتن ب شدت نگرانیم زیاد شده چون نه میخوام مدیر اموزشگاه بفهمه و مسئله حاد بشه و ن خونوادش بفهمن تووروخدا کمکم کنید که یه چی بگم که بدونه حرمت این مرزو نگه داره خواهش نیکنم کمکم کنید

        • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

          همکار گرامی

          مهم ترین نکته در رفتار شما این است که مقتدر و مصمم باشید. اینکه او احساس کند از چیزی می ترسید بیشتر به حریم شما وارد میشود.
          به او با مهربانی و بدون عصبانیت اما همراه با قاطعیت بگویید که اجازه ندارد مثلا بیشتر از یک بار در روز به شما پیام دهد. اگر رعایت نمیکند یادآور شوید که در صورت نیاز از والدین و از مسئولین آموزشگاه کمک خواهید گرفت اما بهتر است او برای اثبات اینکه میتواند شرایط را درک کند خودش را مدیریت را کند.
          خودتان هم یقین داشته باشید که اگر به درستی در ارتباط با او و دیگر فراگیران رفتار کنید در این صورت نباید نگران این باشید که والدین آنها یا مسئولین آموزشگاه از این قبیل مزاحمت ها مطلع شوند. این اتفاقات میتواند طبیعی باشد اما ادامه دار شدن آنها طبیعی نیست. برای مثال اینکه شماره تماس شما را دانش آموزان داشته باشند خیلی دور از ذهن نیست اما اگر قوانین استفاده از شماره تماس تان را نداده باشید و پایبندی به آن نباشد طبیعی نیست.

          • mobinarafie میگوید:

            سلام خسته نباشم من راستش دوتامعلم دارم هردوتاشون خیلی دوستشان دارم یکیش باهم درارتباطیم یکی دیگه دوسال باهاش درارتباط بودم بعدشم منوبلاک کردم اون برای پیام های زیاد دوباره بعدازچندماه بهش اس دادم تادیروز دوباره منوبلاک کرد اونم بخاطر جی بهش گفتم عکس پسرشوبزاره بعدیه دفعه منوبلاک کرد دوباره ازبلاک برداشت امروز بهش اس گفتم که موقع مناسبت ها اس میدم همین باعث شد که من دوباره بلاک شدم نمیدونم واقعا بچه هاش منوبلاک کردن یاخودش نمیدونم خیلی ناراحتم دیشب تاحالا سردردشدید دارم همش دارم گریه میکنم توراخداکمکم کنید

          • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

            پاسخ خانم دکتر سلیقه دار:دوست خوبم
            حالا که میبینی این معلم مدام تو را بلاک می کنند و خصوصا وقتی پیام می دهی این رفتار را دارند مشخص
            است که پیام شان این است که به او پیامی ندهی. بهتر است وقتی متوجه این پیام و منظور از معلمت شدی که مدت هاست همین را دارد می گوید کلا دیگر پیامی ندهی‌ . اول اینکه به خواست ایشان احترام می گذاری، دوم اینکه به خودت احترام می گذاری و سوم اینکه با متوقف کردن پیام ها، نشان می دهی که داناتر شده ای و می توانی بر خودت مدیریت داشته باشی و در آینده امکان ادامه ارتباط تو با معلمت فراهم می شود. اما اگر به این کار ادامه دهی خیلی چیزها از جمله احترام به ایشان و نیز ارتباط در آینده را زیر پا می گذاری و شانسی برای بعد از این باقی نمی ماند.

  50. سوسن میگوید:

    سلام من عاشق معاونم شدم یک آدم مغرور,رودار,بهم گفت دوسم داره اهمیت ندادم????مجددا گفت بازم اهمیت ندادم?ولی بعد که فهمید عاشقش شدم رفت بیتربیت۶ساله ترن دیگه احوال نمی پرسه,انگار اون من بودم زل میزدم بهش ?ولی خدایی تو دفتر با معلما خیلی بهم خندیدن?خو به گنم ?

      • Fatemeh میگوید:

        سلام بچه های گل امیدوارم که حالتون خوب باشه…
        خواستم براتون یه چیزی رو تعریف کنم.
        منم همسن شما بودم عاشق معلمم شدم درست کلاس هفتم بودم از اون موقع ۱۵ ساااال میگذره و من الان دانشجوی دکترا هستم
        سه سال اول راهنمایی هر روز میدیدمشون و دلم قرصِ قرص بود که همیشه هستن کنارم…وارد دبیرستان شدم افت شدیدی در درس هام داشتم چون ازشون دور شدم و از همه بدتر بخاطر کار بابام مجبور شدیم شهرمون رو تغییر بدیم
        بچه ها من به ایشون بعد سه سالم هیچی نتونستم بگم نمیدونم چرا بعضی هاتون میخواین همون اولِ بسم الله بگین عاشقتم..خلاصه دوسال باز هم گذشت و من شدم کلاس یازدهم.باورتون میشه دو سال ندیدمشون و من خیلی داشتم اذیت میشدم ولی باز هم خودمو کنترل میکردم!!
        خلاصه قرار شد برگردیم به شهرمون برای کاری و من رفتم مدرسه تا بعد دو سال فقط یک لحظه بتونم ببینمشون
        آخ که چقدر دلم براشون تنگ شده فقط خدا میدونه
        میدونین چی شد بچه ها؟؟
        منو یادشون نمی اومد?
        تا بعد از کلی توضیح تازه فهمیدن تازه دانش آموز سال چندمشون بودم من براشون همه چی رو تعریف کردم اشک در چشماشون جمع شد و در آغوشم گرفتن گفتن قرار نیست از هم همیشه دور بمونیم و شمارشون رو به من دادن
        بچه ها من خیلی رعایت میکردم مثلا هر دوهفته یکبار پیام میدادم و فقط حالشون رو میپرسیدم
        روز ها میگذشت…. و من شدم دوازدهم و استرس زیادی برای کنکور جالب اینجاست که من دیگه افت درسی نداشتم و حتی خیلی هم به درس هام علاقه داشتم و همش اشتیاق زیادی براس خوندن داشتم چون میخواستم بهم روزی افتخار کنن روز کنکور فرا رسید و حتی در لحظه های آخر هم بهم امیدواری میدادن و با یاری خدا رتبم شد ۳۲ دانشگاه شریف تهران که شهر خودمون هم هست و من اون لحظه از خدا هیچی نمیخواستم دوباره برگشتیم به شهرمون(تهران) اینبار من با دستی پر!!!
        پیش تمام همکار هاشون میگفتن این دانش آموزه منِ
        کسی هست که بهم قول داد و تونست و من بهش افتخار میکنم.
        خیلی خوشحال بودم چون بهشون نزدیک تر شده بودم باهم بیرون میرفتیم و رابطه خیلی خوبی داشتیم
        بچه هامن خیلی اذیت شدم خیلی
        ولی تحمل کردم چون میدونستم همچین روز هایی میرسه و اینم بگم که هیج وقت خودمو با دیگران مقایسه نکردم هیچ وقت ازشون توقعی نداشتم و نخواهم داشت
        تمام هدفم از حرفام اینه که
        ۱_صبور باشین
        ۲_تمام تلاشتون رو برای خوندن درس هاتون بکنید،افت درسی نکنید به خودتون بگید من میتونم و روزی افتخارش میشم
        ۳_توقعی ازشون نداشته باشین
        ۴_خودتون رو با دیگران اصلا مقایسه نکنین!
        ۵_اگه نمیخوادتون،،خودتون رو زجر ندین یا خونده بودم که رگتون رو حتی با چاقو زدین البته بعضی هارو میگم!! خیلی اشتباه میکنین معلم ها از بچه هایی که اینکارارو میکنن خیلی بدشون میاد!!
        اگه اینجوری هستین خودتون رو تغییر بدین چون میتونین فقط کافیه اراده کنین
        ۶_یه چیز خیلی مهم اینکه وقتی شمارشون رو دارین هی پیام ندین..اینجوری اذیت هم میشن و هم بذارین فکر کنن پخته هستین
        ۷_لطفا خودتون رو باحرف های بعضی ها که میگن کمبود محبته اذیت نکنین البته بی احترامی نباشه.. چون خودم تو خانواده ای بزرگ شدم که همه چی کافی بود و گاهی هم فراتر و دلیل بر این نیست که چون معلمی رو عاشقانه دوست دارم از روی کمبود محبت هست!!
        و یه چیزی که میگن همجنس گرایی هست..بسیار بسیار اشتباه میکنن چون این عشق پاکِ پاکِ..و شما تحت تاثیر این حرف ها قرار نگیرین
        ۸_بچه ها لطفا لطفا همش بهشون نگین دوستت دارم دوستت دارم خودم بعد ۱۵ سال فکر کنم همش شش بار گفتم، این چیز ها به حرف نیست به عمله! نه اینکه برین کادو بگیرین نه اصلا ! فقط درس هاتون رو خوب بخونید اگرم دوست داشتین برای تولدشون میتونین یه هدیه خیلی کوچک بگیرین اگرم نتونستین اصلا..اشکالی نداره!
        خیلی دوستون دارم
        و این حرف ها فقط به عنوان کسی هست که تونست بعد ۱۵ سال تجربه ای کسب کنه!!❤

        • ترجیحا بی نام میگوید:

          سلام عزیز منم ۱۰سال از ماجرای علاقه ام ب معلمم میگذره و الان در مقطع فوق لیسانس هستم…الحمدالله معلم شما انسان شریفی بودن اما خب برای ما قلبشون شباهت بسیاری به سنگ و کلوخ داشت غرور ما رو شکست اما من کم نیاوردم خودمو جمع کردم بلند شدم رفتم دنبال ارزوهام و اهدافم الان در جایگاهی که هستم کاملا راضیم و خوشحالم…!خلاصه اینکه حرفتان درسته اکر دوست نداشت اصرار نکنید جمع کنید برید دنبال اهداف و زندگیتان!
          البته خیلی هم اشتباه میدونم که بعضی دوستان میگن ما عاشق معلم مون هستیم ب نظرم این حرف اونها رو در مضان تهمت بدی قرار میده!

    • مینا میگوید:

      سلام بچه ها قبل از اینکه مثل من شید از این کار دست بکشید,من بخاطر عشق افراطی به معلمم که خودش باعث بود اول اون شروع کرد به گفتن جمله های عاشقانه منم عاشقش شدم ولی بعد بهم بی اعتنایی کرد و منو تو دفتر به بازی می گرفتن و مسخرم میکردن,حتی همون که عاشقم کرد ,منم ازش دست کشیدم ولی باز پیام عاشقانه داد دوباره رفتم دوباره مسخره شدم الان کارم به جایی رسیده که تحت نظر روانپزشکم دارم قرص اعصاب می خورم رفتارم مث قبل نیس زود از کوره درمیرم تحمل زندگی و ندارم,الانم پیام میده ولی میدونم میخواد دستم بندازه نکنین زندگیم نابود شد

  51. هستی میگوید:

    سلام دختر۱۵ساله هستم من از دوم به معلمام علاقه داشتم وواسشون نامه می‌نوشتم من الان نهم هستم.اخرسال هفتم موقعه امتحان یه معلم اومدتامراقبمون باشه اون معلم خیلی منونگاه میکردخلاصه من همون موقعه به این دبیرعلاقه مندشدم چون آدم جدی بود تااخرای سال هشتم احساسموبهش نگفتم امااون سرکلاسمون همش به من نگاه میکردمن اوردمیزجلووحتی گاهی اوقات یواشکی باهام صحبت میکردسال هشتم کم کم باگل دادن وصحبت کردن میگفتم دوسش دارم اما فک میکردم یه عشق گذریه درحالی که من تابستون شباخوابش رومیدیدم واقعا دیونه شده بودم روزاول مدرسه هاکه رفتم نهم اولین معلم اون بود که دیدمش تادیدمش بغلش کردم اونم با علاقه زیادبغلم کردوهمون لحظه که بهشون گفتم که خیلی دوستشون دارم ازتون لحظه تاالان که نهم هستم خیلی دوسش دارم اونم دوسم داره یعنی نمی‌دونم آخه یه بار نمره کم گرفته بودم خیلی گریه کردم دبیرعلوم هم هستن ودقیقادرعلوم نمره پایین گرفتم زرنگ کلاس هم نمره بدگرفت امامنوصداکردوهمش می‌گفت که جبران میکنم منم آروم شدم فردابچه بهم گفتن که ایشون کارم دارن رفتم همش حالمومیپرسیدن من ازشون پرسیدم چرا فقط بامن چنین رفتاری رومیکنن گفتن که فقط باافرادخاص این رفتاررومیکنن حتی یک بارم بهم گفتن که بانکی اینقدرمهربون نیستن سرکلاس گاهی اوقات زیرچشمی منونگاه میکنم منم خیلی بهشون علاقه مندشدم جوری که یه روزنبینمشون برام عزای عمومی بخصوص تواین تعطیلات.من می‌دونم این عشقاگذری هستن اماواقعادیگه نمیتونم براش کادومبخرم تاریخ تولدم رمزگوشیشه خیلی شبازیرپتوبراش گریه میکنم همه توی مدرسه میدونن مثه بادیگاردشم مراقبشم موهاش که میادبیرون اعصاب خوردمیشه نمیزارم تنهایی جایی بره لطفاکمکم کنیدمن این خانوم رو خیلی دوست دارم لطفا

    • fateme میگوید:

      واییی مث منی ??منم بادیگارده یکی از معلمام امار میدم بهش هرچی دربارش میشنوم سریع اطلاع میدم شبا گریه میکردم اگه یه روز نگاهم نمیکرد بهم میریختم وایی تو خیابون کسی نگاش میکرد میخواسم بکشمش?? حتی چند بارم کتک زدم بچه هارو وقتی پشتش حرف میزدن البته الان دیگه هیچی نمیتونن بگن جلو من ی بارم با یکی دعوا کردم زدم با کله تو صورتش بخاطر این که زیادی به پرو پاش میپیچید بردنم پیش مدیر ??

  52. مونا میگوید:

    واقعا بات موافقم چون منم همینطورم اولاش خیلی خوب بود خیلیییی ینی اونم واقعا بگم از همه بچه ها بیشتر منو دوست داشت ولی ی اتفاقات عحیبی افتاد ک الان زیاد محل نمیده ولی همیشه حواسش هست دلیل این کارشو نمیدونم ک چرا همیشه نگام میکنه و حواسش ب رفتارام هست ولی رفتارایه جالبی داره در عین حالی ک میگه هیچی واسم اهمیت نداره ب همه چی اهمیت میده

    • fateme میگوید:

      دقیقا مث من دیگه مثل قبل نیس? من فقط تونسم درک کنم که تکراری شدم و اینکه دوست داره ها ولی مثل قبل نمیگه یه جور احساس میکنم زیادی راحته دیگه گذش اون زمان که قربون صدقه میرفتیم مهم الانه که به اون چیزی که میخوایم رسیدم (صمیمیت و اعتمادش نصبت به من) الان دیگه برام هیچی مهم نیس بیخیال بابا ?? دوسش دارم حتی با تیغ دستمو خط انداختم بخاطرش الان که فک میکنم اشتباه کردم من امسال بخاطرش گند زدم به آیندم ??(فاطمه ۱۶ ساله)

  53. یه معلم میگوید:

    نمیفهمم چرا این مسأله رو اینقدر سختش کردید. هر دانش آموزی حق داره به معلمش عشق بورزه، و هر معلمی هم به عنوان یک انسان باید جواب محبت را با محبت بدهد، و اگر زمانی حس کرد دانش آموز کمی بیش از حد وقت و فکرش را صرف این موضوع میکند ، خیلی راحت و صمیمی باهاش صحبت کنه و بهش بگه چون دوسش داره آیندش براش مهمه و ازش انتظار تلاش و سخت کوشی داره. اون دانش آموز وقتی به سن دانشگاه برسه این احساس رو فراموش میکنه اما محبت و حرفای معلمش را هرگز.پس چرا باید مثل بچه ها رفتار کنیم. اونا سنشون کمه، باید کمکشون کنیم نه اینکه مثل بچه ها قهر و آشتی کنیم. من خودم معلمم و به نظر من عشقی که دانش آموزانم حتی در حد خیلی شدید به من دارند مقدس و بسیار زیباست. نباید تجربه ی دردناکی برای قلب پاکشون باشیم. خودشون کم کم متوجه عشق واقعی تو زندگی میشن. نیاز به رفتارهای تند و سرد و… نیست . فقط گاهی چند کلمه حرف میتونه خیلی کمکشون کنه. موفق باشید.

    • ... میگوید:

      من سه ترمه دانشگاهم…
      جدا از این تو کانونم مشاوره میدم
      یه شاگردم دارم که عاشق خودم شده
      ولی هنوز عاشق معلمم هستم
      چه کنم ؟

      • شکوفه میگوید:

        عزیزممم چه با مزه! تو عاشق معلمتی پس میدونی اون دختر چه حسی داره میدونی چقددوست داره بهت نزدیک شه پس بهش نردیک شو میتونید دوستای خیلی خوبی بشید و بهترین سالهارو تجربه کنید

      • جمال رادفر (دبیر هیئت تحریریه سایت ) میگوید:

        پاسخ مشاور سایت :دوست خوبم
        دقیقا متوجه نشدم سوال اصلی ات چیست آیا با دانش آموزی که فکر میکنی عاشق شده چه کنی یا با عشق خود چه کنی؟
        در هر حال خیلی عجیب نیست که خودت که روزی عاشق معلمی بوده و هستی اکنون که در جای یک معلم برای عده دیگری هستی دانش آموزی همان احساس را تجربه کند.
        برای اینکه او و هم خودت آسیبی نبینید لازم است تلاش کنی تا او را وابسته به خودت نکنی. هر درخواستی دارد فقط بر اساس منطق و نه احساس به او پاسخ دهی. از روابط و ارتباط خارج از درس و مدرسه پرهیز کنی تا او وابسته نشود. از طرح موضوعات مربوط به خودت خانواده ات و موضوعات شخصی از این دست پرهیز کنی. و مدام به یاد داشته باشی که اگر او در باره مشکلاتش صحبت میکند نیاز دارد با یک‌مشاور حرف بزند و شما فقط میتوانی شنونده باشی و سپس او را برای مراجعه به یک مشاور ترغیب کنی.
        در مجموع رفتار حرفه ای داشتن شما میتواند آسیب و زیان رسیدن به او را کم کند.

    • ... میگوید:

      البته این هم هست که از اول معلمام باهام رفتار خوبی نداشتند
      فکر میکنم اگه اول باهام خوب بودن ماجرا اینقدر کش پیدا نمی کرد
      گل گفتین…

      • ترجیحا بی نام میگوید:

        سلام واقعا احسنت به این دیدگاه … ای کاش بعضی از همکاران شما این متوجه بشن که بااین حرکاتشون چه بلائی سر زندگی اون شاگرد میارن

    • mhsa میگوید:

      واقعا چقدر شما فهمیده و مهربون هستید .من خیلی وقته معلمم و دوست دارم براش نامه نوشتم.خوند خیلی خوشحال شد و چیزای دیگه اما میترسم بهش نزدیک بشم میترسم اذیت بشه چیکار کنم؟
      شما به عنوان یه معلم بنظرتون چیکارکنم که نه اذیت بشه هم بفهمه چقدر دوسش دارم؟?

  54. Gholami میگوید:

    ببینید دوستای عزیزم من کاملا درکتون میکنم ، چون خودم این حسو دقیقا ۱سالو هشت ماهه که دارم تجربش میکنم ، تو این یه سال من کاملا از اونی قبلا بودم تغیر کردم ، عوض شدم افسرده شدم ، ولی ی چیزی و خیلی خوب فهمیدم ک هیچ وقت نزارید کسی با زندگیتون با احساستون با نوجونیتون و روح روانتون بازی کنه و شما رو بازیچه خودش قرار نزارید دیر شه ، میدونم میفهمم چ زجری میکشید وقتی طرفتون ک اینهمه دوسش دارید باهاتون سرد برخورد میکنه ، و جلوی شما به بقیه دانش اموزاش محبت میکنه چ عذابی رو تحمل میکنید ، در جواب معلم های عزیزی ک کامنت گذاشتن ما صلاح شما رو میخوایم و چون دوستتون داریم اینکارو میکنیم الان صلاح اینه بچه مردم و عذاب بدید؟ یا مثلا باعث بشید بخاطر شما شب و روز نداشته باشعه؟ هر شب کارش گریه باشعه ؟ دستاش خط خطی باشعه ؟ زیر چشاش کبود باشعه ؟ یه ملت مسخرش کنن بگن یارو روانیه ، واقعا چجوری دلتون میاد اخه وقتی یکی اینهمه دوستون داره و براتون ارزش قائله ، باعث ناراحتیش باشید دلیل گریه های شبانه روزییش باشید ، مگه گناه ماها چیه مگه؟ چیکارتون کردیم؟ چ بدی بهتون کردیم ، جز اینکه داعم دنبال این باشعه ببینیمتون یه خبری ازتون داشته باشیم ، چرا این کارا رو میکنید اخه خب یه ذره با خودتون فک کنید ، من واقعا درکتون نمیکنم (این بی احترامی نیس) ولی چجوری دلتون میاد مگه شما احساس ندارید ، بابا مگه اخه از سنگید ؟
    خودم میدونم اولاش اوکی با لبخند بعد تا یع ذره میایم بهتون دل ببندیم کلا یجوری برخورد میکنید ک انگار مارو نمشناسید!:/ چی میشه یه ذره باهامون راه بیاید چی میشه ول نکنید برید * ما ک اینهمه دوستون دارید ، چرا میزارید تا سر حد خودکشی بربم ؟ چرا میزارید اصن فکر این چیزا ب ذهنمون خطور کنه؟ چرا باهامون حرف نمیزنید مشکلمونو نمیپرسید ؟ چرا یهو مغرور میشید چرا خودتونو میگیرید؟
    اینایی ک من گفتم عین واقعیته من قصدم توهین ب هیچ کسی نیس فقط اینو میتونم بگم ماعم دل داریم ما غرور داریم اینا رو ک از سر راه نیاوردیم ک شما غرورمونو زیر پاتون له کنید اصن براتپن مهم نباشه
    ب امید روزی ک ما رو درک کنید و ب همون اندازه ک ما شما رو دوس داریم و براتون ارزش قاعلیم شما هم همینطوری باشید ?؛)

  55. آیدا میگوید:

    سلام من ایدا هستم ۱۷ساله من سال اول راهنماییم عاشق معاونم شدم بیش از حد اندازه سال دومم سعی کردم ی جوری بهش بگم نشد تا زد و این خانم از مدرسه ما به مدرسه ی دیگه ای رفت با کلی بدبختی شماره اون مدرسه رو گیر اوردم زنگ زدم بهش بهش گفتم که چقد دوسش دارم اونم تشکر کرد بابت زنگ زدنم و…ودر اخر تماسمونم گفت منم دوست دارم اون سالمم با عذاب گذشت سال اول دبیرستانم شماره خودشو گیر اوردم بهش تو واتساپ گفتم که دلم تنگ شده برات و… میخوام ببینمت گفت من دیگه در مدرسه های منطقه شما درس نمیدم چند روز بد که خواستم برم اخرین بازدید شو ببینم دیدم بلاک کرده تو اینستا هم بلاکم کرده خدا میدونه چقد داغون شدم العانم تمام عکس هایی که ازش دارمو چاپ کردم به خاطرش دستمو هم خط انداختم دیگه دارم از نبودش دیونه میشم شدما ولی کم دیگه میخوام خودمو بکشم راحت بشم اگر راهی روشی دارید بهم بگید بتونم بهش نزدیک شم؟

    • نوجوان‌ها میگوید:

      کاربر عزیز “آیدا”
      خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
      دوست خوبم
      واقعا میزان ارتباط شما بعد از رفتنشان از مدرسه شما در حد همان دو بار تماس گرفتن بوده و حالا تو به اینجا رسیدی؟!
      این خیلی اتفاق طبیعی و عادیی نیست چون نشان میدهد در ذهنت خیلی پیش رفتی و یک دوستی یک طرفه را دنبال کردی و بدون اینکه از احساس ایشان در باره خودت بیشتر بدانی یا از تمایل شان برای این رابطه اطمینان پیدا کنی اقدام کردی. مثلا همین که نوشتی شماره شان را گیر آوردی یعنی از خودشان نگرفتی و همین یعنی احترام نگذاشتن به حریم دیگران و به همین دلیل نمیتوانیم رفتار ایشان را قضاوت کنیم. به هر حال وقتی فردی احساس خطر در یک رابطه میکند یا وقتی احساس تعارض در یک رابطه دارد میتواند تصمیم بگیرد که چطور خودش را یا او را نجات دهد و شاید این اقدام معلم سابقت به نوعی نجات تو هم هست چون اجازه نمیدهد بیشتر پیش بروی و بیشتر خودت را درگیر کنی.
      به نظر من به جای اینکه در فکر راههای نزدیک شدن به ایشان باشی در حالی که به روشنی به تو پیام داده که تمایلی به این رابطه ندارد خوب است انرژی ات را صرف این کنی که از این اتفاق درس بگیری متوجه اشتباهات خودت باشی و در ایجاد ارتباط با سایرین خطا نکنی. ممکن است در آینده که تو پخته تر شدی و دست از کارهای صرفا احساسی مثل آسیب زدن به خودت برداشتی دوباره امکان ارتباط با همان معلمت ایجاد شود. تنها امیدواری برای چنین اتفاقی این است که الان و این روزها به خودت سختی بدهی و تمرین کنی که احساست را کنترل کنی و عاقلانه تر رفتار کنی.
      موفق باشی
      نشریه اینترنتی نوجوان ها

      • آیدا میگوید:

        در حد دو تماس نبوده این معاون من اول راهنمایی خیلی بهم توجه و….میکرد حتی روز های اخر اول راهماییم خودش صدام کرد و با گوشی خودش عکس انداختیم ولی نمیدونم چی شد که این خانوم باهام سرد شد?

        • نوجوان‌ها میگوید:

          کاربر عزیز “آیدا”
          خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
          دوست خوبم
          مقصودم اقدامات از طرف تو بوده نه کارهایی که ایشان کرده اند. خواستم توجه ات را جلب کنم که چقدر رفتارهای تو پافشارانه ، پر تکرار بوده چون گاهی رفتارهایی میتواند موجب شود که مخاطب از ادامه رابطه بهراسد و تصور کند ادامه این دوستی ممکن است به خودش یا دیگری صدمه وارد کند و به همین دلیل با سردی برخورد کند.
          البته که پیدا کردن این دلیل کار ساده ای نیست و از طرف دیگر رفتار معلمت هم قابل قبول و توجیه نیست که روزی خودش تو را دعوت به عکس انداختن میکند و روزی هم بدون اینکه شرح دهد با سردی رفتار می کند.
          با این همه پاسخ قبلی را با دقت مطالعه کن و هر جا لازم است تصمیم درست و جدیدی بگیر.
          موفق باشی
          نشریه اینترنتی نوجوان ها

    • Love میگوید:

      چقدر شبیه هم داستانامون منم ۱۵ سالمه و عاشق یکی از معاونام شدم کلا دیوونه شدم هر وقت چشمای سبزشو راه رفتنشو کلا خودشو می بینم دلم ضعف میره اما اون اصلا به من محل نمیذاره واقعا که شانس نداریم

        • شمیم میم میگوید:

          دقیقا منم همینطور ?? پارسال فکر میکردم اولین و آخرین نفری ام که عاشق یه معاون میشم. اما ببین اینا هیچوقت احساسات مارو درک نمیکنن فک میکنن وقتی بشون میگیم عاشقتیم منظورمون اینه که دوستشون داریم! درحالی که عشق و دوست داشتن زمین تا آسمون باهم فرق دارن… منم وقتی میبینمش باز همون زخم قدیمی انگار واسم تازه میشه و چنان تو خودم میسوزم از اینکه همش میگه وقت ندارم و من مجبورم به خواستش احترام بذارم…

  56. ناشناس میگوید:

    سلام خدمت دخترا
    من خودم۱۶سالمه امسال یکی از معلممام به صورت فجیح بهم توجه میکرد میخندیدم با لبخند نگام میکرد کلی تو کلاس حرف میزد ی بار نشد بهم بگه ساکت شو و…. واسه اینکه دوباره منو ببینه تو یکی از درساش منو انداخته که شهریور منو ببینه?
    ولی من خودمم عاشق ناظم مدرسم شدم همه کار واسش کردم فقط مونده برم جلوش رگمو واسش بزنم در این هد ولی هیچ توجه ای نکرد
    خلاصه اینم بگم شما خودتون از همه ی ادمای دوربرتون خوشتون نمیاد معلما هم اینجوری ?

  57. nojavanha.com میگوید:

    کاربر عزیز “venous”
    خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
    دوست خوبم
    کار اون هم مدرسه ای که داری اصلا منطقی و قابل قبول نیست و در واقع همین رفتارها هستند که باعث میشود اعلب معلمان را از اینکه بیشتر بتوانند با دانش آموزان خود ارتباط داشته باشند دور میکند. قابل تحسین است که قوی و منطقی هستی. اما یادت باشد رابطه دوستی و محبت با معلم همانند دیگر مهر و عشق هانیست که مثلا با یک نفر پر بشود و دیگر رابطه با فرد دیگری ممکن نباشد اما حتما معلمت دلایلی برای تصمیمش دارد که به نظرم بیشتر به خاطر رفتارهایی است که از آن دانش اموز و همانند او میبیند.
    موفق باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  58. venous میگوید:

    سلام من سال هشتم با دبیر انگلیسی ام اشنا شدم خیلی دوسش داشتم طوریکه سال نهم دیونه اش شدم دلم میگرفت گریه میکردم کافی بودحوصله نداشته باشه میریختم بهم اما اون به نظ بی احساس بود اما اصلا اینطوری نبود یه بار گفت اگه گریه کنی منم گریه ام میگیره متاسفانه من تنها عاشقش نبود یه دختری بود دیونه تر از من تا جایی که برای اون خود زنی میکرد اون دبیر کاملا بهم گفت که امکان اینو نداره که بامن ادامه بده اما بازهم شمارشو اخرسال بهم دادا چند باری بهش پی ام دادم تومدرسه با اون دختر اشنا شدم واقعا خود زنی میکرد خیلی حساس بود منم دیگه بد از اون بهش پ ام ندادم عشقم ……حتی یه بار هم بهم زنگ نزد اون عشق داشت منم میخواست چیکار منم خدارو دارم…….

  59. nojavanha.com میگوید:

    کاربر عزیز “فاطمه”
    خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:

    دوست خوبم
    از اینکه مانع شدی تا روابطتون آسیب ببینه و مراقب بودی لازم است خودت را تحسین کنی
    این قدرت زیادی میخواهد که بتوانی شرایط طرف مقابل را هم در نظر بگیری.
    اگر سوالت این است که چطور دلتنگی هایت را کنترل کنی بهترین راه ایجاد دل مشغولی های دیگر است. ابنکه بتوانی برای خودت اهداف و مقاصدی دنبال کنی و خودت رامشغول نگه داری.
    به هر حال محبتی میان شما رد و بدل شده و قرار هم نیست علاقه ای که به ایشان داشتی را فراموش کنی. اما قرار است مراقب زندگی خودت هم باشی. پس برای خودت و شاد کردن معلمت برنامه ریزی های درسی و هدف گذاری های ارزشمند داشته باش تا بتوانی با سربلندی ادعا کنی که لایق دریافت محبت معلمت و عشق پاکی که داشتی هستی و در عین حال راحت تر دلتنگی ات را مدیریت کنی.
    موفق باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  60. فاطمه میگوید:

    سلام من ۱۹ سال دارم در کلاس دوم دبیرستان با دبیری آشنا شدم دبیر ادبیات بودن ایشون اول زیاد برام مهم نبود اما کم کم یه حسی بهشون پیدا کردم احساس کردم با آدمای دیگه فرق داره با خودم گفتم چه اشکال داره تو خونه یه مامان دارم ایشون هم مادر دومم اما رفته رفته بهش وابسته شدم تا جایی که با ندیدنش گریه میکردم و دلتنگ میشدم دو سال به همین مموال گذشت تا جایی که باعث شد کمی دلخوری بین من و ایشون پیش بیاد اما خب نزاشتم حالا دوساله که نمیبینم ولی از حسم به ایشون کم نشد باز هم گریه میکنم و دلتنگش هستم لطفا کمکم کنید

  61. هلیا خوئی میگوید:

    سلام خیلی ببخشید من یه مشکلی دارم لطفا من رو راهنمایی کنید که این مشکلم حل بشه.من پارسال که کلاس هشتم بودم ناگهانی عاشق دبیر عربیم شدم. اصلا خودم نمیدونم چجوری بهش علاقه مند شدم. وقتی باهاش حرف میزنم قلبم تند تند میزنه و نمیدونم باید چیکار کنم. روزی رفتم شمارش رو گرفتم و خیلی دوست دارم که باهاش چت کنم. از وقتی که مادرم اومده بهش وضعیتم رو گفته بد تر شدم . الان هم که بهش نامه نوشتم به مشاورمون دادم که بره بهش بده تا بیاد با من معلم عربیم حرف بزنه . حالا بهش داده ببینم میاد حرف بزنه یا نه . لطفا شما هم به من کمک کنید.

  62. ناشناس میگوید:

    با سلام
    من دانش آموز سال هشتم هستم من پارسال یک دبیر علوم بسیار خانمی داشتم ک بسیار ناگهانی و اتفاقی به ایشون دل بستم خب وقتی آدم عاشق بشه که دیگه کاریش نمیشه کرد.دو سه ماهی گذشت معدلم ۲۰ شد و خانم دبیر عزیزم به من تبریک گفتن و من هم فرصت را غنیمت شمردم و ابراز علاقه به ایشون کردم
    هر بهانه ای را گیر میآوردم تا حسم را بهشون بگم خانم دبیرمم از اون روز به بعد به من ابراز علاقه میکرد تا جایی که تمام مدرسه میدونستند
    ولی نمیدونم چی شد ک آخرای سال باهام سرد شد منم هرچی خواهش کردم که بیاد سال هشتم نیومد و من در این سه ماه تابستان سعی داشتم فراموشش کنم و همینم شد
    تا دوباره امسال هم ممتاز شدم که دیروز داشتم برای زنگ تفریح به حیاط میرفتم بچه ها گفتن خانم…کارت داره منم بدوبدو رفتم ببینم چی شده
    تا رسیدم با روی باز سلام و احوال پرسی کرد بعد محکم بغلم کرد و گفت ببخشید امسال دیر شد بهت تبریک بگم عزیزم تو خیلی خوبی و….گفتش ک من تو خونه یادم افتاد کهن به دختر خوشگلم امسال تبریک نگفتم بعد بغلم کردو در گوشم گفت خیلی دوست دارم بعدشم بوسم کرد منم مات و مبهوت فقط میخندیدم و تشکر میکردم
    حالا شما بگید من دارم تحریکش میکنم
    یا اون داره منو تحریک میکنه؟
    ولی خدایی خیلی خوبه تازه دوباره زنگ بعدشم منو دید زد به دستمو بهم چشمک زدددددد خیلی خوبه این بشرررر❤❤❤❤❤❤❤❤❤

  63. sara میگوید:

    سلام من خودم دبیر دوره متوسطه دوم هستم منم همین مشکلو دارم چند نفر از دانش آموزان بیش از حد و به صورت افراطی ابراز علاقه میکنند و منم سعی میکنم کاملا عادی باهاشون رفتار کنم چون حس میکنم اگه قرار باشه زیاد بهشون توجه کنم ضربه بخورن واین وابستگی تشدید بشه دانش آموزای گلی که از معلما انتقاد کردید معلم اگه هر کاری میکنه برا خودتون میکنه چون دوستتون داره و دوست نداره براتون مشکلی پیش بیاد

  64. nojavanha.com میگوید:

    کاربر عزیز “عاشق”
    خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
    دوست خوبم
    پاسخ سوالاتت در یک راه حل نهفته است اینکه با معلمت صحبت کنی. اگر علاقمندی تو برایت اهمیت دارد و پاسخ سوالاتت مهم هستند بهتر است با سادگی و راحتی تمام، حرفهایت را با ایشان در میان بگذاری.
    احساست را بدون واسطه، خودت بگویی و انتظاراتت را مطرح کنی.
    سوالات و شبهه هایی که در مورد حجاب داشتنت داری از ایشان بپرسی و خلاصه با خیال راحت این فاصله را از میان برداری و همین هم بهانه ای بشه که بتونی ارتباطت را با ایشان محکم تر کنی چون سال دیگر مدرسه هاتون احتمال زیاد جدا خواهد شد.
    موفق باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

    • danari میگوید:

      بعدش که ابراز علاقه کرد خانم دکتر سلیقه دار توصیه بفرمایند به اون دبیر که محلش نذار وابستت نشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱۱

  65. عاشق میگوید:

    خیلی ممنون که پاسخ دادید ، ولی فقط یه مشکلی هست که من خجالت می کشم که با معلمم صحبت کنم و اینکه در مدرسه خیلی کم می بینمشون و نمی دونم چطور فرصتی برای صحبت با ایشون پیدا کنم و نمی دونم که موضوع حجاب رو چطور مطرح کنم و چی بگم ، فقط این که به نظر شما امسال هم برای ایشان کادوی روز معلم بخرم ؟! چی بخرم ؟! یا اینکه باز هم یک نامه بنویسم براشون یا نه ؟! یا تو نامه چی بگم ؟!

  66. عاشق میگوید:

    منم واقعا معلم ام رو خیلی دوست دارم ، داشتم و خواهم داشت ، اون هفتم و هشتم معلمم بود ، هشتم کاملا فهمیدم که عاشقش شدم ، ولی کاملا می دونست که اون کیا رو دوست داشت ، اما دوستم بهش گفت که من اونو دوست دارم ، و اونم به دوستم گفت که منم دوسش دارم ، من همتونو دوست دارم ، خلاصه بعدش که روز معلم بود ، من واسش یه شاخه گل و یه کادوی خاص و یه نامه دادم ، و تو نامه بهش گفتم که چقدر دوسش دارم و ازش کلی تعریف کردم و در واقع حرف دلمو زدم ، بعدش که نامه رو خوند همش بهم با لبخند نگاه می کرد ، من تو اون نامه ازش خواسته بودم که سال بعد نهم هم معلممون باشه ، حتی بعدش هم به خودش دوباره گفتم که نهم میاین یانه ، من می دونستم که چند ساله یا شاید هم از همون اول کلاس نهم نمی رفته ، ولی بازم بهم گفت که من نهم های پارسال رو چون تو کلاس خیلی حرف می زدند بر نداشتم ، بعدش بهش گفتم که میاین کلاسمون دیگه خانوم !؟(با خنده و خوشحالی زیاد ) بعد اونم خندید گفت ببینیم دیگه ، ولی امسال نیومد کلاسمون ، وقتی هم چنتا از بچه ها هم پرسیدن که خانوم چرا نیومدین و من هم به همراه اونا پرسیدم ، خندید و هیچی نگفت و فقط چون داشت از سالن می رفت برگشت واسم بوس فرستاد و رفت ، منم نمی دونم حالا چی کار کنم !!! ، نمی تونم باورش کنم که منو دوست داره چون احساس می کنم که من مجبورش می کنم که دوستم داشته باشه ،
    نمی دونم که امسال روز معلم واسش چی کار کنم ؟! یا اصلا چی کار کنم که بهش نزدیکتر بشم !؟ ، خیلی هم زود ناراحت میشه ،
    خودشم اون خیلی با حجاب و چادری هست ولی من حجابم معمولیه شاید هم گاهی اوقات بده ، البته من پارسال که معلممون بود ، بعد از روز معلم تا آخر سال با حجاب بودم و اون موقع که من با حجاب بودم خیلی بهم بیشتر توجه می کرد و بیشتر منو دوست داشت ، ولی هم کلاسی هام اونقدر منو اذیت کردن که دوباره بی حجاب شدم و الان احساس می کنم به خاطر اون موضوع ازم ناراحته ،
    به نظرتون دوباره حجابی بشم یانه ؟؟؟؟؟؟؟! !!!!
    خواهش می کنم راهنمایی کنین، خیلی ممنون میشم ??????

  67. nojavanha.com میگوید:

    کاربر عزیز “S.A”
    خانم دکتر سلیقه دار در رابطه با موضوعی که شما مطرح کرده اید مواردی را متذکر شده اند.

    دوست خوبم
    هر فردی میتواند در مورد دوست داشتن یا نداشتن دیگران از جمله معلم نظری داشته باشد اما منطق نظر مهم است. به نظر منطقی که برای خودت در نظر گرفتی چندان اصولی و محکم نیست. وقتی فردی را دوست داریم خیلی مهم نیست واکنش او چگونه است. ممکن است متقابلا او دوست نداشته باشد یا رفتارش سردتر از جیزی باشد که ما انتظار داریم. این در شرایطی بی اثر است که علاقه و دوست داشتن ما واقعی باشد. از طرف دیگر معلمی که حرفه اش را میشناسد باید بداند که لازم است عدالت در رفتار را در همه حال رعایت کند و به طور یکسان با دانش آموزانش برخورد داشته باشد.
    شاید دلیل رفتار معلمت به این موضوع مربوط باشه.
    در عین حال بد نیست باهاشون صحبت کنی و علاقمندی خودت را بهشون بگی. ممکنه اصلا نمیدانند که تو علاقه ای داری. اما نباید واکنش و رفتارشون تاثیری در رفتار و احساس واقعی تو بگذارد.
    موفق باشی
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  68. S.A میگوید:

    من خودم کسی هستم که عاشق که نه ولی معلم هاشو دوست داشته بنظر من این کار بدترین حماقته واقعا بنظر من کسی که عاشق معلمش میشه احمقه چون اگه اون معلم بی احساس باشه واقعا عذاب میکشه مثلا خودم یک نمونه اش که هنوزم که هنوز دارم عذاب میکشم چرا چون امسال عاشق کسی شدم که بی اعتناست توجه نداره حتی به دوستم بیشتر توجه میکنه و من نمیدونم که حتی من نمیدونم مشکل از منه یا ایشون بهرحال اینو بگم که دارم دیوونه میشم

  69. پیام میگوید:

    من دکتر گنجی هستم
    به عقیده من دانش آموزی ک به معلمش ابراز علاقه میکنه برای این است ک میخواهد فکرش را با این کار از رابطه های نامشروع و دوستی های جنسی و…. خلاص کند
    و معلم عزیز من با رفتن بیرون با دانش آموز مخالفم زیرا اگر اون دانش آموز به شما وابسته بشود از درس و زندگی اش می افتد
    ولی با دادن شماره ای ک خودتان به او توصیه هایی مانند زیاد پیام نده سوالی داری بپرس و… برایش محدودیت ایجاد کنید و نگذارید از حدش خارج شود
    در مدرسه رابطه ای خوب با او داشته باشید وقتی اورا میبینید با لبخندی ملیح به او نگاه کنید ولی از تبعیض خودداری فرمایید
    توصیه من این است ک در جلوی این دانش آموزان ک خودرا عاشق نشان میدهند کاری نکنید ک احسلس شوند مثلا جلوی آن ها از کسان دیگر تعریف نکنند و خیلی کارهای جریح کننده احساسات
    دوست داشتن معلم موقتی است ک بعد از ۱ سال به مورور کمرنگ میشود پس جای نگرانی نیست
    پس معلم گرامی لطفا با این دانش آموزان خود خوب و سنجیده برخورد کنید با تشکر

  70. ی دل شکسته میگوید:

    ای معلمی ک اومدی پیام دادی من هم شما را میشناسم من هم شما را خیلی دوست داشتم
    قابل توجه بازدیدکننده گان
    این معلم بی احساس ریلکس جوری ک حالت بهم میخوره من عاشق شما بودم مرسی ک این شکلی جوابشو دادی سرد بی احساس من میشناسمت من میدونم تو کی هستی?چیکار کنم دوست دارم اگر نداشتم ک با دیدنت دستو پامو گم نمیکردم و….
    بیشور تو بهترین معلمم بودی ولی الان فهمیدم ک تو هیچ حسی بهم نداری??

  71. فضه میگوید:

    من احساس میکنم اون خانمی ک در خواست کمک کرده معلم منه من متاسفم براشون من واقعا ایشونو خیلی دوست داشتم منم خیلی به ایشون فکر میکردم یا حتی گریه میکروم دو بار هم گفتم من شما را خیلی دوست دارم ولی بی توجهی میکرد ولی آخراش خودشم سست شده بود نمره ارفاق میکرد(البتع من معدل بیست مدرسمونم و در خوارزمی نفر برتر شدم) بهم لبخند میزد چشمک و به حرفای من بیشتر از همه توجه میکرد خب مگه دیوونه بودم اینارو نادیده بگیرم خانم دکتر سلیقه دار من با حرف شما مخالفم برای چی پاشه بره به مدیر بگه یا ب مشاور و عشق و دوست داشتن من ادکی نیست و دوستان و هم کلاسی و هم مدرسه ایهام هیچوقت منو سرزنش نکردن و میخواستم بگم خانم محترم ک فامیلیتو نمیگم خیلی بی احساسی خیلییییییییییی از این به بعد فراموشت میکنم ولی میدونم ک نمیشه?
    بیشور…

  72. پیام میگوید:

    با سلام به همه دوستانم. از جمله همکار عزیزی که این مطلب رو نوشته. من الان ۳۲ سالمه و فیزیک تدریس می کنم. خیلی از این مشکلات برا منم پیش اومده. تا جایی که حتی دانش آموزام برام پیام می دادن و یا اینکه تو واتساپ مطلب می ذارن. ولی مهم اینه که بتونیم این اخلاقیات رو کنترل کنیم. تا حالا بارها شده دانش آموزی بهم زنگ می زنه و حالمو می پرسه . ولی من جوابشو میدم و بعدش حتی گوشی رو میدم به خانومم باهاش حرف می زنه. اگهبتونیم با هم دوست باشیم خیلی خوبه. من الان ۸ ساله درس میدم. و رابطه عاشقانه دانش آموزام رو با مدیریت تبدیل می کنم به رابطه برادری و خواهری. اونا دیگه منو معلم صدا نمی زنن. اونا منو به عنوان داداش بزرگشون ازم حساب می برن. و حتی بیشتر از من دوستای خوبی واسه خانومم شدن.
    بله دوست عزیز این دانش آموزا آینده سازای این مملکتن. باید بدونیم عشق ورزیدن یه دانش آموز و یا دوس داشتن اون صرفا به خاطر احساسات شخصی نیست. باید درکشون کرد. یه دانش آموز دختر اگه یه داداش داشته باشه مث یه کوه پشتش باشه دیگه هیچ غمی نداره و یا اینکه یه دوست خوب مث معلم. چه اشکال داره بزار عاشقت باشه.

  73. fatemeh میگوید:

    سلام..فاطمه هستم و ۱۵سالمه . کاش معلم ها یکم درک داشتن…من خودم یکی از معلم هامو خیلی دوست دارم.البته الان دیگه معلمم نیست یکسال پیش یعنی سال اولی که وارد راهنمایی شدم معلمم بود اما همون یه سال کاغی بود من عاشقش بشم…تا اینکه آخر سال فهمیدم میخواد برود.من حتی جلو خودش گریه کردم اما اون میخندید…سال بعد رو با سختی و طعنه های بچه ها گذروندم….اما موندم امسال رو چیکارش کنم…
    کاش میدونستم چیکار باید بکنم…بچه ها از هر راهی برای اذیت کردنم استفاده میکنند….

  74. سارا میگوید:

    معلمای عزیز من خودم ١۵سالمه و دخترم باید دانش اموزارو درک کنین،من یه معلممو خیل یدسو دارم و رابطم باهاش اوکیه،اگهی ه دانش اموز بهتون ابراز هلاقه کرد ازش فاصله نگیرید اگه شمارتونو خواست بهش بدید و وقتی پی ام داد بهتون جوابشو بدید ،گاهی خودتون احوالشو بگیرین و اگه ازتون خواست باهاش برید بیرون درخواستو قبول کنین چون شما جای اون نیستین و نمیدونین ک چقد دوستون داره…پس به این فک نکنین ک چرا باید باهاش برم بیرون،واس خوشحال کردنمش ک شده اینکارو انجام بدین

  75. فاطمه میگوید:

    معلم من با من این کارایی که بالا رو نوشتید کرد
    و این رفتاراش باعث شد بعد از هفت سال هنوز در رنج و عذابم
    اینکار اصلا درست نیست
    اگه خوب رفتار می کرد من راحت عشقش بعد از مدتی فراموشم میشد
    حالا اون مدت هر چقدر ک میخواد باشه بالاخره تموم میشد

  76. مهشید میگوید:

    معلمای عزیز یکم درک داشته باشید که این موضوع کاملا گذراست و فقط ی مدتی این بچه ها وابسته به شمان شما هرچقدر ک کمتر ب این جور بچه ها اهمییت بدید خیلی بدتر میشه و بچه ها بیشتر تشنه ی نزدیک شدن به شما ها میشن
    شما اگه یه کم ن خیلی فقط یه کم باهاش صمیمی بشید من قول میدم که همه چی درست میشه و براشون یه چیز خیلی خیلی عادی میشه مثلا باهاش صحبت کنید بهش پیام بدید اینجوری خودش خسته میشه و این موضوع براش کسل کننده میشه من ک خودم تو این سن دارم این حس گذرا رو تجربه میکنم عقیدم اینه فقط باید بدونید که اذییت نکنیدشون وقتی میدونید یه نفر خیلی دوستون داره چرا انقدر بهش کم محلی میکنید و اذیتش میکنید باور کنید اگع یه کم باهاش صمیمی بشید این موضوع براش کاملاااااا تکراری و خسته کننده میشه یکمم مارو درک کنید ما دختریم و احساساتمون خیلیییی بالاست. 🙂

  77. هستی میگوید:

    معلم عزیزی که این نوشته رو نوشتید لطفا یکم درک داشته باشید ما بچه ایم خیلی هم زیاد سنمون باشه ۱۵ سال فقط بدونید احساساتمون لطیفه منم عاشق معلم ریاضیم هستم جوری که هر شب از دلتنگی و دوریش گریه میکنم ولی از اونجایی که علاوه بر دبیر مدرسه ما استاد دانشگاه هم هست خیلی خودشو میگیره و ما هیچ راهی برای ابراز عشق نداریم هر چند میدونه دوستش دارم، فقط تروخدا انقدر بی اعتنایی نکنید گناه داریم بخدا حقمون نیست تو این سن اینطوری عذاب بکشیم تروخدا یکم اهمیت بدید، تاحالا با این فکر کردید حتی با یه لبخند کوچولو چقدر زیاد میتونید دل یه دختر بچه رو شاد کنید؟ لطفا اهمیت بدید بخدا گناه داریم من که ۱۲ سالمه و هفتم هستم دارم از عشق دبیر ریاضیم هلاک میشم:)معلم عزیز درک نمیکنی نه!؟

  78. فاطمه میگوید:

    باید قبول کنیم که این احساس نه تنها ضرر روحی ضرر جسمی هم میرسونه اینو تجربه کردم که میگم اگه میبینین معلمتون سرد رفتار میکنه فکرنکنین بده شاید بخاطر خودتون که میخواد فراموش کنین واذیت نشین اینکارو میکنه من بعداونهمه عذابه چندین ساله تازه تونستم ازیادببرم بخدا معلما خودخواه بداخلاق و…نیستن اونا فقط صلاح مارو میخوان چون فهمیده ان بزرگن تجربه دارن من اینو بعداونهمه بداخلاقی معلمم طرف معلمارو میگیرم چون واقعیت رو باید قبول کرد …یاباید احساستون رو کنترل کنین که هرروز بدتروبیشترنشه یاهم کلا بیخیال این احساس بشین

  79. داغون میگوید:

    خیلیییی خیلییییی وضع سختیه و واقعا من خودم رو مثل یه بیمار میبینم… اگه عاشق هرکس دیگه ای بشی میری بهش عین آدم میگی حالا فوقش یا قبول میکنه یا نمیکنه ولی نمیتونی پاشی بری به معلمت بگی عاشقت شدم که… اگه میگین اعتقاد دارین که باید این کار رو کرد من شدیدا مخالفم… چون پارسال خیلی باهام خوب بود و از وقتی فهمید چقدر دیوونشم فقط دوری میکنه.. میدونیم همچند سال بگذره یادمون میره ولی واقعا مشکل ما الانه… کاری هم از دست بقیه ساخته نیست ولی واقعا اگه دوستی دارین که دیوونه معلمیه انقدر مسخرش نکنین 🙂 انقدر نگین مگه وی داره اون معلم 🙂 انقدر جلوش بد نگین 🙂
    معلمای عزیزی که دانش آموزی دارین که اینجوریه توووورووووخداااا بی توجهی نکنین بهش به قرآن بدتره… بهش پیام بدین… باهاش دوست بشین بهتر میشه… عین معلم بداخلاق مهربونه من انقدر نفهم و بی احساس نباشین 🙂

  80. فاطمه میگوید:

    من ۵ساله عاشق معلمم هستم ودوریش برام عذاب قبره اونم وقتی که ازم دلخوره وحلالم نمیکنه من حق میدم به این معلم محترم که نگران باشه چون صمیمیت معلمم باعث شد شدیدا بهش وابسته بشم عادی رفتار کنه مثلا درس توضیح داد به اون دانش اموزایی ک میگن عاشقن کم نگاه کنه و…آخرش بد میشه مثل رابطه ی من بامعلمم

  81. مهدیه میگوید:

    لطف کنید اینطوری صحبت نکنید معاون مدرسه ما خیلی خوبه با اینکه میدونه دوسش دارم اما هنوزم توجهاتش فوق العادس بغلم میکنه اون عالیه

  82. مژده میگوید:

    اصلا اصلا اصلا درست نیست که معلم سرد رفتار کنه. البته من عااااااشق مدیر مدرسم شدم. اما وقتی اون بهم توجه کنه آروم و خوب میشم. اگه باهام سرد باشه و بی توجه من دلم میخواد بمیرم فکر میکنم ازم متنفر هست و نمیخواد باهام باشه.

  83. قنطورس میگوید:

    این حرف اصلا درست نیست. وقتی یکی به کسی دلبسته میشه، روش حساس تره و نیاز به توجه بیشتری داره. اینکه معلم خیلی عادی باهاش برخورد کنه باعث ناراحتیش میشه، اونقدر شدید ک حتی آرزوی مرگ خودشو میکنه. شاید از نظر شما عجیب باشه اما من خودم حاضرم جونم رو هم برای معلم زیستم بدم و وقتی به من جواب نمیده یا عادی برخورد میکنه، حس میکنم از من بدش میاد

  84. محدثه میگوید:

    سلام منم با نظر دوستان موافقم این اصلا کار خوبی نیست که یه معلم رو از دانش اموزش جدا کنید . شما نمیفهمید ما وقتی عاشق اون معلمیم چه حسی داریم من به شخصه خودم عاشق و دلبسته معلم ادبیاتم هستم و حتی حاضرم جونم رو هم واسش بدم لطفا به من بگید چیکار کنم دارم میمیرم

  85. مهسا میگوید:

    سلام منم بااینکه میگید معلم بایدباهمه یکسان رفتارکنه کاملامخالفم چون خودم این احساس رو تجربه کردم و هنوزم درگیرشم..من دوساله که عاشق معلم ادبیاتمم و بعد دوسال تصمیم گرفتم که این علاقه روبهش بگم ولی چون خیلی خجالت میکشیدم بهش یه نامه دادم وهمه حرفامو گفتم بهش یه شاخه گلم دادم.امااون نه جواب ناممو داد ونه شاخه گلی که گرفته بودم براش رو برد!! الان بنظرتون این بی تفاوتی واس من خوبه؟؟یه ماهی میشه که ازاون اتفاق میگذره و من ازاون موقع یه کلمه هم درس نخوندم امسال هم کنکور دارم ولی واقعا فکراینکه برای معلمم مهم نباشم ازارم میده و اون الان حتی بهم نگاه هم نمیکنه…من کمبود محبت ندارم و علاقه من ازنوع همجنسگرایانه نیست.من جوری دوسش دارم که خواهرمو دوستمو دوست دارم مگه دوس داشتن معلم به این اندازه جرمه؟؟؟ خواهش میکنم وقتی اطلاعی ازحال ما دانش اموزای عاشق بیچاره ندارید معلمارو به بی توجهی کردن نسبت به ما ترغیب نکنید!

  86. ریحانه میگوید:

    سلام من یه دو سالی از یه معلمم خیلی خوشم میاد جوری بگم که عاشقشم اون معلمم معلم کارو فناوری هستش و فقط روزای دوشنبه میاد سر کلاسمون و هر موقع که میاد یه حرکاتی انجام میده که کاملا مشخصه عشقمون یه طرفه نیست و حتی بعضی موقع هم پیش بچه ها سوتی میده و من چون میدونم اون معلمه و نباید بین شاگرداش تبعیضی قائل بشه هیچ عکس العملی نشون نمیدم که اونم یه حرکاتی انجام بده چون پیش اومده و بچه ها خیلی ازش متنفر شدن ولی من وتقعا عاشق این خانم هستم جوری بگم که دوبار رفتم خونشون ولی من به فکر اینم که من یک سال دیگ از مدرسه میرم و چگونه دوری شو تحمل کنم مطمئنم من نابود میشم تو رو خدا به من یه راهکار بدین چی کار کنم تو رو خدا من عاشق این معلمم و مطمئنم اونم خیلی من و دوست داره خواهش میکنم من و تو یه راهکار بزارین

  87. زهرا میگوید:

    سلام ، من خودم تا جالا عاشق دو سه تا از معلم هام شدم،راستش ما وقتی عاشق میشیم دلمون میخواد طرف مقابل رو تسخیر کنیم و همش مال خودمون باشه، ولی معلم بیچاره ما که دست یه دانش آمووز عاشق گیر افتاده اصلا دوست نداره همه رفتارش از جمله خندیدنش و …. مورد توچه دقیق قرار بگیره، ما خودمون هم از توجه افراطی بیزاریم چه برسه به معلم که خوب شخصیتی محترم و سربه زیر داره و اصلا هم سن ما نیست.چیزایی که ما از اونا انتظار داریم برای اونا خیلی بچگونه و مسخرس.هرچند هرچی معلم فاصله سنی کمتری با ما داشته باشه رابطه بهتری میشه باهاش برقرار کرد.من اصلا به این که بچه هایی که کمبود محبت دارن عاشق می شن اعتقاد ندارم.ما هم انسانیم خب تو روابط علاقه عادیه، راستش من تو عشق اولم به معلمم که ۱۱ سالم بود اصلا ابراز علاقه نکردم،فقط خوب درس خوندم تا تشویقم کنه و واقعا هم تو درسم پیشرفت کردم.دلیل ابراز علاقه نکردنم هم خجالت بود و هم اینکه دلم نمی خواست روم زوم کنه.ولی خب یه جورایی زیاد دور و برش بودم.دومین معلم بسیار عشق شدیدی داشتم نسبت بهش و سه سال طول کشید،من هر ترم زبان یه جایی می ایستادم که خوب ببینمش البته خیلی مواقع از دور بود تا ازم دلزده نشده چون وقتی آدم یکی رو زیاد میبینه که دنبالشه ازش حالش بهم میخوره.یه بارم براش نامه نوشتم و یه کارت پستال قشنگ دادم، اونم چون جوون بود خیلی قشنگ برخورد کرد و من بعد از ۳ سال ندیدنش دیگه نتونستم اونجوری عاشقش بمونم و این رابططه خیلی قشنگ بی حاشیه تموم شد،در رابطه ما معلم سوم هم من طوری تو کلاس بودم که کلا حواسش به من بود چون سعی کردم تو درس قوی شم مسیله هارو خودم حل می کردم و ناخودآگاه به من توجه می کرد و من بدون اینکه بفهمه تو دلم عاشقش بودم از رفتاراش لذت میبردم آخر سالم یه کارت پستال و نامه بهش دادم و ا نم به من یه چیز دیگه داد بدون هیچ رابطه عاشقانه ای که تو گفتار بیاد.دوستای گلم من همتونو درک می کنم چون خودمم مثل شمام ولی تجربه به من نشون داده معلما صد در صد دانش آموزای زرنگ و با ادب رو بیشتر دوست دارن،شما سعی کنید تو درسا خاص باشید تا اوناهم شمارو خاص دوست داشته باشن اون طوری روابططو نم بهتر میشه قطعا و حریم معلم عزیز هم شکسته نمی شه و زندگیش رو می کنه و هرگز باشما سرد نمیشه.

  88. مهتاب میگوید:

    معلمای عزیز لطفا لطفا لطفا اگر از دانش اموزی خوشتون نمیاد در تمام طی ساعات تدریس زل نزید تو چشاش و با لبخندتون حرکاتشون رو دنبال کنید و چشم ازش بر ندارید خواهش میکنم اگر اینکارو کردید و دانش اموز بهتون علاقه ی شدید پیدا کرد لطفا یکهو رفتارتونو سرد نکنین پیش خودتون بگید چی میشه اگر امسال برای این دانش اموز یک سال فوقالعاده بسازم واقعا مگه چی میشه یهو سرد نشید چی میشع اگ ب کسی ک عاشقانه دوستتون داره ی علاقه معمولی نشون بدین چی میشه اگ یهو خودتونو تو باور کسی ک ازتون یه فرشته ساخته نابود نکنید چی میشه اگ جز جبر و حساب و هندسه یچیزای دیگه ای هم بلد باشین مطمئن باشید تهش هیچ اتفاقی نمیوفته اگر بگیید منم دوست دارم ولی واقعا کاری از دستمون بر نمیاد یا دست کم اگ دوسش ندارید جوری بهش توجه نکنید ک همچین حسی براش به وجود بیاد در حالت کلی میتونید ب جای اینکه دوران نوجوانی یک نوجوان رو نابود کنید میتونید براش بهترین خاطره رو بسازید فقط کاش جز چرت و پرتایی ک درس میدید چیزای دیگه ای هم بلد بودید

  89. یک دختر عاشق میگوید:

    درحال حاضر من هفذه سال دارم
    میخوام بگم با تمامی نظرای دوستان موافقم
    میدونین چیه چون خودتون تجربه نکردین
    نمیفهمین ما چی میگیم اگر قرار به این بود مه فردی که عاشق دبیرش میشه بخاد جداشه بهتر بمیره این اتفاق نیفته
    سوال اینجاس ادمی که از نظر محبت در خانواده هیچ کمبودی نداره چرا باید به معلمش دل ببنده به محبت اون نیاز داشته باشه
    من خودم دوساله این رابطم ادامه داره هنوز درارتباطم باهاشون اون هم خیلی حسته شدن نگفتنولی ادم متوجه میشه نمیتونم کاری کنم چون نه میتونم برم و نه میتونم واستم اینکه بخای اضافی باشی سخته من به شخصه تمام راه هارو طی کردم همشم به بمبست خوردم دوباره برگشتم خونه اول من خا طر اتی که با ایشون داشتم هیچ وقت نمیتونم فراموش کنم من به خاطر این خانم خیلی کارا کردم خیلی هنوز دوسش دارم و شاید بگم یک سلی که با ایشون بودم یک سال تکرار نشدنی به یاد ماندنی خواهد یود ولی اینکه بخواین دانش اموزو از یک دبیر جدا کنین امکان پذیر نیس کاش یکم درک کنین شاید با خودتون بگین که:
    مانع پیشرفتش میشه
    نه اتفاقا من اون سال برای اولیم باز تلاش کردم معدلم به بیست رسید من در هنگام ناراحتیشون ناراحت خوشیشون خوش بودم
    ولی الان چن وقته سنگین برخورد میکنن من موندم چکار کنم پاپس بکشم که نمیشه یا ادامه بدم بار ها داغون شم
    ولی بهتون بگممممم خیلی دوسششششش دارم

  90. nojavanha-com میگوید:

    کاربر عزیز “سارا”
    خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت اینگونه به پرسش شما پاسخ داده اند:
    دوست خوبم
    موضوع زمانی نگران کننده می شود که نوجوانی که ذات طبیعی او می تواند هیجان و احساس خالص باشد با بزرگسالی رو به رو شود که بر خلاف انتظاری که از او می رود احساسی عمل کرده و زمینه را برای خودکشی و فرار از منزل و دزدی و هزار و یک گرفتاری رفتاری دیگر به بهانه دوست داشتن و عاشق شدن فراهم آورد. دور از همکار عزیزی که پیام نگرانی خود را ابراز کردند و دنبال راه حل بودند، نمونه هایی هستند که به صورت افراطی درگیر چنین روابطی شده و مشکلات عدیده ای برای حال و گاه آینده نوجوان فراهم می آورند.
    به همین دلیل هرگز به هیچ گروهی از معلمان در هر دوره سنی دانش آموزان توصیه نمی شود بدون شناخت کامل و بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و درک او وارد روابط نزدیک تر شوند. اما قطعا هنگامی که معلم و یا هر بزرگسال دیگری تلاش می کند تا شرایط طبیعی دانش آموزان خود را در نظر داشته و در ضمن کمک کند تا در جریان دوستی های وی به او ابراز و حدود علاقمندی را یاد دهد و در عین حال تجربه صمیمیت سالمی را برای او ایجاد کند در این صورت می توانیم امیدوار باشیم که این ارتباط دوستی اگر به بیرون از مدرسه هم کشانیده شود و اگر آن دانش آموز بتواند زمان و فرصتهای دیگری را با معلم آگاه خود سپری کند ، نگران کننده، افراطی، آسیب زا و خطرناک نخواهد بود و برعکی هدایت کننده و رشد افزا است.
    مساله این است که هر خواننده تنها به خودش فکر می کند و نمی تواند تصور کند که می تواند همین جملات برای دیگری معنای دیگری داشته باشد. برای مثال تو در حرفهایت نوشتی که ۳ سال از معلمی که دوستش داری اطلاعی نداری اما این موضوع زندگی معمول تو را به هم نریخته و آینده تو را خراب نکرده و داری به ادامه زندگی ات فکر میکنی. اما آیا هر فرد دیگری هم میتواند مثل تو با واقعیت ها و اتفاقاتی که در هر دوستی ممکن است رخ دهد کنار بیاید؟ و درعین حال با اشتباهات کمتری زندگی اش را دنبال کند؟ همین جاست که برای پرهیز از هر اتفاق نادر و نامناسبی باید چهارچوب ها برای همه به درستی مطرح شود تا نوجوانی که به هر دلیلی راهی افراطی را در دوستی پیش گرفته و احساس ناکامی داشته توسط رفتار نادرست فردی که عاشقش بوده به رفتاری خطا کشانده نشود. زندگی بدون عشق و دوستی معنایی ندارد و نوجوان تشنه و نیازمند آن است که دوستی های سالم و عشق های متعادل و زیبایی را در طول این دوره زندگی یاد بگیرد و تجربه کند، بخش عمده این آموزش بر عهده معلم است.
    موفق باشی

    با تشکر
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  91. سارا میگوید:

    سلام بنده هم با این طرز فکر کاملا مخالف هستم به نظر بنده هیچ اتفاقی نمی افته که معلم و دانش اموز مثل دوتا دوست همیشه باهم بمونند از هم خبر داشته باشن با هم بیرون برن مگه چه اشکالی داره مگه ان دانش اموز خلاف کرده که عاشق اون معلم شده
    من خودم تا به حال عاشق دوتا از معلم هامون شدم اولی از وقتی که از اون مدرسه رفتم دیگه هیچ خبری از نداشتم نمیگم بیخیالش شدم ولی به از ۳ سال هنوز دوسش دارم با اینکه نمیدونم کجاست و چیکار میکنه دومی هم همین ۵ ماه پیش اتفاق افتاد از ۵ ماه پیش عاشق معلمی شدم که حاضرم براش جونمم بدم
    به نظر بنده به جای اینکه بشینید نقشه جدایی معلم و دانش اموز رو بکشید یه فکر اساسی مثل من و امثال من بکنید که چجوری به معلمی که دوسش دارن نزدیک بشن
    منتظر جوابتان هستم با تشکر

  92. فاطمه میگوید:

    نمی دونم متاسفانه یا خوشبختانه قلمرو ما دانش آموزای عاشق در حال گسترشه
    روز به روز به جای اینکه تعدادمون کم تر بشه بیشتر میشه
    از بین شاید بیشتر از ۱۰۰ دانش آموزی که میشناسم
    شاید دانش آموزایی که دیدم معلمشونو با موفقیت ول کردن ده تا هم نباشه
    البته از این ده تا که میگمم بیشترشون ازشون خبر ندارم شاید رفتن دنبال یه معلم دیگه و من خبر ندارم

  93. فاطمه میگوید:

    سلام
    من یه دانش آموزم
    و با این حرف شما که میگید با همه ی دانش آموزا باید به یه شکل برخورد کرد واقعا مخالفم !
    آخه مثلا اگه با همه دانش آموزا مهربون باشی
    دانش آموزای بیشتری عاشقت میشن
    و بعدش که می بینن معلمه هیچ فرقی بین اونا و اون دسته که هیچ احساسی ندارن نمیزاره
    خیلی داغون میشن این کار کمکی که نمی کنه هیچ تازه مشکل ایجاد می کنه
    من این حسو تجربه کردم که معلممو دوست داشته باشم و اونم با من و بقیه به یه صورت رفتار کنه
    ولی آخرش که چی ! من رفتم و بی خیال عشقش شدم … معلمه از دستم راحت شد ولی من راحت نشدم
    اونموقع ۱۱ سالم بود و الان ۱۶ سالمه
    یازده سالگیم تا چهارده ماه عشقشو تحمل کردم و بعد ولش کردم
    ولی هنوزم بخاطرش یه مشکل روانی ای دارم
    البته اینو هم جا نذارم که بخاطر ترک کردنش مجبور شدم یه معلم دیگه رو جایگزینش کنم
    که اون معلمم هم واقعا الان دوستش دارم خیلی تلاش کردم که عاشقش بشم و الانم واقعا دوستش دارم
    ولی همیشه بخاطر مشکل روحی ای که من دارم با معلمم رفتار بدی دارم یعنی رفتارم اونجوری که خودم می خوام و مورد رضایت خودمه نیست و معلمم هم یکم زود رنج هست

    دیدید ؟ هیچ راهی نیست !
    اگه معلم خودشو خلاص کنه واسه دانش آموز بده
    اگه دانش آموز خودشو خلاص کنه واسه معلم بده
    در هر دو صورت یه نفر قربانی میشه …
    پس لطف کنید یه راه بهتر بدید
    که دانش آموز و معلم با هم هم عقیده بشن
    یعنی یا هر دوتاشون راضی باشن که ول کنن
    یا هر دوتاشون تا آخرش با هم بمونن(که در این صورت باید فکر بعد از مرگشونو هم بکنن که چجوری با هم بمونن یعنی منظورم خودکشی نیست از لحاظ معنوی میگم )

    • دلسرد میگوید:

      چرا اخه بعضی از شما معلما انقدر پیچیدش میکنید برقراری یک رابطه صمیمی دوستانه چه عیب داره وقتی حد و حدود ها رعایت بشه . هیچ علاقه ای فراموش نمیشه اگه واقعی باشه اشتباه فکر میکنید که با دوری از اون فرد دارید بهش خوبی میکنید و به فکرشید که فراموش کنه اینجوری اونو بدتر میکنید اگه واقعا نمیخواید باهاش درارتباط باشید رک بگید و سرد رفتار نکنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *