سالها پیش در این روز آزمونی دشوار از حضرت ابراهیم گرفته شد. آزمونی که تنها او میتوانست از آن سر بلند بیرون بیاید. راستی حقیقتاً خدا از ابراهیم میخواست فرزندش را قربانی کند؟ ابراهیم هیچچیز نمیدانست اما به خواستهی خدا گوش سپرد. آنچنان خدا را دوست داشت، آنچنان یاد گرفته بود بنده باشد، که از هیچ حرف خدا نافرمانی نمیکرد.
خدا از حضرت ابراهیم چه میخواست؟ خدا نه فرزند او، که ایمان او را میخواست. میخواست ببیند بندهاش تا کجا بندگی میکند. تا کجا به حکمت او ایمان دارد. تا کجا سرسپردهی اوست.
ابراهیم از آزمون ایمان سربلند بیرون آمد چون ابراهیم بود. چون قرار بود ایمانش و رسم بندگی کردنش تا سالهای سال در جهان ادامه داشته باشد. قرار بود پس از آن، یکتاپرستان ایمان خود را ایمان ابراهیمی بدانند.
تو ابراهیم را برگزیده بودی تا نشانمان دهی معنی ایمان چیست. تا به ما بگویی ایمان یعنی ابراهیمبودن؛ تا انتها پیشرفتن بدون ترس از پایان.
ما از نسل ابراهیم هستیم
«و در حقیقت، پیش از آن، به ابراهیم رشد فکریاش را دادیم و ما به شایستگی او دانا بودیم.» ۱
تو او را برای بندگی باشکوه انتخاب کرده بودی. جان او را آمادهی ایمان کرده بودی. او را برای رسالت برگزیده بودی و راه را نشانش دادی.
جشن قربان نه فقط جشن بندگی حضرت ابراهیم، جشنی برای همهی ماست که تو را شناختهایم. در مسیرت قدم گذاشتهایم و خواستهایم ما را راهنمایی کنی. ما از نسل ابراهیم هستیم. از نسل بندگیکردن مطلق و از نسل دوستداشتن. در روز قربان، روزی که به نام ابراهیم است، ما را که تو را بینهایت دوست داریم بیشتر از قبل به خودت نزدیک کن.
۱. سورهی انبیا، آیهی ۵۱
یاسمن رضائیان