«سریالهای خارجی با ذهن و روان ما چه میکنند؟»….
در برخورد با فیلم یا سریال، چه خارجی چه ایرانی، باید یک نکته را مدنظر داشت. اینکه ما چه شناختی از خود، از اهداف خود یا از مسیر زندگی خود داریم. متاسفانه بعضی افراد آگاهی درست و کاملی درباره اهداف و زندگی خود ندارند و براساس برخی تعاریف کلیشهای زندگی میکنند. این، نقطه ضربهپذیری برخی خانوادههاست که در برخورد با هر پدیدهای یا به طور خاص در برخورد با فیلم یا سریال – چه ایرانی چه خارجی- توانایی سنجش و سبک سنگین کردن اتفاقات و مفاهیم منتقل شده وجود ندارند. این موضوع میتواند افراد را به سمت نوعی الگوبرداری منفعلانه یا تاثیرپذیرانه هدایت کند.
ـ زندگی کردن نیاز به آموزش و شناخت دارد. روابط بین فردی در چارچوب یک خانواده محتاج حسابگری و مطالعه بسیار است. تنها از این راه میتوان از بروز افراط و تفریطهای بین همسران جلوگیری کرد. درواقع بیاطلاعی و شناخت ناکافی از چنین مسایلی نقطهای است که خانوادهها از آن ضربه میخورند. باید جهتگیری حرکت به سمتی باشد که آگاهی نسبت به حل بحرانها، برخورد با همسر یا تربیت فرزندان افزایش پیدا کند.
ـیک جامعه با تکیه بر پیشینه سرزمین و باورهای مذهبی قوام پیدا میکند. برخورد متعصبانه با هر کدام از این دو (چه باورهای مذهبی چه ارزشهای ملی)، یا «نادیده گرفتن هر یک از این دو»، آموزش فرهنگی ما را دچار شعارزدگی میکند و باورپذیری آن را کاهش میدهد. یک فرد بهعنوان عضوی از جامعه باید شناختی درست و مبتنی بر واقعیت از مشخصات ملی و مذهبی خود داشته باشد. این شناخت و این آگاهی، به ما کمک میکند که در مواجهه با پیامهای فرهنگی برخوردی منفعلانه نداشته باشیم و آن را با معیاری صحیح مورد ارزیابی قرار دهیم. در چنین حالتی نگرانی ما از ضربهپذیری فرهنگی کاهش مییابد.
ـ یک زن ایرانی ساختار فرهنگی یا شخصیتی خود را در این سرزمین و در دین یا مذهب مشخصی شکل داده است. برخورد با همسر، توقعات قانونی و تعهدی بین زن و مرد نمیتواند بیارتباط با زمینه فرهنگی مبدأ و مقصد کپیبرداری شود. در این صورت ما با یک ملغمه فرهنگی روبهرو خواهیم شد. در واقع باعث و بانی این قضیه، همان ناآگاهی و بیاطلاعی است که صحبت آن گذشت. من در اینجا کاری به درست و غلط بودن قضیه ندارم اما باید دانست که یک موضوع اقتباس شده از یک فیلم یا سریال خارجی بهطور کامل و صد در صد قابل انطباق با فرهنگ ما بهعنوان فرهنگ مقصد نیست. همانطور که اگر یک سریال ایرانی در سرزمینی دیگر و در یک بستر فرهنگی متفاوت پخش شود نکتههای آن قابلیت انطباق کامل و بیکم و کاست با فرهنگ مقصد را نخواهد داشت چون سرزمینها و فرهنگها زمینههای قومی و تاریخی متفاوتی دارند.
ـ زمان، مکان یا محیط جغرافیایی انسان همیشه در حال تغییر یا تبدیل است و بنابراین هر زمانه یا دورهای نسبت به زمانه یا دوره قبل از آن تغییری داشته است. پس ما نمیتوانیم با تکرار یک جمله و با گفتن اینکه زمانه عوض شده از خودمان سلب مسوولیت کنیم. باید ببینیم که در این زمانه و این دوره ما چه نقشی داریم تا بتوانیم آن را به نحو احسن ایفا کنیم. این نقش هم به صورت برخورد حذفی یا نفیکننده نمیتواند باشد. اما ریشههای فرهنگی و بهخصوص مذهبی خطوط قرمزی را برای افراد تعریف کردهاند.
ـ وقتی یک پدر در خانواده با فرزندان خود برخورد حذفی یا شدید میکند، این، پاک کردن صورت مساله است. این پدر احساس آرامش میکند که در ظاهر موضوعی که فرهنگ و سلامت خانواده را تهدید کند وجود ندارد اما یک آرامش کاذب است. این پدر و مادر در جایی به مشکل برمیخورند که مسایل نادیده گرفته شده، پس از مدتی به صورت شدیدتری دوباره سر باز میکند. در سطح جامعه نیز، به خصوص امروزه و با پیشرفت تکنولوژی، خیلی از محصولات فرهنگی به طور کلی، با وجود میل متولیان و دلسوزان فرهنگی، در اختیار لایههای آسیبپذیر فرهنگی قرار میگیرد. با حذف چنین پدیدهای در سطح جامعه، همان اتفاقی که در خانوادهها میافتاد تکرار میشود یعنی پیامهای مختلف و متنوع جذب لایههای زیرین جامعه و شبکههای زیرزمینی میشود و بنابراین معتقد خواهیم شد که باید تدبیر دیگری اندیشیده شود.
ـ روزگاری یک صوفی در بیرون شهر و در بیابانی زندگی میکرد. عبادت پروردگار و مراقبت نفس او را به درجهای از مقامات عرفانی رسانده بود. کرامتاش این بود که میتوانست آب را در قفس نگه دارد، طوری که آب از قفس بیرون نریزد. روزی این صوفی به دعوت زرگری در بازار زرگران شهر به دکان او میرود. به محض ورود، تا چشماش به زنی یا زری در دکان مرد میزبان میافتد، آب از قفس بیرون میریزد. به عبارتی نگاهاش آلوده به گناه میشود و خداوند کرامت را از او میگیرد و کرامت او از دست میرود. این از مبانی ایمنیشناسی پزشکی است. اگر یک موجود زنده در محیطی مصنوعی و استریل بزرگ شود و بدناش با هیچ میکروبی تماس نداشته باشد، دستگاه ایمنی او دچار ضعف خواهد شد.
البته معنی این حرف آن نیست که افراد خود را در معرض هر آلودگی و ناپاکی قرار دهند بلکه ما باید دائما مراقبت کنیم. من پلشتی را به میکروب تشبیه میکنم. البته نمایش واقعیتهای موجود و در بعضی موارد، بدیها باید همراه با اعتدال باشد یعنی از آن طرف قضیه هم نباید چنان بیپروا باشیم که قبح بعضی مسایل از بین برود. به طور کلی، با مطالعه آرای موافق و مخالف و بیطرف بهگونهای حساب شده و تعمق درونی، انسان میتواند به بینش دست یابد. این بینش درونی، ضربهپذیری انسان را در برخورد با فرهنگهای متفاوت به طور عام و در برخورد با محصولات فرهنگی بیگانه بهطور خاص کاهش میدهد. در چنین صورتی است که ما میتوانیم خانواده و جامعهای امن از نظر فرهنگی داشته باشیم.
برگرفته از سخنان دکتر افشین یدالهی
منبع : روزنامه سلامت