پس از مرگ اسکندر مقدونی، تصرفاتش به دست فرماندهان و اشراف زادگان افتاد. حکومت سلوکیان در این برهه زمانی توانست بر سرزمین پارسیان حکومت کند. مقبولیت پادشاهان سلوکی در میان مردمان ایران بسیار کم بود و همین موضوع باعث شد تا در مناطق مختلف، شورشهایی علیه آنها شکل بگیرد.حکومت اشکانی در زمانی که همچنان سلوکیان بر ایران حکمرانی میکردند، شکل گرفت. در سال ۲۴۷ پیش از میلاد مسیح، آن ها توانست اقوام پارت را متحد کرده و حکومت اشکانیان را تاسیس کند.
پایتخت اشکانی
اشکانیان نخست پایتخت خود را در شهری نزدیک دامغان قرار داده بودند که به «شهر صددروازه» معروف بود. اما بعد چون پیوسته با سلوکیان و سپس با رومیان در مغرب زدو خورد داشتند، شهر تیسفون را در کنار رود دجله و نزدیک شهر سلوکیه که یونانی نشین و از مراکز سلوکیان بود ساختند و آنرا پایتخت کردند. شهر تیسفون چندین قرن بعد از بر افتادن اشکانیان نیز رونق داشت و پایتخت بود و بغداد که اکنون پایتخت عراق است یکی از آبادی های نزدیک آن بشمار می رفت.
سازمان کشوری
در زمان اشکانیان کشور ایران به چندین “ولایت”، تقسیم شده بود. هرولایت شاهی داشت که اغلب از خاندان کهن شاهی آن ولایت بود. اشکانیان چون کشور را فتح می کردند گاهی همان پادشاهش را به فرمانروائی می گماشتند تا دست نشانده شاهنشاه باشد و باج یعنی مالیات ولایت را هرسال به خزانه مرکزی بفرستند. گاهی هم کس دیگر را از جانب خود به شاهی آن ولایت معین می کردند.
دوست یونان
هنگامی که اشکانیان روی کار آمدند همه کشور ایران زیر فرمان سلوکیان یونانی بود و گروههای بسیار از یونانیان در این سرزمین شهرهائی برای خود ساخته بودند که از همه آنها مهمتر سلوکیه در کنار رود دجله بود. اشکانیان، هم از آنجا که خوی ایرانی داشتند و با همه ملتها و دین ها به مهربانی و احترام رفتار می کردند، و هم برای اینکه این یونانیان را رام کنند و نگذارند که شهرها و جمعیت یونانی آنها را سلوکیان برضد ایشان برانگیزند خود را به زبان یونانی “فیل هلن” خواندند که به معنی «دوست یونان» است. این لقب به زبان و خط یونانی روی سکههای بعضی از شاهان اشکانی نیز نوشته شده است.
دستگاه فرمانروایی
در دولت اشکانی، شاهنشاه بالاترین مقام کشور را داشت و می بایست از نژاد اشک اول باشد. این مقام ارثی بود یعنی از پدر به فرزند می رسید.دو مجلس نیز داشتند. یکی مجلس خانواده شاهی که همه مردان خاندان اشکانی چون به سن بلوغ می رسیدند در این مجلس شرکت می کردند. دیگر مجلس بزرگان که از مردان کار آزموده کشور و پیشوایان دینی فراهم میشد این دو مجلس را رویهم “مغستان” می گفتند.چون شاهی در می گذشت در این مجلس جانشین او را از میان فرزندانش یا افراد دیگر خاندان برمی گزیدند. آنگاه سپهسالار کشور که از خانواده سورنا بود تاج شاهی را بر سر او می گذاشت.
دین
پارتی ها نخست به آئین کهن “ایری” یعنی ایرانی باستان می زیستند و به سبب آمیختن با سک ها که قوم دیگری از ایرانیان بودند بعضی از عقاید ایشان را نیز آموخته بودند.چون سراسر ایران را زیر فرمان آوردند و با مادها و پارس ها مانوس شدند عقاید ایشان را نیز کسب کردند. پرستش خدایان باستان ایرانی، مانند”میترا” یا مهر و اناهیت یا ناهید، نیز میان ایشان معمول بود. در میانه های دوره اشکانی دین زردشت در همه ایران رواج یافت و به این سبب بعضی از شاهان آن خاندان به این آئین علاقه بسیار نشان دادند.
بلاش که یکی از شاهان بزرگ اشکانی بود فرمان داد تا کتاب “اوستا” را که پراکنده شده بود فراهم بیاورند. اما اشکانیان هم مانند هخامنشیان مردمان را در دین و آئین خود آزاد می گذاشتند. به این سبب در دوره ایشان در بعضی شهرهای یونانی نشین ایران دین یونانی رواج داشت و سپس که دین عیسوی رونق یافت بعضی از شهرهای مغرب که اکنون در کشور عراق است مرکز پیشوایان دین مسیح شد.
زبان و خط
زبان پارتی ها یکی از زبان های ایرانی بود که به “پهلوی” معروف است. کلمه پهلوی صورتی دیگر از همان کلمه “پرتوی” یا “پارتی” است. این زبان با پارسی باستان که زبان شاهنشاهان هخامنشی بود از یک ریشه بوده است.
زبان پهلوی اشکانی را به خطی می نوشتند که آن نیز “خط پهلوی” خوانده می شود. این خط از راست به چپ نوشته می شد.
زندگی و پرورش
به جوانان پارتی پیش از همه چیز سواری و یتراندازی می آموختند. پارتی ها در این فنون چنان استاد و ورزیده بودند که در جهان آن روز نمونه و مثل شمرده می شدند. در زد و خوردهای پیاپی که میان اشکانیان با سلوکیان و رومیان روی می داد همیشه چابکی و استادی سوارکاران پارتی بود که موجب پیروزی ایرانیان می شد.
شکار نیز یکی از کارهای مهمی بود که جوانان می بایست بیاموزند. جامه مردان پارتی قبائی بلند و گشاد بود با شلواری فراخ، نوار پهنی بجای کلاه دور سر می بستند تا هنگام تاخت و تاز، موی سرشان پریشان نشود. زلف و گیسو را بلند می گذاشتند و موی ریش را حلقه حلقه می کردند. گاهی نیز ریش را می تراشیدند. سلاح ایشان کمان های محکم بود با شمشیری که حمایل می کردند. همه مردان خنجری راست و پهن به کمر می بستند. سواران جنگی نیزه ای نیز در دست داشتند.
در سال های آخر شاهی اشکانیان به سبب زدو خورد های داخلی و جنگ های پیاپی با رومیان دستگاه این خاندان بسیار سست شده و شیرازه کارها از هم گسیخته بود. فرمانروایان محلی بر مردم ستم می کردند و گوش به فرمان شاه نمی دادند.ایرانیان از آشفتگی و ناتوانی کشور ناخرسند بودند و آرزو می کردند که باز مانند دوران هخامنشی کشوری آراسته و نیرومند داشته باشند.
به این سبب چون پادشاه فارس که اردشیر نام داشت سربلند کرد و بر شاهنشاه اشکانی شورید همه او را از جان و دل به شاهنشاهی پذیرفتند. اردشیر پس از آنکه کرمان و خوزستان را به فرمانروائی خود افزود در هرمزدگان که شهری در خوزستان بود با اردوان پنجم اشکانی جنگ کرد. اردوان در این جنگ کشته شد و خاندان شاهنشاهی او پس از 470 سال برافتاد. کشته شدن اردوان در سال 397 پیش از هجرت بود.اردشیر از آن پس به شاهی نشست و خاندان شاهنشاهی ساسانی را بنیاد کرد که بیش از چهار قرن بر ایران فرمانروا بودند.
نقش برجسته و پل ساسانی در فیروزآباد فارس
یک پاسخ
عالی بود. توانستم درباره ی اشکانیان مطالب زیادی بیاموزم. باتشکر فراوان.