یکی از حقوقی که افراد در زندگی دارند حق تغییر است. حتماً میپرسید: «مگر تغییر کردن حق است؟ یعنی از نیازهای اساسی انسان است؟» بله، حق است. البته درست است که تغییر مانند خوراک و پوشاک و مسکن از حقوق پایهای ما نیست اما بسیار مهم است. تغییر کردن میتواند قدمی رو به جلو و به منزلهی پیشرفت حساب شود. وقتی از این زاویه به موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم تغییر، نیاز و حق هر انسانی است.
به تغییر دیگران احترام بگذاریم
همانطور که گفتیم هرکسی اجازه دارد در زندگی تغییر کند بنابراین باید به تغییر دیگران احترام بگذاریم. این تغییر میتواند در زمینههای متفاوت اتفاق بیفتد. دوست شما تا امروز همرشتهای شما بوده ولی تصمیم میگیرد رشتهاش را تغییر بدهد و در یک رشتهی کاملاً متفاوت ادامهی تحصیل بدهد. بنابراین نمیتوانید بگویید: «دیوونهای تو؟! برای چی رشتهتو عوض کردی؟!»
یا اینکه دوستتان تا امروز فردی پرهیجان و پرانرژی بوده و حالا به دلایل متفاوت تغییر کرده و آرام شده. اینکه بیایید بگویید: «چی شده؟ سرت خورده به سنگ آروم شدی؟!» یعنی شما به محدودهی حق تغییر او وارد شدهاید.
یادمان باشد هرکسی در هر زمینهای که تغییر میکند باید به آن احترام بگذاریم چون آن تغییر انتخابش بوده، حالا چه ما با این تغییر موافق باشیم و چه نباشیم. در واقع پشت هر تغییر یک تفکر وجود دارد. همانطور که ما بیهوا دست به تغییر نمیزنیم و از قبل دربارهی دلیل تغییراتمان فکر میکنیم، دیگران هم دربارهی تغییری که شما امروز در آنها میبینید فکر کردهاند. بنابراین احترام به تغییر دیگران احترام به تفکر آنهاست.
از تغییر کردن نترسیم
بسیاری از آدمها از تغییر میترسند. این ترس کاملاً طبیعی است و از نظر روانشناسی ثابت شده است. روانشناسی میگوید آدمها از اینکه از محدودهی امنشان خارج شوند، یعنی در روتین زندگیشان تغییر ایجاد کنند، میترسند و این ترس هم به ترس از ناشناختهها برمیگردد.
اما یادمان باشد کسی که همیشه در یک مسیر پیش میرود و همیشه کارهایی مشخص انجام میدهد هیچوقت نتیجهای متفاوت، با آنچه تا امروز گرفته، نمیگیرد. برای پیشرفت و کسب موفقیتهای بزرگ نیاز است که در برخی از جنبههای زندگی تغییر کنیم و این تغییر با ترک محدودهی امن اتفاق میافتد.
بدانیم چرا باید تغییر کنیم
گاهی اوقات در شرایطی قرار میگیرید که ناچار میشوید تغییرات اجباری را بپذیرید. ناظم مدرسه کلاستان را عوض میکند، پدر و مادرتان از شما میخواهند ارتباط با یکی از دوستانتان را قطع کنید، قوانین خانه تغییر میکنند و ناگزیرید ساعت بازگشت به خانه را عوض کنید؛ همهی اینها نمونههایی از تغییرات اجباری هستند که ناگزیر باید آنها را بپذیرید.
با حفظ احترام بزرگترها، از آنها بخواهید دلیل این تغییر را به شما توضیح بدهند. همهی ما حق داریم بدانیم چرا باید تغییرات اجباری را در برنامهی زندگیمان وارد کنیم. در واقع ما باید آگاهانه تغییر کنیم. چه تغییر در زمینهی انتخابهای خودمان و چه تغییر در زمینهی مواردی که ناگزیر از پذیرفتن آنها هستیم.
.
سه نکتهای که با هم مرور کردیم تنها تعدادی از حقوق افراد در زمینهی «تغییر کردن» بود. به نظر شما افراد چه حق و حقوق دیگری دربارهی تغییر کردن دارند؟
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان