نوجوانان عزیز، هرگز با خود فکر کرده اید که دوست داشتن خود تا چه حد برای انسان لازم است؟ وقتی دوستانتان برنامه ای را به شما پیشنهاد می کنند، برای قبول یا رد آن چه فاکتورهایی را در نظر می گیرید؟ آیا فکر می کنید که انجام آن برنامه چقدر به نفع شماست؟ یا فکر می کنید این برنامه چقدر در مشارکت اجتماعی و جلب منافع جمعی موثر است؟ توضیحات زیر در مورد خودخواهی یا خودگرایی تا حدی می تواند در پاسخ به سوالات طرح شده به شما کمک کند.
خودگرایی به زعم روان شناسان، تلاش در جهت یافتن ریشه ها و ساختار رفتاری انسان است. همه انسان ها ذاتا رفتارهای خود را در جهت نیل به اهدافی تنظیم نموده و برای رفتار خود، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه، دلیلی دارند. خودگرایی امری است که بر مبنای آن انسان ها در رفتار خود در پی تحصیل یا حفظ منافع و خوبی هایی برای خود هستند. خودگرایی در دو مورد می تواند جنبه مثبت داشته باشد. ۱) زمانی که در جهت تامین نیازهای طبیعی انسان قرار گیرد. ۲) زمانی که بعد اخلاقی پیدا کند.

وقتی خودگرایی به خودخواهی تبدیل می شود
خودگرایی در مواردی می تواند جنبه منفی پیدا کند و آن زمانی است که تطبیق بین منافع فردی و اجتماعی در انسان دچار اختلال شده و از حد تعادل خارج می شود. در این موارد خودگرایی در قالب خودخواهی در رفتارهای انسان بروز می کند.
خودگرایی و خواستن خوبی ها برای خود، در مورد تامین نیازهای غذایی در زمان گرسنگی، خوابیدن و استراحت برای تامین سلامت جسمی و روانی در زمان خستگی، دفع خطر از خود جهت تامین امنیت در موارد خطر و مواردی از این قبیل، که تداوم حیات و تضمین سلامت بدن و روح را اقتضا می کند، امری طبیعی بوده و برای حیات طبیعی انسان لازم است. خودگرایی اخلاقی زمانی اتفاق می افتد که منافع خود انسان با منافع اجتماعی سایر افراد یکدست و هماهنگ شود.
به این معنی که فرد منافع خود را در تعامل و همسو با منافع جمعی قرار می دهد. برای مثال، من با دوستانم رابطه انسانی، دوستانه و جذاب برقرار می کنم تا دوستان صمیمی بیشتری داشته باشم، تا به این ترتیب حس مشارکت اجتماعی خود را ارضا کرده و تعامل اجتماعی خود را با دیگران توسعه دهم. چنین خودگرایی نه تنها جنبه منفی ندارد، بلکه به لحاظ این که بین وجدان، روان و اهداف فرد و جامعه انسجام و یکرنگی ایجاد می کند مطلوب و پسندیده است.
خودخواهی یا خودگرایی منفی چه زمان اتفاق می افتد؟
خودگرایی منفی یا خودخواهی زمانی اتفاق می افتد که انسان در تنظیم اهداف و برنامه هایش نه تنها به منافع اجتماعی فکر نمی کند و یا آنها را نادیده می گیرد، بلکه به نحوی عمل یا رفتار می کند که برای دست یافتن به منافع شخصی حاضر است منافع دیگران را نادیده بگیرد و یا اگر لازم باشد حقوق فردی و اجتماعی سایر افراد را پایمال کند. چنین صفت و ویژگیای در انسان، اگر پیدا شود، او را فردی خودخواه می نامند. هرچه تمایل انسان به ضایع کردن و نادیده گرفتن حقوق دیگران برای حصول منافع شخصی قوی تر و بیشتر باشد، صفت خودخواهی در وی بیشتر و عمیق تر خواهد بود.
آثار فردی و اجتماعی خودخواهی چیست؟ و آیا تنظیم رفتار و عمل بر اساس خودخواهی می تواند در زندگی انسان را به موفقیت برساند؟ فکر کنید و ببینید پاسخ شما به این سوالات چیست.
نوجوانان عزیز، به سوالات مطرح شده فکر کردید: خودخواهی، با مفهومی که در گفتار گذشته ارائه شد، با چه مکانیسمی و تا چه حد می تواند بر ابعاد فردی و جمعی انسان تاثیر گذار باشد؟ برای پاسخ به این سوال لازم است ریشه ها و مبانی ایجاد خودخواهی در انسان مورد بررسی قرار گیرد.
ظاهر قضیه این است که اگر انسان بتواند در همه امور شخصی و در تعامل با دیگران به فکر منافع خود باشد و در انجام امور منافع خود را تامین کند، در زندگی فرد موفقی خواهد بود. این معادله به نظر منطقی و معقول می رسد، موافقید؟ هر کس باید به فکر خودش باشد و تلاش و همت خود را در رسیدن به اموری که منافع شخص را تامین می کند، به کار گمارد. قبل از خواندن بقیه مطلب در همین چند گزاره قدری تامل کنید.
حالا بگذارید واقعیت ها را که می تواند به راحتی در ذهن تک تک ما توجیه و تحریف شود، دوباره با هم مرور کنیم و گزاره های صحیح و غلط را از هم تفکیک کنیم. واقعیت این است که همه انسانها در زندگی آمال، آرزوها، آرمانها و اهدافی دارند که برای رسیدن و نیل به آن اهداف لازم است انرژی و تلاش خود را به کار گیرند. در این جا دو بحث مهم مطرح است: اول ماهیت، ارزش و جایگاه خود اهداف؛ و دوم، ابزار و شیوه هایی که برای رسیدن به اهداف به کار می رود.
در بحث اهداف، باید بین اهداف اصلی و درازمدت، و اهداف فرعی و کوتاه مدت تفاوت قائل شد. اهداف اصلی مانند انسان کامل بودن*، برای جامعه مفید واقع شدن، عالم و دانشمند شدن، به خدا نزدیک شدن، و یا پولدار و متمول شدن، مشهور و معروف شدن، و امثالهم می باشند. بدیهی است که می توان اهداف مثبت و منفی را از هم جدا کرد، لیکن افراد مختلف برای خود اهداف متفاوتی در زندگی دارند.
برای رسیدن به اهداف مذکور ،افراد ابزار و شیوه هایی بر می گزینند: برای رسیدن به کمالات و انسانی بودن می توان از ابزار ایمان، تقوا، کمک به دیگران و حل مشکلات آنان استفاده کرد. برای عالم و دانشمند شدن می توان در مدرسه و دانشگاه تحصیلات آکادمیک کرد، یا به مطالعه آزاد در زمینه ها و حوزه های مورد نظر پرداخت.
برای پولدار شدن می توان در شاخه ای سودمند تلاش کرد و زحمت کشید و یا می توان با توسل به دسیسه و تقلب کسب درآمد کرد. برای معروف شدن می شود کاری مهم و انسانی در بعدی وسیع انجام داد، یا می شود سفاک و خونخوار بود و با قتل و غارت نام خود را بر سر زبانها انداخت.
کمی دقت و تامل در مطالب و مثالهای مذکور ما را به این نتیجه می رساند که ممکن است امری را که برای یک فرد هدف مهم و اصلی است برای دیگری وسیله رسیدن به هدف قرار گیرد. برخی افراد اهداف فرعی و کوتاه مدت را با هدف اصلی اشتباه گرفته و با آن جایگزین می کنند. در عین حال برخی افراد وسیله و ابزار رسیدن به هدفی مهم را در زندگی هدف نهایی و غایی قرار می دهند.
به عنوان مثال پولدار شدن برای فردی ممکن است هدف اصلی و نهایی باشد، در حالی که برای فردی دیگر می تواند وسیله ای برای رسیدن به کمالات انسانی و منشا امور خیرخواهانه اجتماعی قرار گیرد. برای فردی ورود به تحصیلات آکادمیک و اخذ مدارک عالی دانشگاهی ممکن است هدف قرار گیرد لیکن برای دیگری می تواند ابزاری برای خدمت به مردم و خلق خدا باشد.
پس بیاییم بار دیگر با مراجعه صادقانه به درونمان، بر هدفهای اصلی و فرعی که برای خودمان تعیین کرده ایم، مروری بکنیم و پس از تفکیک آنها از یکدیگر ببینیم برای نیل و رسیدن به این اهداف حاضریم از چه ابزاری و چگونه استفاده کنیم. پس از انتخاب اهداف صحیح و عالی و ارزشمند، باید ابزار مفید و انسانی در جهت رسیدن به اهداف برگزید.
اگر هدف مهم و نهایی ما به پولدار شدن و یا کسب مدارک دانشگاهی محدود شد، قطعا برای رسیدن به اهدافی این چنینی، از ابزارهای هم پایه و هم سنخ استفاده می کنیم. آیا اهداف ما به اندازه ای بزرگ و ارزشمند هستند که قدر تلاشها و کوششهای ما را تحمل کنند. ایا برای رسیدن به این اهداف از شیوه های صحیح و سالم استفاده می کنیم یا حاضریم بقیه افراد و حقوق و منافع آنها را برای رسیدن به اهدافمان فدا کنیم؟ پس بار دیگر در انتخاب اهداف و ابزارهای رسیدن به آنها در خود بازنگری و تامل کنیم.
* کامل بودن مفهومی نسبی است اما انسان می تواند کسب کمالات را هدف قرار داده و در جهت آن گام بردارد.
3 پاسخ
در دنیای امروز با تمام مشکلات باز افرادی هستند که برای آرمانها واهدافشان فداکاری می کنند ودراین قالبها نیستند
واقعا اگر خود خواهی افراد کنترل می شد بسیار دنیای بهتر وقشنگتری داشتیم اما افسوس……
اگر انسان خود خواه باشد باعث از دست دادن دوستان و اطرافیانش می شود. انسانی که متکبر باشد نمی تواند به جایی برسد اگر هم برسد دیگران را از دست داده و هیچ فایده ای ندارد چون به هر چیزی هم که برسد تنهاست و کسانی که کنارش هستند برای منافع فردی خودشان کنار او هستند