دست از ترنج نشناخت یعنی چه؟ داستان یوسف و زلیخا یکی از زیباترین قصص قرآنی است که درسوره مبارکه یوسف آمده است ودر آن سراسر درس و حکمت نهفته است و میتوان از آیهآیهی آن درس گرفت.برخی از شاعران هم به این داستان توجه و از آن در اشعار خود استفاده کردهاند. از جملهی این شاعران سعدی است که در غزلی حکیمانه به این موضوع اشاره کرده است:
ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد…
در روزگاری که حضرت یوسف(ع) در مصر و در منزل عزیز مصر زندگی میکرد همسر عزیز مصر، زلیخا، دلباختهی حضرت یوسف شد. اما پیامبر خدا با ایمان قوی خود به پروردگار توانست از وسوسهی شیطانی بگریزد و دامان خود را به گناه آلوده نکرد و از امتحان الهی سر بلند بیرون آمد.
خبر دلباختگی زلیخا به یوسف دهان به دهان در بین مردم و بزرگان مصر چرخید و موجب تمسخر زلیخا شد. میگفتند زلیخا دلباختهی خدمتکار خانهاش شده است.زلیخا تصمیم گرفت برای نشان دادن زیبایی یوسف(ع) مهمانیای از زنان اشراف ترتیب دهد و در زمانی مخصوص یوسف را به آنها نشان دهد.
دست از ترنج نشناخت…
زلیخا در شروع مهمانی با نارنج و چاقوهای تیز از مهمانان پذیرایی کرد. زمانی که مهمانان دست بردند تا نارنج را پوست کنند دستور داد یوسف به داخل مهمانی بیاید. زنان بزرگان مصر و اشراف با دیدن زیبایی روی یوسف اختیار از کف دادند و دستان خود را به جای نارنج بریدند اما آنقدر غرق زیبایی یوسف بودند که متوجه نشدند.با این کار زلیخا توانست گناه را از گردن خود بردارد. و بر گردن زیبایی خدادادی پیامبر بیندازد تا دیگر کسی از زنان او را تمسخر نکند.
کاربرد امروزی این ضربالمثل
امروزه ضربالمثل «دست از ترنج نشناخت» زمانی به کار میرود که فردی در پریشانحالی کاری انجام میدهد که خلاف منطق است. و آن فرد در همان لحظه متوجه آن نمیشود. اما بعداً احساس پشیمانی میکند.
داستان ضرب المثل های فارسی؛ هنوز دو قورت و نیمش باقی است