داستان ضرب المثل های فارسی؛ آمدند، کندند، سوختند، کشتند، بردند، رفتند

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

سوسن قریشی:

حمله مغول.سایت نوجوان ها (1)شواهد تاریخی کشورمان ایران حضور مردی را نشان می دهد که به حدی سفاک و خونریز بود که در طول تاریخ نه تنها ایران بلکه در جهان شاید نمونه ای مانند او پیدا نشود. او کسی جز چنگیزخان مغول نبود که هدفی جز قتل و غارت نداشت و حتی از کشتن کودکان و زنان نیز ابایی ننمود.

چنگیزخان با کشورگشایی هایی که کرد، در سال ۶۱۶ هجری قمری به مرز ایران رسید و نزدیک ترین شهر که هدف خونخواری او قرار گرفت، شهر زیبای بخارا بود.

بعد از سه روز محاصره شهر یکی از فرماندهان شهر به نام اینانج خان از شهر خارج شد تا با خان مغول مبارزه کند و او را از شهر دور نماید، اما سرانجام تلخی نصیبش شد و از تمامی سپاهیانش فقط خود او توانست جان سالم به در ببرد. لشگر مغول به شهر وارد شدند و اینانج خان هم از رودخانه جیحون گذشت و فرار کرد.

شهر زیبای بخارا که مامن دانشمندان و علمای بزرگ زمان خود بود، به دست لشگریان بی رحم و خونخوار مغول افتاد.

آن ها به قدری در انجام فجایع پا پیش گذاشتند که مردم شهر چاره ای جز این نداشتند که هر چه دارند و ندارند در شهر بگذارند و فقط جان و ناموسشان را از دست خونخواران مغول نجات دهند.

می گویند فردی از اهالی بخارا به همراه اهل و عیال، خود را به یکی از شهر های خراسان رساند و در کاروانسرایی مشغول استراحت شدند. خبر حمله‌ مغول که کم و بیش به گوش مردم رسیده بود و از او درباره‌ وضعیت و سرنوشت مردم شهر سوال کردند. او به زیبایی شرح حال اسف بار شهر بخارا را در یک جمله بیان کرد: آمدند، کندند، سوختند، کشتند، بردند و رفتند.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
داستان ضرب المثل فارسی؛ گشتم صد و سی دره ندیدم آدم دو سره

این جمله سالیان سال و قرن هاست که زبان به زبان چرخیده و امروزه به عنوان ضرب المثل به کار برده می شود.

 

امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *