می دانید داستان ضرب المثل بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد چیست؟ پس گوش کنید تا برایتان تعریف کنم.پشت یک تپه و در یک دشت سرسبز و زیبا روستایی با خانه های گلی و کوچه های تودرتو خودنمایی می کرد.در یکی از این خونه ها پسری به همراه مادربزرگش زندگی می کرد. این دو از دار دنیا و همه دارایی های رنگ و وارنگ، یک بزغاله داشتند که خیلی بازیگوش و شیطون بود.نوه پیرزن که اسمش حسنی بود هر روز بزغاله را به دشت سرسبز روستا می برد تا از علف های تازه و خوشمزه بخورد و سیر بشود.
حسنی مریض شد
از قضا قبل از رسیدن فصل خزان حسنی مریض شد. ننه پیرزن هم نتوانست بزغاله را به چرا ببرد و از علف های دشت برای زمستان آذوقه جمع کند. با شروع زمستان سخت و سرد حیوان غذای خیلی کمی داشت که تا بهار نمی رسید.
ننه هر روز برای بزغاله کاه و یونجه می ریخت؛ ولی چون روز به روز بزرگ تر می شد و غذای بیش تری می خواست. بزی با این غذای کم سیر نمی شد. حسنی هم که دیگه حالش بهتر شده بود هر روز به دشت می رفت تا بتواند کمی علف تازه برای بزش بیاورد؛ اما هر روز دست خالی تر از قبل بر می گشت.
دیگر همان مقدار کم کاه و یونجه هم تمام شد. اما هنوز نصف زمستان باقی مانده بود. یک روز که حیوان از شدت گرسنگی مع مع می کرد؛ حسنی به طویله رفت و گفت: بزکم طاقت بیاور و نمیر تا چند وقت دیگر بهار می شود و برایت کمبوزه و خیار تازه می گیرم تا بخوری.ننه پیرزن که حرف های حسنی به بز را شنید خنده ای کرد و گفت: این وعده و وعیدها برای بز شکم سیری نمی آورد. برو از همسایه مقداری علوفه بگیر و بیاور و در بهار قرضت را ادا کن.
ضرب المثل بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد؛ زمانی به کار می رود که فردی در سختی باشد و به جای کمک کردن به او با وعده و وعید تو خالی سرش را گرم کنند.
کمبوزه: میوه نارس خربزه، طالبی و گرمک را کمبوزه می گویند که مزه ای شبیه به خیار دارد.
سوسن قریشی
یک پاسخ
عالی بود ممنون