جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت نبود از ضرب المثل های معروف ایرانی است. در این مطلب با هم داستان شکلگیری این ضرب المثل را می خوانیم.
فصل بهار از راه رسیده بود. همه جا سبز بود و هوا هم عالی شده بود. مورچه ای زیر یک درخت بزرگ لونه داشت. مورچه هر روز صبح زود تا غروب خورشید کار می کرد و دانه جمع می کرد و در خانه اش انبار می کرد.
در همسایگی مورچه، گنجشکی روی شاخه های درخت لانه داشت که هر روز صبح کارهای مورچه را نظاره می کرد و خودش همه وقتش را به بازی و گشتن می گذراند و اصلا به فکر جمع کردن دانه و آذوقه نبود. گنجشک هربار که مورچه را می دید، او را مسخره می کرد که تمام روز مشغول کار است و از هوای خوب بهار لذت نمی برد.
یک روز که مورچه دانه ای بزرگتر از خودش را به لانه می آورد حسابی خسته شده بود و عرق از سر و رویش روانه بود. پس به درخت تکیه داد تا خستگی بگیرد. در هیمن زمان گنجشک جیک جیک کنان خنده ای کرد و گفت: چرا به خودت این همه سختی و زجر می دهی؟ کمی لذت ببر. مورچه نگاهی به بالا کرد و گفت: همیشه هوا اینجوری نمی ماند و باید فکری برای زمستان و برف هم بکنیم تا در سرما غذا داشته باشیم و گرسنه نمانیم. اما گنجشک او را مسخره کرد و گفت: هنوز کلی تا سرما و زمستان مانده است. من دوست دارم بازی کنم و وقت برای جمع کردن غذا هم زیاد است.
جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت نبود
کم کم فصل سرما و برف و باران رسید و دیگر دانه و غذایی نبود که گنجشک جمع کند. او هر روز به دنبال غذا می رفت ولی هر بار دست خالی تر بر می گشت. دیگر آن قدر غذا نخورده بود که نای پرواز نداشت و کم کم از گرسنگی داشت از بین می رفت. او از پشت پنجره لانه مورچه را دید. در آن لانه همه اعضای خانواده دور آتش نشسته بودند و غذا هم به اندازه کافی برایشان بود.
گنجشک درِ خانه مورچه را زد و به او گفت: می شود من هم بیایم در خانه شما؟ چون خیلی گرسنه ام و غذایی هم پیدا نکردم.
مورچه جواب داد: تو خیلی بزرگی و در خانه من جا نمی شوی و نمی توانی به داخل خانه من بیایی. تو که جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت نبود. گنجشک که شرمنده شده بود سرش را پایین انداخت و مورچه به داخل خانه رفت و برایش دانه آورد تا بخورد و سیر شود.
موارد استفاده از ضرب المثل جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت نبود
امروزه از این ضرب المثل زمانی استفاده می شود که کسی به فکر آینده اش نباشد و به خاطر این بی فکری به مشکل بخورد.
سوسن قریشی