یک روز آقا سگه پیش خروس داستان ما آمد و گفت: خروس زری! امروز من باید برم به دشت و کوه، مواظب خودت باش. برو توی لونت و در لونه رو هم ببند، نکنه امروز که من نیستم گول بخوری و بلایی به سرت بیاد.
خروس گفت: خیالت راحت راحت. من مواظب خودم هستم.
نقشه مکارانه!
آقا سگه رفت اما خبر نداشت که روباه منتظر نشسته تا خروس تنها بشه و بتونه شکارش کنه.
وقتی آقا سگه دور و دور شد، روباه خودش را به پشت پنجره لانه رساند و نقشه اش را عملی کرد و گفت: آهای خروس زیبا! شنیدم بال و پر زیبایت ریخته و تاج روی سرت افتاده، برای همین خودت را در خانه حبس کرده ای تا کسی نبیند چه بلایی به سرت آمده!
خروس که خیلی به زیباییش می نازید گفت: نه این خبرها دروغ است و من هنوز مثل قبل زیبا هستم.
روباه برای این که نقشه اش را بتواند عملی کند گفت: من تا نبینم باور نمی کنم. خروس ساده هم پنجره را باز کرد و نشست پشت پنجره تا روباه بتواند او را ببیند. همین که پرید کنار پنجره روباه گردن خروس را گرفت و فرار کرد. خروس زری هم فریاد زد: آهای آقا سگه به دادم برس.
سگ با گوش های تیزش صدای خروس زری را شنید و به سمت مزرعه دوید، در راه روباه را دید که کوله ای به پشت داشت. سگ گفت: آقا روباه تو خروس زری رو ندید
دم خروس
آقا روباه شروع به قسم خوردن کرد که والا بلا ندیدم و پشت سر هم قسم می خورد. چشم سگ به کوله پشتی افتاد که دم خروس از آن بیرون آمده بود. سگ با دیدن دم خروس گفت: قسم روباه رو باور کنم یا دم خروس رو؟ روباه هم کوله را انداخت و پا به فرار گذاشت و خروس و سگ هم به سلامت به خانه برگشتند.
کاربرد داستان ضرب المثل قسم روباه رو باور کنم یا دم خروس رو
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که کسی دروغ بگوید ولی نشانه هایی از این که دروغ می گوید وجود داشته باشد.
سوسن قریشی
- آیا میکروب های زیر ناخن را دیده اید؟
- فسیل های مصنوعی بسازید
- گرم شدن زمین چه خطری برای ما دارد؟
- مسخره کردن