داستان ریشه ضرب المثل پهلوان پنبه، در روزگار قدیم، در تمام طول سال، ایرانیان بهانه ای برای برگزاری جشن و سرور و شادی پیدا می کردند و در آن روز همه مردم گرد هم جمع می شدند.
یکی از مراسم های مهم در هر شهر انتخاب پهلوان آن دیار بود که هر ساله با تشریفات بسیار برگزار می شد.
چگونگی برگزاری جشن
از چند روز قبل از این مراسم، جارچی ها در معابر شهر جار می زدند و مردم را با خبر می کردند و از آن روز به بعد پیر و جوان و زن و مرد منتظر رسیدن روز جشن و انتخاب پهلوان شهر بودند.در روز موعود همه در میدان اصلی شهر جمع می شدند و از صبح به جشن و شادی مشغول می شدند.
در این روز معمولا گروه های تردستی و دلقک ها وظیفه سرگرمی مردم را بر عهده داشتند. زمانی که در شیپوری که نشان دهنده آغاز مسابقات بود دمیده می شد مردم دور تا دور محل مسابقه جمع می شدند و در آخر بزرگان شهر با تشویق مردم به میدان وارد می شدند و در جای مخصوص خود که بهترین دید به میدان را داشت می نشستند.
ورود پهلوان پنبه
قبل از ورود پهلوانان و کشی گیران، دلقکی به میدان اصلی شهر می آوردند که لباسش را پر از پنبه کرده بودند. دلقک بسیار نحیف و لاغر بود اما با پنبه ها درشت و قوی هیکل دیده می شد.او به صورت نمادین با دیگر دلقک ها که آنها نیز لاغر بودند کشتی می گرفت و از آنها شکست می خورد تا یکی دیگر از دلقک ها که لباس پهلوانی پوشیده بود با تبر لباس او را می شکافت و پنبه ها را به مردم نشان می داد. این کار باعث شور و شعف مردم می شد.
به این عمل «پنبه اش را زدند» نیز می گویند و از همان زمان اصطلاح «پهلوان پنبه» و «پنبه اش را زدند» در بین مردم رایج شد.
این ضرب المثل برای کسی به کار می رود که چیزی در چنته ندارد اما ادعای فراوان می کند.
اصطلاح پهلوان پنبه کنایه از چیست؟
۱- یعنی کسی که در ظاهر قدرتمند و مانند پهلوانان است و هیکلی بزرگ دارد اما در باطن، شخصی ترسو و بزدل است. مثل اینکه کل حجم بزرگ بدنش از پنبه است! که با کمترین بادی فرو می ریزد!
۲- یعنی پهلوان غیر واقعی و دروغین! کسی که می خواهد تظاهر به قدرتمندی و پر زوری کند ولی فقط سر و صدا دارد! درست مثل طبل تو خالی!
۳- معمولا این اصطلاح را برای مسخره کردن یا طعنه زدن به افراد هیکلی و ترسو به کار می برندکه وقتی کسی به آنها قلدری می کند، نمی توانند از خود دفاع کنند و یا گریه می کنند و یا پا به فرار می گذارند. اینجاست که به او می گویند: پهلوون پنبه!
۴- یعنی پهلوانی که مانند پنبه، سست و بی جان است و با کمترین تنشی، فرو می ریزد.
سوسن قریشی