داستان ضرب المثل فارسی آبشان به یک جوی نمی رود

آبشان به یک جوی نمی رود از ضرب المثل های معروف ایرانی است. باهم در این مطلب ماجرای پیدایش این ضرب المثل را می خوانیم.

در زمان های نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک آب مصرفی خانه های یک شهر از لوله کشی نبود و معمولا طبق نوبت هفته ای یک بار یکی از محله ها آب داشت.در بعضی مناطق شاید ماه به ماه نوبت آبشان می رسید. این نوبت بندی را کم و زیادی آب و مصرف محله مشخص می کرد و در اصل قانون نانوشته ای داشت که همه ملزم به رعایت آن بودند.

در آن زمان هر محله ای یک حوضچه بزرگی داشت که آب از طریق لوله ها یا جوی هایی به خانه ها منتقل می شد. معمولا این کار را شب ها انجام می دادند و شب هایی که نوبت تقسیم آب به خانه ها بود، مردم همیشه با چوب و چماق می ایستادند و برای این که اول نوبت کدام خانه باشد دعوایی راه می انداختند و با سلاح های سردشان به سر و کله هم حمله می کردند و حسابی از خجالت هم در می آمدند.

داستان ضرب‌المثل آبشان به یک جوی نمی رود

یکی از نویسندگان بزرگ کشورمان، عبدالله مستوفی، که کتاب ارزشمند «شرح زندگی من» را نوشته است و از نزدیک شاهد و ناظر این گونه دعواها بوده، این گونه گفته است: کمتر پیش آمده بود که دو نفر که از یک جوی آب می برند از هم راضی باشند و بر سر حق مصرف آب روابط دوستانه همسایگی شان شکر آب نشده باشد.

روابط حسنه و مثبت همسایگی در شب تقسیم آب و دعوایی بر سر آن در آن شب یک شبه از بین می رفت اما از فردا صبح همه چیز به حالت اول بر می گشت تا باز سر هفته یا سر ماه که نوبت تقسیم آب بود به یکدیگر حمله کنند.

معنای امروزی ضرب المثل آبشان به یک جوی نمی رود

این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بین چند نفر سازگاری و توافق وجود نداشته باشد بنابراین می گویند آبشان به یک جوی نمی‌رود یا آبشان از یک جوی نمی‌رود.

 سوسن قریشی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *