داستان ضرب المثل فارسی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

 با ما همراه باشید تا داستان آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت را برایتان تعریف کنیم. روزی مرد پارسایی در همسایگی مرد تاجری زندگی می‌کرد که هر دو از افراد به‌نام و قابل احترام شهر بودند.مرد پارسا روز و شب به عبادت پروردگار و تزکیه نفس می‌پرداخت. ولی درآمد آن چنانی نداشت تا بتواند روزگار خود را سپری کند. به همین دلیل مرد تاجر روزی دو ظرف از روغن حیوانی و شیره‌ی انگور برای مرد پارسا فرستاد؛ تا این‌گونه هم زکات مالش را داده باشد و هم این‌که همسایه خود را از سختی برهاند و او را خوشحال و خرسند نماید.

مرد پارسا هم ظرف‌ها را هر روز تحویل می‌گرفت و در کوزه‌‌ای سفالی که در زمان‌های قدیم به آن سبو می‌گفتند و مخصوص نگه‌داری از مایعات بود می‌ریخت.او می خواست تا کمی از آن را برای رفع گرسنگی روزانه مصرف کند و الباقی را ذخیره کند. روزی از روزها مرد تاجر به نوکرش دو ظرف بزرگ از روغن و شیره فرد اعلایش داد تا آن‌ها را به درب خانه‌ی مرد پارسا ببرد. همسایه نیز طبق روال هر روزه دو ظرف را تحویل گرفت و آن‌ها را در سبو ریخت و ظرف‌ها را تحویل غلام مرد تاجر داد.

ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت | داستان ضرب المثل های فارسی

با خالی کردن آن‌ها در سبو دیگر سبو ظرفیتش تمام شده بود و لب به لب از روغن و شیره شده بود. مرد پارسا نشست و با خود فکر می‌کرد و در حین فکر کردن نیز چوب دستی‌اش را در هوا تکان می‌داد و با خود می‌گفت: اگر بتوانم این روغن‌ها و شیره‌ها را به قیمت مناسب در بازار بفروشم، می‌توانم با آن‌ها تعدادی میش شیر ده بخرم.  با پول شیر آن‌ها و افزایش پیدا کردنشان می توانم پول و ثروتی بر هم بزنم. بعد با این پول و ثروت همسری نیکو اختیار می‌کنم. بعد صاحب فرزندانی می شوم و به هر کدام از فرزندانم علم و معرفتی می‌آموزم تا زبان زد خاص و عام شوند و در بین مردم نیز قابل احترام و اعتماد باشند.

در همین افکار بود که ناگهان چوب دستی‌اش به ظرف سفالی روغن حیوانی فرد اعلا خورد و سبوی سفالی شکست و تمام روغن‌ها روی زمین پخش شدند و تمام نقشه‌هایی که در سر داشت، در چشم بر هم زدنی نقش بر آب شدند.

کاربرد ضرب‌المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

 ضرب‌المثل  آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت؛ زمانی به کار می‌رود که کاری به اشتباه صورت پذیرفته و دیگر برای جبران آن وقتی نمانده و کاری از دست کسی بر نمی‌آید.

 سوسن قریشی

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها