داستان های شاهنامه؛ جنگ و شکست شاه هاماوران

t داستان های شاهنامه؛ جنگ و شکست شاه هاماوران
شاه هاماوران

در داستان قبل تا جایی خواندیم که رستم لشگری گران مهیا کرد و از آن طرف هم شاه هاماوران با کمک متحدین خود توانست لشگری در خور آماده کند تا با آن به مقابله با رستم و ایرانیان برخیزد.

رستم بعد از دریافت نامه‌ی کی‌کاووس و دستوری که او داده بود مصمم شد تا شاه هاماوران را شکست سختی بدهد و شاه و خانواده‌اش را نجات دهد.

شروع جنگ با شاه هاماوران…

در روز شروع جنگ، سپاه ایران به فرماندهی سه پهلوان آماده‌ی نبرد بود. در قلب سپاه رستم، گرازه در سمت راست و زواره، برادر رستم، در جناح چپ لشگر فرماندهی می‌کردند. تهمتن قبل از آغاز جنگ برای روحیه دادن به سپاهیان بربلندی ایستاد و شروع به صحبت کرد و گفت از زیادی لشگریان آن‌ها نهراسید؛ آن‌ها سیاهی لشگری بیش نیستند و قدرتی ندارند.

لشگریان هاماوران از سه کشور مصر با سپاهی عظیم و لباس‌های آهنین ایستاده بودند، از بربرستان صد و شصت فیل زره‌پوش و از هاماوران صد فیل به همراه لشگری از جنگجویان زره‌دار.

دو سپاه مقابل هم صف‌آرایی کردند و به فرمان رستم در شیپور جنگ دمیدند. با پیچیدن صدای شیپور لشگر ایرانیان از جای کنده شدند. رستم به هر طرف که می‌رفت جوی خون به راه می‌افتاد و رخش و رستم ثانیه‌ای بر جای ثابت نبودند.

رستم سعی کرد خود را به شاهان برساند. بالأخره موفق شد شاه مصر را با کمند از اسب به زیر بکشاند. شاه بربرستان هم به دست گرازه افتاد. شاه هاماوران که شکست را پیش روی خود می‌دید تصمیم گرفت که با طلا و جواهر و شرط این که کی‌کاووس را آزاد کند امان بخواهد.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
سر و ته کن...

جهان پهلوان نیز قبول کرد و کی‌کاووس پادشاهی را به شاه هاماوران بخشید و گنجینه‌ی سه شاه و سپاهیان آن‌ها را به بارگاه خود افزود…

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – سوسن قریشی

امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *