درک مطلب متون انگلیسی

درک مطلب

خواندن یک مهارت و زمانی ما رو به نتایج دلخواهمون می رسونه که بتونیم به درستی این مهارت رو بکار ببریم. به نظرمن برای درک مطلب، قبل از شروع خواندن بهتره به تصاویر ،عنوان متن … توجه کنیم تا بتونیم یک تصویر کلی از موضوع متن بدست بیاوریم.

از آنجا که ذهن ما از تجربه ها و اطلاعات قبلی اش به طور قابل توجهی در درک رویداد ها، متن ها و مکالمه ها جدید استفاده می کنه به این صورت با پیش بینیه مطالبی که ممکنه در متن ارائه بشه ذهنمون رو برای بهتر و سریعتر فهمیدن آماده می کنیم.

برای درک مطلب متن را بخوانیم

بعد خواندن اولین پاراگراف رو شروع می کنیم و روزنامه وار متن رو می خونیم لازم نیست معنی تک تک کلمات رو بدونیم. بیشترین توجه ما باید روی کلمات مهم باشه یعنی فعل ها و اسم ها و سعی کنیم معنی کلماتی رو که نمی دونیم حدس بزنیم و همچنان به خوندن ادامه بدیم هدف ما در این مرحله درک اصل مطلبه. فعلا دیکشنری بکار نمی آد.

پاراگراف اول به این صورت در مدت دو سه دقیقه تموم می شه حالا ما اطلاعات جزئی تری از متن داریم. مثلا اگر با خواندن عنوان یا دیدن عکس حدس زدیم مطلب درباره جنگل باشه حالا می دونم توی متن قصد دارند درباره تاثیر آب و هوا در نوع درختان جنگل بحث کنند حالا می تونیم مطالبی که ممکنه در پاراگراف بعد بیاد رو هم حدس بزنیم و مثل پاراگراف اول شروع کنیم به خوندن و به همین شیوه ادامه بدهیم تا مطلب تمام بشه( زیاد وقت نمی گیره!).

درک مطلب

دریافت اطلاعات

حالا ما اطلاعات زیادی از موضوع داریم و معنی بعضی از کلمات کلیدی رو هم تونستیم تقریبا یا به درستی حدس بزنیم. ولی حالا ممکنه بخوایم برگردیم و مطلب رو دقیق تر بخونیم، اینجاست که پای دیکشنری میاد وسط.اما تنها دونستن معنی تک تک کلمات یه جمله باعث درک آن نمی شه. بخصوص اگر ما هنوز در این زمینه مبتدی باشیم.

ازدیکشنری استفاده نکنید

یکی از اشتباهات فاحش ما در این مرحله اینه که معمولا از دیکشنری انگلیسی به فارسی استفاده می کنیم و معمولا هم اولین معنی رو به عنوان معنی کلمه قبول می کنیم و بر می گردیم سراغ جمله.اما باید توجه داشته باشیم هیچ دیکشنری انگلیسی به فارسی ای نمی تونه معادل دقیقی برای یک کلمه پیدا کنه در ضمن هرکلمه حتی در زبان اصلی اش هم معانی مختلف و گاهی کاملا متفاوت داره پس باید دقت کنیم.

مشکل دیگه اینه که ما معمولا دنبال معنی کلمه ای می ریم که بلد نیستیم درحالی که گاهی درک نکردن معنای یه جمله به این دلیله که شاید کلماتی رو که فکر می کنیم بلدیم با یک معنای دیگه دراین جمله بکار رفتن! مثلا ما ممکنه در دوره مبتدی یاد گرفتیم kind یعنی مهربان، use یعنی استفاده کردن، black یعنی سیاه درنتیجه برای متوجه شدن معنی جملات زیر ممکنه فقط بریم سراغ معنی کلمات مشکلش، اما آیا این سه کلمه در این جملات به همین معنی هستند؟

?What kind of music do you like
?When I was a child, I used to play footbal
?Why are you in a black mood today

کدام کلمه را بلدیم

پس به نظر من اگه بعد از پیدا کردن معنی کلمات مشکل هنوز هم در درک جمله مشکل داشتیم بد نیست یه نگاهی هم به کلماتی که بلدیم بیاندازیم!! مشکل بعدی فعل های مرکب(phrasal verbs) افعالی که از دو یا سه کلمه تشکیل شدند اما معنی آن ها با معنی تک تک فعل ها و حرف های تشکیل دهنده شون فرق داره

مثلا take off, look after, put on, get along with معنی این ها در دیکشنری ها هست زیر عنوان فعل اصلی شون مثلا put برای put on…..

درک مطلب / دیکشنری

دیکشنری حلال مشکلات نیست


اما دیکشنری ها نمی تونن همه مشکلات ما رو حل کنند ضرب المثل ها، کلمات عامیانه ای که روزانه تعداد زیادی از آن ها تولید می شه، درمکالمه ها بکار می ره و بخشی هم به نوشته ها راه پیدا می کنند که فکر می کنم تنها راه کنار آمدن با آن ها فیلم دیدن باشه و برنامه هایی از این دست اما خوشبختانه این ها در خواندن مشکلات چندان دست و پاگیری نیستند.


مشکل عمده ی بعدی تاثیر ساختار گرامری در درک مفهوم یک متن که علیرغم نقش مهمش گاهی حتی از طرف مترجم های بازاری هم نادیده گرفته می شه و فکر می کنند صرف دونستن فهرستی از واژه ها قادر به درک و حتی ترجمه یک زبان هستند!!! مثلا will have gotten moved یک عبارت فعلیه که معنی اش توی هیچ دیکشنری پیدا نمی شه مگر اینکه شما با صورت مجهول آینده کامل در زبان انگلیسی آشنا باشید.
حالا بریم سراغ ساختارهای گرامری که معمولا مشکل سازند:

صفت ها

در درک مطلب متون انگلیسی ،یکی از مهمترین مشکلات از طرف صفت هاست متاسفانه!! جملات انگلیسی این توانایی رو دارند که تعداد قابل توجهی صفت و عبارت وصفی رو حمل کنند! بدون اینکه در ساختار جمله مشکلی بوجود بیاد در حالی که ما فارسی زبانها جملات مون از یه حدی که طولانی تر بشن کل مطلب از دستمون خارج می شه به همین دلیله وقتی با یک جمله انگلیسی رو به رو می شیم که نقطه پایانش سه چهار خط پایین تره! مردد می مونیم که حالا فعل جمله کجاست!

یک دلیل عمده اش اینه که آن ها از فعل ها برای درست کردن صفت استفاده می کنند! مثلا با اضافه کردن ing و ed به شکل ساده فعل از آن صفت می سازند. این صفت ها هم می توانند به تنهایی بکار بروند(I was bored.)هم قبل از اسم it was an interesting lecture آن ها حتی می توانن با ترکیب این نوع صفت ها با اسم یک صفت مرکب بسازند.

Man-eating ghost (a ghost that eats people)

عبارت های وصفی

اما دردسر اصلی! عبارت های وصفی اند که به دنبال اسم و یا در اول جمله می آن. مثلا عبارتی که زیرش خط کشیده شده تنها توصیفی برای the girl است. Who is رو که بزاریم قبل از sitting قابل خوندن می شه:

The girl sitting next to the window is my best friend’s sister.

عبارت زیر هم به همون صورته تنها از وسط جمله به اول منتقل شده اما در معنی چندان تاثیری نداره. باز توصیفی برای فاعل(علی) است یعنی دقیقا اسمی که بعد از کاما می آید.

Having an exam tomorrow, Ail is a little nervous.

مورد دیگه زمانی است که صفت ها به شکل گروهی قبل از اسم می آین در حالیکه زبان فارسی این تعداد صفت رو یکجا نمی پذیره!

The intelligent small young Iranian boy won the math contest.

قید

بخش بعدی برای درک مطلب صحیح، قیدها هستند. قیدها به دو صورت برای ما مشکل سازند. زمانی که به شکل یه عبارت فعلی در اول جمله میان و بدتر وقتی که خلاصه می شن یعنی بخش هایی از ان حذف می شه مثل موارد زیر:

More important to me than anything else is my family.
In the center of the city is our mayor’s home.
Not until the meeting was canceled would the boss admit defeat.

یا مورد زیر که در وسط جمله بکار رفته. معمولا عبارت هایی که به این صورت در وسط جمله و در بین دو کاما میان یا عبارت وصفی ان یا قیدی ( اگه اسمی نباشن!) که دارن اطلاعات بیشتری درباره کلمه قبل از خودشون به ما می دن

The teacher wondered, worried about his students, what they would choose for their future.

Before, after, as, because, since, while, when  این ها قیدهایی هستند که ممکنه اول جمله ببینیمشون. درباره زمان یا علت جمله بعد از خودشون توضیح می دن که ممکن مثل جمله دوم اصلا حذف بشوند.

After having done our homework, we went out for dinner.
Saving a lot of money, I bought a new home.

کلمات منفی

کلمات منفی که در اول جمله می آین گروه بعدی ان که کلی ساختار جمله رو می ریزن بهم یعنی باعث می شن فعل کمکی از جای اصلی اش که بعد از فاعله به قبل از فاعل منتقل بشه. برای درک معنی این نوع جمله ها کافیه ساختار رو به حالت معقولش! برگردونیم به این صورت:

Not until Monday did I realize she had left. (Until Monday I did not realize she had left)
Not once have I investigated his files.
Never, not for, not since, under no circumstance, in no way, nowhere, not until, no way

 این ها گروهی از این کلمات اند.

و مجهول ها( get/be + past participle شکل صحیح) چون در زبان فارسی به جمله معلوم عادت کردیم آن ها رو معمولا نادیده می گیریم.

با کمی تمرین می توانید به درک مطلب صحیحی از متون انگلیسی برسید.

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها