اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

رفت جلوی آینه میز کنار تختش نشست و دوربین را جلوی آینه گرفت و از خودش از زاویه های مختلف عکس گرفت. هر بار که عکس می گرفت برانداز می کرد و اگه خوشش نمی اومد اون رو دیلیت می کرد. یادمه اولین بار که به دوستش می گفت “دیلیتش ” کن میترا خانم که روزها می اومد خونه را تمیز کنه گفت چی “تیلیت” کن و این شد که هر وقت می رفت دکمه دیلیت را بزنه یاد میترا خانم می افتاد.

بالاخره از اون همه عکس چند تا فرستاد توی اینستاگرام. نگاه وارونه، افقی، خیره به سقف، بی روسری، با روسری. دلش خوش بود که گروه دوستاش از جماعت نسوان (خانم) هستند و قابل اعتماد و عکس هاش به اصطلاح لو نمی ره. همونطور که داشت عکس ها رو یکی یکی از موبایلش رد می کرد چشمش به عکس های مدرسه بانو افتاد و اون تل مشکی که زیر مقنعه به پیشونیش زده بود که حتی یک تار موش هم از مقنعه پیدا نشه، کمی مکث کرد ولی بالاخره ازش رد شد. یه دفعه یادش افتاد “چی شد که یک دفعه از اون دنیا پرتاب شدم به این دنیا”؟ کی بود دستمو گرفت و کشون کشون آورد. با خودش کلنجار می رفت، با ذهنش. من که از اون مدرسه شکایتی نداشتم چی شد که سر از این مدرسه درآوردم. اول تلم را گم کردم بعد شال های مختلف بود که مادرم مرتب برام می خرید و یا شال های خواهرم. دوباره برگشت و به آینه نگاه کرد. توی آینه دنبال چیزی بود که چند ماه بود گمش کرده بود. چراغ را خاموش کرد و در رختخوابش فرورفت. چیزی آزارش می داد.

 –

دوستان خوبم حالا شما داستان رو ادامه بدید. شما فکر می کنید بهتره قصه چطوری تموم بشه؟

کاری از مریم زنگنه

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

3 پاسخ

  1. سلام. من به شدت به معلمم وابسته شدم
    نمیدونم چکار کنم
    حس میکنم اونم من رو دوست داره ولی تا حالا نگفته
    خیلی دلم براش تنگ شده اون اخلاق خاصی داره و مثل بقیه نیست
    از کجا بفهممکه اون از این ارتباط راضیه یا نه؟! دوسم داره یا نه!؟

  2. اینکه یکی ازنزدیکانش روببینه که عکسای شخصیش دراینترنت پخش شده ودرس عبرتی بشه واسه اون ودیگه ازاین شبکه ها درست استفاده کنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها