اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
یاسمن رضاییان:
یک داستان داغ داغ
من یک دفتر جلد آبی دارم که داخلش پر از داستان و شعر نیمه تمام است. حتی جمله های جالبی را که گهگاه به ذهنم می رسد داخلش یادداشت می کنم. تازه، چند تا طراحی نصفه کاره هم مابینشان هست. امروز یک دفعه ای به ذهنم رسید که خوب است هرچند وقت یک بار زمانی بگذارم و سراغ این دفتر بروم. بعد شعری، داستانی، جمله ای یا حتی طرحی را تمام کنم.
در نتیجه ی تصمیم امروز، یک داستان داغ داغ نصیبم شد.
به نظرم حالا که این تصمیم را گرفته ام نسبت به ایده های داستانی و شاعرانه که توی ذهنم می آیند حساس تر شده ام. مثلا همین امروز سه تا ایده ی داستان به ذهنم رسید. چند جمله ای از ابتدایشان را توی دفترم یادداشت کردم تا سر فرصت سراغشان بروم.
می گویم چقدر خوب است آدم همچین منبعی داشته باشد که هر وقت دلش داستان یا شعر خواست سراغ دفترش برود و یک ساعت بعد یک شعر یا داستان داغ تحویل بگیرد.
- دستاوردهای روزانه یک نوجوان خیلی ردیف (69)