تابش الکترومغناطیس از طول موج های خیلی زیاد تا طول موج های خیلی کوتاه وجود دارند.قسمتی از این تابش ها توسط مولکول های موجود در سلول های شبکیه چشم مهره داران قابل ردیابی و شناسایی است. به این قسمت از طیف الکترو مغناطیس می گوییم «نورمرئی». امواجی که طول موجشان از نور مرئی بیشتر باشد (فروسرخ،ریز موج(مایکروویو) و امواج رادیویی)امواجی هستند که بسامد انرژی کمتری دارند و اگر به جسمی برخورد کنند، به سختی از آن عبور می کنند (یعنی گرما ایجاد می کنند) اما امواجی که از نور مرئی طول موج کمتری دارند (و باز هم برای ما انسانها قابل مشاهده نیستند)شامل امواج فرابنفش،تابش ایکس و تابش گاما هستند. هر چقدر طول موج این امواج کمتر باشد بسامد و انرژی بیشتری دارند و میزان نفوذ آنها در اجسام بیشتر است.مثلا اشعه ایکس می تواند از خیلی اجسام عبور کند ولی وقتی به جسمی برخورد کنند، متناسب با طول موج کوتاه و فرکانس زیادشان، انرژی زیادی به مولکول ها وارد می کنند که می تواند باعث برانگیخته شدن الکترون های لایه آخر خیلی از اتم ها تجزیه و تخریب مولکول ها شوند. بدن ما تا حدی می تواند در برابر فرابنفش اندکی که از آسمان رد می شود وبه پوست می رسد مقاومت کند (گرچه همین میزان فرابنفش هم می تواند خطرناک باشد) ولی امواجی که طول موج کمتری دارند، آسیب های زیادی به مولکول های سازنده اجزای اصلی سلول وارد می کنند. یکی از آسیب پذیرترین مولکول های زیستی، مولکول های حامل کد ژنتیک (یعنی اسیدهای هسته ای مثل DNA) هستند. تابش هایی که باعث تخریب یا شکستن یا تغییرات شیمیایی در این مولکول ها شوند، پدر سلول ها را درمی آورند و اگر سلولی از این تابش ها جان ببرد و «نسوزد» به احتمال زیاد دچار اختلالات شدید می شود که یکی از آنها از دست رفتن مهار کنترل تولید مثل و مرگ برنامه ریزی سلول است. سلولی که قرار است در موعد خاصی بمیرد، در این حالت تبدیل به سلولی یاغی می شود و ضمن مصرف مواد غذایی سلول های مجاور، تباری از سلول های یاغی مانند خودش ایجاد می کند. وقتی این سلول ها بیشتر و بیشتر یاغی شوند، ظاهر آنها هم کمتر به سلول های تخصصی بافت مادر شبیه می شود و به جایی می رسند که به راحتی از بافت جدا شده و در خون به همه بدن پخش می شوند.پزشکان به این حالت می گویند سرطان.