روانشناسی

طبق نطر روانشناسان اگر هر قطعه از فکر آدمی (یک جمله ای که در ذهن خطور می نماید) یک یا بیش تر از خصوصیات زیر را داشته باشد دیگر تفکر منطقی و مفید محسوب نشده بلکه تفکر غیر منطقی یا منفی است و حتماً مسبب روحیه بد و منفی خواهد شد. این ده اشتباه یا خطایی که اغلب مانند ویروس همراه فکر ما هستند عبارتند از:

1- تفکر همه یا هیچ:  همه چیز را سفید و در غیر این صورت سیاه می بینید. هر چیز کمتر از کامل شکست بی چون و چراست.

2- تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی و از آن جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کنید و آن را با کلماتی چون «همیشه» و «هرگز» توصیف می کنید. فردی افسرده که در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چقدر بد شانس هستم، “همیشه پرنده ها به شیشه اتومبیل من می خورند.”

3- فیلتر ذهنی: تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت ها را تار می بینید. به جزیی از یک حادثه منفی توجه کرده و بقیه را فراموش می کنید. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند. به خاطر ارایه یک مقاله در کلاس از سوی استاد و اکثر دانشجویان تشویق می شوید اما به دلیل انتقاد یکی دو نفر از دانشجویان روحیه خود را از دست می دهید.

4- بی توجهی از امر مثبت: با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آن دارید. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانید، می گویید که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد.

5- نتیجه گیری شتاب زده:  بی آن که زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کنید. ذهن خوانی: بدون بررسی کافی نتیجه می گیرید که کسی در برخورد با شما واکنش منفی نشان می دهد. پیشگویی: پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هر گونه بررسی می گویید: از عهده انجام این کار برنخواهم آمد و آبرویم خواهد رفت. روانشناسی

6 – درشت نمایی:  از یک سو درباره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست بر آورد می کنید.

7- استدلال احساسی: فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوماً منعکس کننده واقعیت ها هستند. (احساس گناه می کنم، باید آدم بدی باشم) ( احساس حقارت می کنم، معنایش این است که در درجه دوم اهمیت هستم)

8- بایدها: انتظار دارید که اوضاع آن طور که شما می خواهید و انتظار دارید، باشد. خیلی ها می خواهند با بایدها و نبایدها به خود انگیزه بدهند. (نباید آن شیرینی را بخورم) اغلب بی تاثیر است زیرا بایدها تولید تمرد می کند و اشخاص تشویق می شوند درست بر عکس آن را انجام دهند.

9- برچسب زدن: برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ است. به جای این که بگویید: اشتباه کردم، به خود بر چسب منفی می زنید. (من بازنده هستم) برچسب زدن عیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می کنید تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما بازنده و یا احمق وجود خارجی ندارد. این برچسب ها تجربه هایی بی فایده هستند که منجر به خشم، دلسردی، اضطراب و کمی عزت نفس می شوند.

10- شخصی سازی و سرزنش: خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته اید. وقتی مادری از آموزگار فرزندش می شنود که وی در مدرسه خوب درس نمی خواند باخود می گوید: این نشان می دهد که من مادر بدی هستم. در صورتی که بهتر است در چنین مواقعی علل درس نخواندن فرزند را جسجو کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن می شود. بعضی ها عکس این کار را می کنند و سایرین و یا شرایط را علت مشکلات خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد شرایط سهیم باشند.

منبع: کتاب های روانشناسی افسردگی و از حال بد به حال خوب

نویسنده: دکتر دیوید برنز

                                                                

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها