اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال نشر: ۱۳۸۹
بلافاصله آهسته گفت: «من موسیقی رو دوست دارم، ولی خیلی سر
از موسیقی در نمی آرم. اگه نتونستی از روی صندلی بلند بشی، یه موسیقی بساز،
اسمشو بذار «عاشقانه های یونس در شکم ماهی». مهم نیست کی می سازی
مهم اینه که قول بدی اونو بسازی.
جملات بالا بخشی از رمان (عاشقانه های یونس در شکم ماهی) است. این رمان خواندنی در مجموعه رمان نوجوان امروز و به وسیله کانون پرورش فکری کودکان و نو جوانان منتشر شده است. یکی از شخصیت های این رمان عاطفی (کوکو) است اما کوکو آدم نیست بلکه پیانویی است که به نوعی در داستان نقشی کلیدی دارد و رمان با پیوند عاطفی سارا دختر سیزده ساله داستان با کوکو شکل گرفته است.
پدر سارا تعمیر کار پیانو است و با خانواده اش قبل از شروع جنگ در آبادان زندگی می کند. پدر سارا موسیقی دان نیست اما موسیقی را به خوبی می فهمد و برای دخترش پیش بینی می کند که در آینده نوازنده ای توانا خواهد شد اما جنگ سیر داستان را عوض می کند. خانواده سارا مجبور می شوند آبادان را ترک کنند اما پیانو را نیز با خود می برند. آن ها در بین راه با خانواده یونس که او هم نوجوانی آبادانی است آشنا می شوند. در ادامه داستان بمباران شدید آن ها را مجبور می کند که پیانو را از وانت خارج کنند اما از این به بعد سارا حس دوگانه ای نسبت به یونس پیدا می کند، هم دلخور است و هم کنجکاو که او کیست و چه می کند.
سارا داستان جنگ را همراه با داستان اولین عشقش نه سال بعد روایت می کند و از این جهت کتاب به همراه خاطرات سارا پیش می رود.
عاشقانههای یونس در شکم ماهی با این جمله آغاز میشود: او درست یک روز بعد از آمدن بابا، در حالی که به نظر سالم و سرحال میرسید، مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشه خود از زمین آب و غذا بگیرد و با برگهایش هوا را جذب بکند، خیلی آرام و غیرمنتظره مرد.
این جملات آغازین به نوعی پایان کتاب را هم مشخص می کند اما از جذابیت آن نمی کاهد و خواننده تا پایان این رمان عاشقانه را دنبال می کند.
این کتاب را می توانید از کتاب خانه های کانون پرورش فکری به امانت بگیرید و یا از کتاب فروشی ها تهیه کنید. خواندن این کتاب می تواند بخشی از تابستان شما را به شیرینی پر کند.
من از رمان های ایرانی اصلا خوشم نمیاد