روزنوشته‌های کلانتر پفک (۵۴)

t روزنوشته‌های کلانتر پفک (۵۴)
کلانتر پفک و پیشنهادی برای تابستان

کلانتر پفک و پیشنهادی برای تابستان

کلانتر پفک: می‌بینم که امتحانات تمام شده و رسما وارد تابستان شده‌ایم. خب بالأخره تابستان عزیزی که نه ماه منتظرش بودیم از راه رسید. همیشه همین‌طوری است. تا چشم بر هم می‌گذاریم یک چیز تمام و چیز دیگر شروع می‌شود.

خب عزیزان دل کلانتر پفک، بگویید ببینم برای تابستانتان چه نقشه‌ای کشیده‌اید؟ بخوابید؟ با دوستانتان تفریح کنید؟ هرچه سریع‌تر کتاب‌هایتان را از جلوی چشمتان جمع کنید تا دیگر روی اعصابتان نروند؟ تو چرا این‌قدر قیافه‌ات در هم است؟ آهان، امسال کنکور داری. خب این‌که ناراحتی ندارد. امسال تابستان را درس بخوان که سال دیگر آزاد باشی.

خب همه‌ی این نقشه‌هایی که شما کشیده‌اید خوب است اما به نظر من زرنگ کسی است که یک کاری انجام بدهد که دیگران انجام نمی‌دهند. این‌که بخوابیم و تلویزیون ببینیم و بگردیم برنامه‌ی مشخص همه‌ی ماست اما برنامه‌ی شخصی ماست که باعث می‌شود از بقیه جلو بیفتیم.

مهمانی‌رفتن پفک

از چند روز قبل، برفک مرا برای امروز به خانه‌شان دعوت کرده بود. برفک یک گربه‌ی خانگی است. اما من خیلی دوستش دارم. چون مثل خیلی از گربه‌های خانگی لوس و پرتوقع نیست. او دقیقاً از جنس خودمان است.

امروز داشتیم با برفک در مورد برنامه‌های تابستانی‌اش حرف می‌زدیم. برفک گفت که برای این سه ماه حسابی برنامه ریخته. او گفت: «کلانتر پفک، اتفاقاً من اصلاً دلم نمی‌خواهد فقط بخوابم و با دوستانم تفریح کنم. من به فکر یک حرکت حرفه‌ای هستم تا تابستانم را بترکانم.»

از دست شما گربه‌ها و انسان‌های نسل جدید! بترکانم دیگر چیست؟!

خلاصه که برفک از برنامه‌هایش برایم گفت و دیدم «به‌به، چه کارها که می‌خواهد انجام بدهد.» بعد گفتم بیایم و سریع این‌ها را به شما بگویم تا حواستان باشد از همین روزهای ابتدای تابستان یک برنامه ی درست و حسابی برای خودتان داشته باشید تا شما هم تابستانتان را بترکانید. چه کار کنم دیگر. مجبورم آپدیت باشم و با شما به زبان خودتان صحبت کنم.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
یک تکه نان...

نتیجه‌ی ماجرای امروز از زبان کلانتر پفک:

بالأخره بعد از مدت‌ها انتظار تابستان از راه رسید. این سه ماه فرصت خوبی برای انجام همه‌ی آن کارهایی است که در روزهای مدرسه نمی شد انجام داد. پیشنهاد می‌کنم علاوه بر خوابیدن و تفریح و تلویزیون تماشا کردن و این‌ها یک حرکت درست و حسابی هم بزنید.

یادتان باشد شما در صورتی از بقیه جلوترید که کاری انجام بدهید که بقیه انجام نمی‌دهند. پس از این فرصت سه ماهه استفاده کنید و خودتان را جلو بیندازید.

توضیح تصویر از زبان کلانتر 

لوکیشن: خانه‌ی برفک این‌ها، زمانی که برفک از خوشحالی بالا پرید و گفت: «آخ جووووون، تابستووووون!» در پس‌زمینه هم مادر برفک و نگاه متعجب او را می‌بینید.

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – یاسمن رضائیان

امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *