روزنوشته های کلانتر پفک؛ اعتماد به نفس یا اعتماد به سقف؟!

اعتماد به نفس یا اعتماد به سقف

در ادامه صحبت درباره مهارت ها می خواهم امروز در مورد یکی از مهارت های فردی با شما دوستانم صحبت کنم. مهارت اعتماد به نفس. خب خیلی ها با شنیدن عبارت اعتماد به نفس بادی به گلو می اندازند و می گویند: «ما که خدای اعتماد به نفسیم!»

به نکته خوبی اشاره شده. اتفاقا این دوستان بیشتر از اینکه خدای اعتماد به نفس باشند خدای اعتماد به سقف هستند! (این عبارت را از هم نسل های شما یاد گرفته ام).

خلاصه که اعتماد به نفس با اعتماد به نفس کاذب (همان اعتماد به سقف خودمان) تفاوت دارد. حالا دارید می گویید: «کلانتر جان، لطفا این مورد را با مثالی گویا برای ما روشن کنید.»

چشم. همین حالا برایتان مثالی می زنم.

اعتماد به نفس یعنی خودت را همین طور که هستی قبول داشته باشی. البته معنایش این نیست که برای بهتر شدن تلاش نکنی. اعتماد به نفس می گوید خودت را بپذیر و هم زمان در راه بهتر شدن قدم بردار.

مثلا من خودم گربه های متعددی را دیده ام که چنان با فخر راه می روند و از بالا به گربه های دیگر نگاه می کنند که انگار پلنگ اند! حالا درست است که ما با پلنگ ها فامیل هستیم اما خودمان که پلنگ نیستیم. پس این قدم اول است: من می پذیرم که گربه هستم و پلنگ نیستم. اما برای اینکه گربه پرقدرت و شجاعی باشم تلاش می کنم.

غلطک و عینک آفتابی اصل

حالا چه شد که این موضوع را وسط کشیدم؟ داشتم می رفتم سری به کپک بزنم که غلطک را دیدم. دیدم یک عینک آفتابی برند «کت» زده و دارد خرامان خرامان برای خودش راه می رود.

وقتی با او صحبت کردم و پرسیدم چرا امروز رفتارش اینطوری شده گفت: «کلانتر جان، ما اصالتا شیر و ببر و پلنگ هستیم و حالا از بد روزگار گربه شده ایم. اما این باعث نمی شود اصالتمان را فراموش کنیم و خودمان را دست پایین بگیریم.»

بعد هم گلویش را صاف کرد و گفت: «اینکه طبق اصالتت رفتار کنی به تو اعتماد به نفس می دهد. محکم، با وقار، با قدم هایی سنگین. این یعنی گربه ای با اعتماد به نفس بالا.»

همان جا زدم زیر خنده. آخر یاد حرف شماها افتاده بودم. گفتم: «غلطک جان، این اعتماد به سقف است نه اعتماد به نفس.»

بعد غلطک عینکش را از روی چشم هایش برداشت و گفت: «منظورت چیه پفکی؟»

و بعد همه این حرف هایی را که ابتدا به شما زدم برای غلطک گفتم. البته منتظر نیستم متحول شود. باید برود و پیش خودش فکر کند تا شاید، شاید، شاید بخواهد کمی تغییر کند.

خب دیگر. سرتان را درد نیاورم. (هرچند می دانم شما عاشق حرف های من هستید.) مثلا می خواستم سری به کپک بزنم. برم ببینم این بچه چه کار می کند. شما هم روی حرف های من فکر کنید. بعد ببینید جزو کدام دسته هستید: اعتماد به نفسی ها یا اعتماد به سقفی ها؟

نتیجه ماجرای کلانتر پفک و اعتماد به نفس و اعتماد به سقف

اعتماد به نفس یعنی خودت را همین طوری که هستی بپذیری و در قدم بعد برای پیشرفت و بهتر شدنت تلاش کنی. در راه رسیدن به اعتماد به نفس خیلی باید مواظب باشی که دچار اعتماد به نفس کاذب نشوی.

یکی از ترفندهایی که می تواند کمکت کند تا از اعتماد به نفس کاذب دوری کنی تواضع است. آدم های متواضع هیچ وقت به خودشان و توانایی هایشان مغرور نمی شوند برای همین هم دچار اعتماد به نفس کاذب نمی شوند.

توضیح تصویر

عکسی از غلطک با عینک آفتابی برند «کت»

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – یاسمن رضائیان

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها