سلام دوستان عزیزم. روز اول مدرسه چطور بود؟ حتماً بعضیهایتان اخم کردید و چشمغره رفتید که «کلانتر! شما هم که همین سؤال را میکنید! حالا خدا میداند تا آخر شب چند نفر به ما برسند که این سؤال را بکنند!»
اینطور که معلوم است روز اول مدرس برای بعضیها خیلی جذاب نبوده است چون شاکی هستند. میدانم سخت است که بعد از سه ماه دوباره صبحهای زود از خواب بیدار شوید و به مدرسه بروید. من که راه حلی پیش پایتان گذاشته بودم که بتوانید صبحها راحتتر بیدار شوید… خیلی خب، حالا که قرار نیست نصیحت کنم!
اما امروز برای من روز جذابی بود. از شلوغی محله لذت بردم. همهی شما را دیدم که در راه با دوستانتان میگفتید و میخندید و خب بعضیهایتان هم شاکی بودید که چرا مدرسهها باز شده. اما به نظر من که دیدن دوبارهی دوستان و خندیدنهای طولانی به پیش پا افتادهترین مسائل، ارزشش را دارد که صبح زود بیدار شویم.
به استقبال شروعی تازه
راستش وقتی شما رفتید و خیالم راحت شد که دیگر سر کلاسهایتان هستید سری به خانه زدم و آلبوم عکسهای نوجوانیام را از کمد بیرون آوردم. اصلاً یکدفعه دلم هوایی شد برای آن روزها. باز هم که چپچپ مرا نگاه میکنید! من اصلاً این حرفها را قبول ندارم که روزهای مدرسه روزهای بدی هستند. چون معتقدم کنار هر سختی یک خوشی هم وجود دارد. اگر عادلانه نگاه کنیم مدرسه فقط درسخواندن نیست. ما در ساعتهای مدرسه واقعاً شاد هستیم.
خلاصه که من از شروع مدرسهها خیلی خوشحال میشوم. کلاً هر شروع تازهای که چشماندازی خوب داشته باشد مرا خوشحال میکند. به هر حال میدانید من گربهای با انرژیهای مثبت فراوان هستم و برای همین همیشه «خوبها» را دوست دارم.
میدانید؟ به نظرم همیشه باید از شروعهای تازه استقبال کرد. درست است که بسیاری از این شروعها برایمان استرسزا هستند اما باید از آنها استقبال کرد. البته نگران نباشید. استرس در اینجور مواقع کاملاً طبیعی است. چون روانشناسان میگویند همهی گربهها و انسانها از مواجهه با موقعیت جدید کمی مضطرب میشوند و آن هم به این دلیل است که نمیدانند دقیقاً چه اتفاقاتی قرار است بیفتد.
اما مدرسه که اینطور نیست. همه میدانیم دقیقاً چه اتفاقات هیجانانگیزی میافتد. پس چه شروعی بهتر از شروعی که کاملاً هم میدانیم چیست و چه در انتظارمان است؟! من جای شما بودم این روزهای خوب را دودستی میچسبیدم و به خاطر سختیهایی که دارد خوشیهایش را نادیده نمیگرفتم.
پس اگر کسی از شما میپرسد «روز اول مدرسه چطور بود؟» سریع چپچپ نگاهش نکنید. به جنبههای مثبت ماجرا نگاه کنید و برایش از خندههای بیانتها با دوستانتان در روز اول مهر بگویید.
نتیجهی ماجرای کلانترپفک و اولین روز مدرسه
اولین روز مدرسه روز بسیار مهمی است. نمیخواهم بگویم چون دوباره سراغ علم و تحصیل میروید (که البته این هم هست). اما من از زاویهی دید خودم به اول مهر نگاه میکنم. این روز مهم است چون روز شروع یک دورهی تازه است. همیشه شروعها مرا سرحال میکنند چون یادم میآورند همچنان زنده هستم و زندگی میکنم.
اگر به زندگیتان دقت کنید میبینید شروعهای بسیاری را تجربه میکنید. بعضیها مثل روز اول مهر کاملاً عیان هستند و بعضیها پنهاناند. کشف این شروعهای پنهان هم خودش لذتبخش است.
به استقبال این شروع تازه بروید و از اینکه همچنان زندگی میکنید خوشحال باشید.
توضیح تصویر
در خانهی ما هم امروز حسابی بوی مدرسه میآمد. دختر عزیز من هم آماده شد که به مدرسه برود. حالا به خانه که رفتم یادم باشد این سؤالی را که از شما کردم از او هم بکنم: «روز اول مدرسه چطور بود؟»
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان