امروز با صحنهای مواجه شدم که نمیدانستم باید بخندم یا تاسف بخورم. دارید میپرسید: «کلانتر عزیزمان، چه چیزی خاطر شما را آزرده؟»
عزیزانم، من همیشه معتقدم در زندگی باید میانهرو بود. نه افراط و نه تفریط. این در هر مسئلهای هم صدق میکند. من میگویم خوب است که آدمیزاد و گربهایزاد افکار و هدفهای بلند داشته باشد اما نباید که خیالپردازی کند.
امروز دوتا از گربههای نوجوان محله را دیدم. راستش چیزی که باعث شد توجهام به آنها جلب شود این بود که توی یک جعبه رفته بودند و حالت کمین به خودشان گرفته بودند. اول با خودم گفتم دارند بازی میکنند بعد که دقت کردم دیدم اتفاقا خیلی هم جدی هستند. خلاصه که رد نگاهشان را دنبال کردم و به یک کلاغ رسیدم. بله، مثلا کمین کرده بودند که کلاغ را شکار کنند.
اولش خندهام گرفت بعد گفتم واقعا جای تاسف دارد. خب معلوم است که دوتا گربهی نوجوان نمیتوانند یک کلاغ بزرگسال را بگیرند. آن کلاغ اینقدر تجربه دارد و اینقدر فرز است که نمیگذارد شما به فاصلهی نیممتریاش هم برسید. سریع پرواز میکند و میرود. آن وقت چه؟ میخواهید بال در آورید و دنبالش پرواز کنید؟
آیا هدفتان دستیافتنی است؟
خلاصه که این صحنه مرا حسابی به فکر فرو برد. دیدم نکتهای بسیار مهم دارد و گفتم حیف است که آن را با شما در میان نگذارم. و آن این است: اهداف بلند داشته باشید اما بلند پروازی بیجا نکنید. ببینید کاری که میخواهید انجام بدهید یا هدفی که انتخاب کرده اید واقعا شدنی و دستیافتنی هست و با عقل جور درمیآید؟
اگر عاقلانه است که خب دنبالش بروید اگر نیست بیخودی وقت و انرژیتان را صرفش نکنید. وقت و انرژیتان را بگذارید روی هدفی که میدانید میتوانید به آن برسید. فقط یادتان باشد کلانتر به شما نگفت اهداف بلندپروازانه نداشته باشید، گفت خیالپردازی نکنید.
نتیجهی ماجرای کلانتر پفک و بلندپروازی یا خیال پردازی؟
وقت و انرژی دو سرمایهی بزرگی هستند که در اختیار ما قرار گرفتهاند. پس باید به خوبی از آنها استفاده کنید. یکی از راههایی که برای درست استفاده کردن از این دو سرمایه وجود دارد داشتن هدفها و برنامههای عاقلانه و منطقی است. یادتان باشد سرمایههایتان را با کارهای بیهوده و اهداف دستنیافتنی هدر ندهید.
توضیح تصویر
این هم دو گربهی نوجوان که در کمین یک کلاغ نشسته بودند.
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان