هوا هم که کمکم دارد خنک میشود. باز من هنوز حرف نزده، اوف و پوف کردید! دارید میگویید: «کلانتر، شما هم فقط چیزهای مثبت را میبینید. دیگر خسته شدیم از این همه مثبتاندیشی. کمی هم منفی و خفن باشید!»
عزیزم، اگر قرار است گربهایزاد به منفیبودن خفن و باحال باشد من صدسال ترجیح میدهم سوسول باقی بمانم!
نه، ناراحت نشدم. چرا ناراحت شوم؟ اتفاقاً حالا که حرف ناراحت شدن شد بگذارید یک چیزی را به شما بگویم. در زندگی بیخود و بیدلیل ناراحت نشوید. باز هم که چشمهایتان را چرخاندید! میگویید: «آخر حرفی میزنید کلانتر. چه کسی بیدلیل ناراحت میشود؟ اصلاً برای چه باید برای خودمان ناراحتی درست کنیم؟»
بله، من میدانم هیچکس دنبال این نیست که بیدلیل خودش را ناراحت کند اما گاهی شرایط طوری است که آدم ناراحت میشود.
برایتان پیش نیامده که کسی چیزی بگوید و ناراحت شوید؟ دیدید! هزار بار این اتفاق افتاده. حتی ممکن است بعد از شنیدن یک حرف، تا ساعتها از درون با خودتان کلنجار بروید و بخواهید حق آن آدم بیدرک را کف دستش بگذارید!
یک نکتهی طلایی و پفکی
خب همینجا متوقف شوید! باید نکتهای طلایی و پفکی را به شما بگویم: دیگرانی که به ما حرف میزنند و ما ناراحت میشویم دو دستهاند:
اول کسانی که برایمان اهمیت دارند و میدانیم از روی اصول و منطق از کار ما ایراد گرفتهاند. خب اگر ما مطمئنیم کارمان درست بوده اما باز هم این افراد به ما ایرادی گرفتند باید به حرفشان فکر کنیم. البته معنیاش این نیست که خودمان را ناراحت کنیم. فقط باید به حرفشان فکر کنیم و ببینیم حق با آنها هست یا نه. بعد اگر دیدیم حق با آنهاست کارمان را اصلاح کنیم.
دوم دستهای هستند که هیچ اهمیتی برایمان ندارند چون میدانیم از روی منطق حرف نمیزنند و در واقع جوگیر شدهاند. خب، حرف اینها را از یک گوش بگیرید و از گوش دیگر در کنید. انگار که هیچی نشنیدهاید. برای اینجور حرفها خودتان را ناراحت نکنید.
مثلاً برای خود من بارها پیش آمده که غلطک رو کرده و گفته: «کلانتر، تو خیلی حالت خوبه.» یا «کلانتر، تو خیلی خوشبینی»، یا «کلانتر، تو بلندپروازی» و حرفهایی از این قبیل. اما من ناراحت نمیشوم. فقط روی حرفش فکر میکنم و اگر دیدم اشتباه میگوید فراموشش میکنم.
پفک هیچوقت بیخودی ناراحت نمیشود
یادتان باشد موارد بسیاری روی افراد تاثیر میگذارند تا تصمیم بگیرند چه حرفی بزنند و چه واکنشی به شما نشان بدهند. مثلاً ممکن است طرف عصبانی یا بیحوصله بوده. بنابراین نباید به حرفش توجه کرد.
حالا دارید مرا چپچپ نگاه میکنید و میگویید: «کلانتر جان، لطفاً راستش را بگویید. ما از کدام دسته هستیم؟ ما برایتان اهمیتی نداریم و حرفمان را از این گوش میگیرید و از آن گوش در میکنید؟»
نه عزیزانم، حرف شما برای من خیلی باارزش است. من به همهی واکنشهای شما فکر میکنم و اگر ببینم درست هستند آنها را اعمال میکنم. اما گفتم که در این جور موارد هم باید فقط فکر کرد نه اینکه ناراحت شد.
پس میبینید که من از دستتان ناراحت نشدم.
نتیجهی ماجرای کلانتر پفک و ناراحت نشدن بیدلیل
اقتضای زندگی اجتماعی این است که گاهی حرفهایی میشنویم که به مذاقمان خوش نمیآید و با آنها مخالف هستیم. در این جور مواقع یا باید به آن حرف فکر کنیم و اگر منطقی بود انجامش بدهیم یا باید از آن حرف به سادگی رد بشویم و آن را نشنیده بگیریم. در هر صورت نباید ناراحت شوید.
پس هیچوقت به خاطر چند کلمه حرف به خودتان انرژی منفی وارد نکنید. این یک توصیهی پفکی است!
توضیح عکس
در مقابل هر حرف بیهوده یک لبخند بزنید و از آن عبور کنید. لبخندی ملیح مثل لبخند دوستمان در تصویر. مبادا خیلی پررنگ لبخند بزنید که طرف فکر کند دارید مسخرهاش میکنید!
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان