شاید باورتان نشود اما نفس عمیق کشیدن یکی از کارهایی است که میتواند معجزه کند. بله، معجزه. اصلاً همین که ما الآن زنده هستیم و میتوانیم نفس عمیق بکشیم خودش معجزه است. البته منظورم این موضوع نیست. نفس عمیق کشیدن، وقتی در موقعیت یک راهکار قرار میگیرد، واقعاً معجزه میکند.
حتماً خیلی اوقات از دست کسی عصبانی بودهاید. حالا آن شخص یا روی مختان رفته و یا خنگبازی از خودش درآورده. در هر حال شما نمیتوانستهاید موضوعی را به او تفهیم کنید. در اینجور مواقع چه کاری میکردهاید؟ داد میزدید؟ به او میگفتید که خیلی خنگبازی از خودش درمیآورد؟ و یا سعی میکردهاید محیط را ترک کنید؟
خب یکی از بهترین کارهایی که میشود در چنین موقعیتی انجام داد این است که نفس عمیق بکشید و بعد سعی کنید با آرامش موضوع را واضحتر و شمردهتر توضیح بدهید. هرچند قبول دارم گاهی چارهی کار این نیست که دوباره و دوباره توضیح بدهید. گاهی باید محیط را ترک کنید و اگر خواستید در دلتان بگویید «چقدر خنگبازی درمیآورد!» خب واقعیت همین است دیگر! عزیز من، خنگبازی از خودت در نیاور!
خب این یک روی ماجرا بود. گاهی هم حالتان خوب است و به صبحی خنک و دلچسب سلام کردهاید. در چنین موقعیتی حالتان عالی است و یک نفس عمیق میتواند حالتان را خیلی خیلی عالیتر کند.
میبینید؟ نفس عمیق میتواند همیشه به شما آرامش و حال خوب بدهد. پس از این راهکار معجزهآسا استفاده کنید.
از بینی دم، از دهان بازدم
صبح داشتم در پارک میدویدم و ورزش صبحگاهی انجام میدادم که شِتَک را دیدم (خب، این اولین ورود شتک به روزنوشتههای من است. کمکم با او آشنا میشوید). تا چشم شتک به من افتاد داد زد: «وای کلانتر، داری میدوی؟ من هم میخواهم ورزش کنم. صبر کن الآن بهت میرسم.»
و شروع کرد به دویدن و در حالی که میدوید یکریز حرف میزد. حالا من بدو، شتک بدو. نمیدانید چقدر هیجان داشت. حسابی سرحال شده بودم.
بالأخره بعد از چند دقیقه دویدن، شتک ایستاد و دیدم دیگر نای دویدن ندارد و داخل یکی از گلدانها ولو شده است. مسیر رفته را برگشتم و کنارش نشستم و گفتم: «چی شد؟ کم آوردی؟» در حالی که داشت به شدت نفس میکشید گفت: «کلان…تر… وای… نف…سم…در…نمی…آید.»
از بطری آبم به او تعارف کردم و همهی بطری را سر کشید. بعد دهانش را با پشت دستش پاک کرد و گفت: «تو خیلی سنگین ورزش میکنی… من…. اصلاً نمیتوانم… اینجوری ورزش کنم.»
خندیدم و گفتم: «من سنگین ورزش نمیکنم. کار تو یک ایراد کوچک داشت.»
پرسید: «واقعاً؟ چه ایرادی؟»
گفتم: «اینکه موقع دویدن نفس عمیق نمیکشیدی. زمانی که داری میدوی باید نفس عمیق بکشی. از بینی دم و از دهان بازدم. این رمز موفقیت است. البته اگر قرار باشد نفس عمیق بکشی دیگر نباید حرف بزنی.»
شتک که حالش کمی جا آمده بود سرش را تکان داد و گفت: «پس راهش این است. نفس عمیق. یادم باشد اینبار این نکته را رعایت کنم. وای، ولی داشتم مرگ خودم را جلوی چشمهایم میدیدم!»
نتیجهی ماجرای کلانتر پفک و نفس عمیق بکشید
نفس عمیق کشیدن یکی از بهترین راه حلها در شرایط متفاوت است. از دست کسی عصبانی هستید؟ نفس عمیق بکشید تا بتوانید آرامشتان را حفظ کنید. یک روز دلانگیز را شروع کردهاید؟ نفس عمیق بکشید تا زیبایی این روز دوچندان شود. دارید میدوید و انرژی کم آوردهاید؟ نفس عمیق بکشید تا بتوانید دقیقهها به راحتی بدوید.
راستی، شما در چه موقعیتهای دیگری قرار گرفتهاید که احساس کردهاید نفس عمیق کشیدن معجزه میکند؟
توضیح تصویر
لحظهای که شتک از شدت خستگی داخل یکی از گلدانهای پارک ولو شد.
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان