خب میدانم به محض اینکه این عنوان را دیدید با خودتان گفتید «کلانتر هم چه حرفهایی میزنندها. گیر، گیر است دیگر. بیخود و باخود ندارد!» بله عزیزانم، من هم میدانم همهی گیرها بیخود هستند چون اگر باخود بودند که اسمشان گیر نمیشد! عجب مسئلهی پیچیده و فیلسوفانهای!
هدف من از استفاده کردن از این صفت این است که توجهتان را هرچه بیشتر به این مسئله جلب کنم که گیر دادن کار بیخودی است و حتی میتواند عواقبی مهیب به همراه داشته باشد! بله، مثلا اینکه شما به دوستتان سر یک موضوعی گیر بدهید و او ناراحت شود مهیب نیست؟ البته که هست.
مسئولیت سنگین کلانتر پفک
راستش دیروز یکی از گربههای مادر مرا در محله دید و گفت: «لطفا باز هم دربارهی مهارتهای فردی و آداب ارتباط صحبت کنید. آخر بچهی من آنقدر که از شما حرفشنوی دارد از من ندارد!» میبینید که چه مسئولیت خطیر و بزرگی بر گردن من است.
بله دوستان عزیزم، خود من بارها شاهد گفتوگوهای دوستان نوجوان با یکدیگر بودهام. مثلا بعد از تعطیل شدن کلاس ورزششان به سمت خانه میرفتند که یکی به آن یکی گفت: «چقدر لوس و بیمزهای! خب بگو چی شد دیگه!» و دوستش چنان نگاه عصبانی و کلافهای به او کرد که گفتم الآن است که بر فرق سرش بکوبد!
یا یک بار شنیدم که یکی تلفنی به دوستش گفت: «نخیر خانووووم! شما ما رو رازدار خودتون نمیدونید وگرنه ماجرا رو به ما میگفتید نه اینکه برید به متیناجونتون بگید!» و بعد با یک «ایش» طولانی گوشی را قطع کرد.
واقعیت این است که نه آن شخص اول لوس و بیمزه بوده است و نه این شخص دوم بین این دوست و متیناجونشون تبعیض قایل شدند. موضوع این است گاهی افراد به هر دلیلی نمیخواهند از موضوعی با دوستانشان حرف بزنند. این مهارتی بزرگ است که بتوانیم شرایط حساس دوستانمان را درک کنیم و اگر نمیخواهند موضوعی را با در میان بگذارند به آنها و حریمشان احترام بگذاریم.
کلانترها هم گیر میدهند؟
حالا شاید برایتان سوال شود که آیا شغل کلانتری با همین وارد حریم دیگران شدن شباهتهایی ندارد؟
دوستانم! این چه شبههای است که برایتان پیش آمده! البته که ندارد. هیچ کلانتری به زور آمار کسی را نمیگیرد. یعنی روی مسائل خصوصی کسی تمرکز نمیکند. چون طبیعتاً قدرت ذهنخوانی ندارد.
یک کلانتر شبیه به من در واقع یک رئیس در محله است و اهل محله کارمندان او هستند. رئیس حواسش به کارمندان است و اینکه خللی در روند کار پیش نیاید. کلانتر هم حواسش به اهالی هست تا مشکلی در محله پیش نیاید و کسی توطئهای نچیند!
هرچند که من در کنار این وظیفه، به رفتار شما هم دقت میکنم تا نکاتی را بهتان یادآوری کنم. خب این یکجورهایی اضافه کاری است و کمتر کلانتر-گربهای ممکن است این کار را بکند. اما از آنجایی که من دوستتان دارم این اضافهکاری را با جان و دل انجام میدهم.
نتیجهی ماجرای کلانتر پفک و گیر بیخود ندهید
یکی از مهارتهایی که هرکس باید در زندگی کسب کند این است که گیر ندهد. گیر دادن و پیچ شدن و حتی سریش شدن فقط به روابط شما آسیب میزند. اگر فردی، حتی از نزدیکان و عزیزانتان، نمیخواهد موضوعی را به شما بگوید به او اصرار نکنید. به خواستهاش احترام بگذارید و با درخواست بیجا رابطهتان را تیره و تار نکنید.
توضیح تصویر
آن نوجوانی که نزدیک بود از شدت عصبانیت بر فرق سر دوستش بکوبد قیافهاش آن لحظه این شکلی بود. پس کار را به جایی نکشانید که دوستتان را اینطوری ببینید!
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان