اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
ای دیش تو بر بام و تو از دیش به تشویش
تشویش رها کن که مصونی تو ز تفتیش
پنهان چه کنی دیش دو متری به سر بام؟
یک سوی بنه پوشش و از دیش میندیش
از تاری تصویر مباش این همه دلگیر
از بابت برفک منمای این همه تشویش
مرغوب نبوده است مگر نوع “ال ان بی”ت؟
کاینسان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش؟
شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم
از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش
دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود
امروز چو نیکو نگری بیش تر از پیش
گر چشم خرد باز کنی موقع دیدن
بر بام کسان دیش ببینی ز یکی بیش
این سوی”عرب ست”بود، آن سوی “سی.ان.ان”
این جانب ری می نگرد، آن سوس تجریش
این، زیر بلیتش بود از کیش الی قشم
آن، تحت تیولش بود از قشم الی کیش
“شرقی” طلبی، دست بر این فیش فشاری
“غربی” خواهی، شست نهی بر سر آن فیش
تو دیش به بر، داری و همسایه ندارد
تو باغ دلت خرم و همسایه دلش ریش
برخیز و یکی ” کابل” به همسایه عطا کن
ای نان تو در سفره بده لقمه به درویش
فریاد از این دیش که چون گاو زراعت
در مزرع افکار من و تو بزند خیش
این دیش چو مار است که هر سو بکشد سر
یا عقرب جراره که هر جا بزند نیش
لو فرض، اگر دیش شود میش، یقیناً
جز برّه ادبار نمی زاید از این میش
بس نکته که در دیش نهان است و لیکن
چون قافیه تنگ است نگردم پی باقیش
شاعر: مرحوم منوچهر احترامی