شیخ بهایی در نوجوانی
نام من محمد است ، اما شما مرا به نام شیخ بهایی می شناسید . من در روز چهارشنبه ، هشتم اسفند ماه سال 953 هجری درشهر رودان به دنیا آمدم . پدرم عزالدین حسین عاملی بود من در خانواده ای شیعه مذهب و دردامان پر مهر پدر و مادری با خلوص و پاک بزرگ شدم .دوران کودکی را درروستای کوچکی به نام جبع ازمنطقه جبل عامل کشور لبنان گذراندم .
سیزده ساله بودم که همراه خانواده به ایران آمدم . بعد ها علت این مسافرت ناگهانی را از پدرم پرسیدم . اوعلت آن را ، از طرفی اذیت و آزار و بی حرمتی دولت عثمانی به شیعیان و از طرف دیگر، دعوت از طرف شاه تهماسب صفوی که مرکزی رادرایران برای عالمان شیعه به وجود آورده بود عنوان کرد .شاه صفوی همه دانشمندان ازجمله پدر من را که یکی از محققین ودانشمندان مشهور آن زمان بود به پایتخت صفوی دعوت کرده بود. به همین جهت من به همراه خانواده به ایران نقل مکان کردیم.
شیخ بهایی در قزوین
ما در شهر قزوین و در منزل شیخ علی منشار یکی از دوستان قدیمی پدرم و یکی از دانشمندان بزرگ آن زمان بود ساکن شدیم . چون زبان مادری من عربی بود ، در آغاز ورود برای ادامه تحصیل مشکلات زیادی داشتم اما خوشبختانه به خاطرعلاقه ام به اشعار و زبان پارسی با کمک شیخ علی منشار ، توانستم به سرعت این زبان را بیاموزم . تحصیلات تکمیلی را درزمینه هایی همچون فقه ،ریاضیات ، ادبیات عرب ، طب، منطق، معانی وبیان ، کلام و… را در محضر استادان مشهور آن زمان آموختم و در سن 23 سالگی توانستم شاگردانی چون ملاصدرای شیرازی ،ملامحمد تقی مجلسی ،ملا محمد باقرسبزه واری وتعداد دیگرکه همه بعد ها جزو مفاخر و عالمان بزرگ زمان خود شدند را آموزش بدهم .
اقامت در اصفهان
در همین سال ها شاه تهماسب پایتخت خود را از قزوین به اصفهان منتقل کرد . به دلیل خدمات ارزنده پدرم که یکی از شیخ الاسلام های دربار وهمچنین جزو دانشمندان با نفوذ بود، همراه آن ها به اصفهان نقل مکان کردیم . به سفارش شیخ منشار من به مقام شیخ الاسلامی اصفهان دست یافتم و به بهاءالدین محمد عاملی یا شیخ بهایی مشهور شدم . درهمین سال ها پدرم قصد سفر به سرزمین وحی (مکه) کرد اما متاسفانه درراه برگشت در اثر بیماری درگذشت و آسیب روحی سختی از این ماجرا به من رسید.
پس از مدتی به خاطر علاقه زیادی که به سفر وکسب علم و دانش داشتم ، اولین سفرم در سال 984 یعنی در سن 31 سالگی و در دومین سفرم که در سن 39 سالگی آغاز کردم و با عقاید ،آداب و رسوم و علوم مختلف مردم افغانستان ،دمشق ، فلسطین و مصر آشنا شدم .
کتاب ها وکارهای مهم شیخ بهایی
“بهاءالدین محمد بن حسین عاملی” یا شیخ بهایی دانشمند بزرگ قرن دهم و یازدهم هجری است . از او حدود 95 کتاب و رساله درزمینه های سیاست ، ریاضی، اخلاق، حدیث، نجوم ، فقه ، فلسفه و مثنوی نان و حلوا و کشکول . به جا ما نده است . به پاس خدمات شایسته این عالم نامدار به علم ستاره شناسی سازمان یونسکو سال 2009 را به نام او ” سال نجوم و شیخ بهایی” نام گذاری کرد.
او کارهای با ارزشی در دوران زندگیش انجام داد. از جمله آن تقسیم آب زاینده رود اصفهان است : شیخ بهائی در طی یک سال، از اوایل آذر ماه ، طی مدت 197 روز ، ابتدا فصل سیلابی زاینده رود ،که آب این رود خانه فراوان و قابل استفاده برای کشاورزان بود را محاسبه کرد و بعد از آن 168 روز آب ان را با جریان عادی و منظم بررسی و محاسبه کرد و با توجه به محاسبات دقیق آن را به 33 سهم برای هر محله اصفهان تقسیم کرد.
پس از آن برای هر محله به نسبت هر سهم معادل استفاده 5 شبانه روز از آب رودخانه را در نوبت مقرربه آن محله سرازیرمی کرد . امروزه با نصب دست گاه ها یپیشرفته وآب سنج ها در نقاط مختلف زاینده رود به همان نتیجه رسیده اند که او در 420 سال قبل رسیده بود.
حمام شیخ بهایی
یکی دیگر از کارهای شیخ بهائی ساختن حمامی است که آب آن وبه کمک یک شمع همیشه گرم بوده است. سیستم گرمایشی این حمام به این شکل بوده است که کره فلزی که بالای آن سرپیچ است به لوله فلزی توخالی که یک سر آن فتیله و انتهای دیگر آن دنده دار است لحیم شده است .
چون کره ، تو خالی است روی مایع شناور است و اگر سطح مایع سوخت پائین آید، این کره هم پائین آمده و لوله منحنی در مسیر حرکت می کند وفتیله روشن می شود .هنگام حرکت دنده ها به طرف زنجیر حرکت می کنند و حرکت زنجیرها به اطراف انجام می شود. گوی توپر دریچه را که سر ورود لوله سوخت است به بالا می برد و مایع سوخت وارد ظرف و یا منبع می شود .
مخزن پر شده و دوباره گوی به بالا می رود و با این عمل دنده بطرف عکس حرکت می کند و این بار گوی دریچه را می بندد . در صورتی که دریچه بسته شود اضافه مایع از لوله عصائی به خارج ریخته می شود بدون این که آسیبی به سیستم وارد کند . روی شمع مذکور ظرف مسی بزرگی بوده است که حجم آبی را برابر با 3 و یا 4 سطل داشته و درتمام مدت شبانه روز گرم بوده است ودرقسمت خروجی حمام نزدیک در جاسازی کرده بودند . دستگاه مذکور را اواخر حکومت زندیه از زیر زمین بیرون آوردند و به خارج از ایران منتقل کردند . ( اگر دقت کرده باشید تقریبا کار این دستگاه شبیه آب گرم کن های گازی دیواری می باشد که آب را سریع گرم می کند )
شیخ بهایی و معماری
کار مهم دیگر شیخ بهائی ، ساخت بنای مسجد مشهور چهار باغ اصفهان است .چون در مسیر یکی از کانال های آب زاینده رود قرار داشت و امکان پی ریزی ساختمانی بزرگ و سنگی با اشکال روبه رو می شد . از طرفی ساختمان نمی توانست روی سطح مرداب و لجن های اطراف آن قرار گیرد و امکان هر گونه خطر برای ساختمان به خصوص دیوارها ، گنبد و مناره ها وجود داشت ( این کانال هنوز از وسط مدرسه چهارباغ اصفهان عبور می کند )بنا براین او دست به یک ابتکاربزرگ زد . شیخ برای اجرای صحیح این کار پیشنهاد کرد ابتدا ، مقدار زیادی زغال چوب به ضخامت 2 متر سرتاسر پی ساختمان پراکنده کنند و پس از کوبیدن زغال ها روی آن را با ساروج و شفته پر کرده و پی های ساختمان را روی آن ها بنا کنند .
(روش استفاده از زغال چوب برای پی ساختمان های روی مرداب و لجن زار بعدها مورد توجه اروپائیان قرار گرفت و پی و شالوده ساختمان های عظیم خود را با استفاده از ایده شیخ بهایی می ساختند. چون باید ملات گل ساختمان مسجد بهم در آمیخته و با پا و سایر وسایل بخوبی مخلوط شود و از آن جا که هر چه ملات بیشتر پا بخورد چسبندگی گل بهتر شده و خوب عمل می آید , به دستور شیخ بهائی ابتکاری هم برای هر چه بیشتر پا زدن گل ها بکار برده شد.
هر روز صبح چند سکه طلا را در خاک ملات ها می ریختند و گل را می ساختند سپس به مردم اطلاع می دادند که سکه ها را برای خود پیدا کنند . مردم گروه گروه گل ملات ها را از صبح لگدمال کرده و تا غروب آن روز سکه ها رابرای خود می جستند . با این کار ملات بنای مسجد هر روز زیر پای مردم و کودکان اهل اصفهان پامی خورد و کاملا مخلوط می شد . (همین کار امروزه برای گل خاک رس کاشی سازی به وسیله ماشین های مکانیکی مخلوط کن انجام می گیرد).
“بهاءالدین محمد بن حسین عاملی” یا شیخ بهایی در روز 8 شهریور سال 1000 خورشیدی در سن 75 سالگی در گذشت او را به شهر مقدس مشهد بردند و در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) دفن کردند.
بابا چه قدر جالب