پدر و مادر در ایجاد یک محیط امن برای بیان احساساتشان نقش مهمی را بر عهده دارند. آن ها می توانند محیطی را خلق کنند که کودک و نوجوان آزادانه احساسات خود را بروز دهند و یا فضایی را بیافرینند که درست عکس این قضیه در آن صدق کند. راه و روش تربیت فرزندان در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار می باشد و بر روی این امر که آیا فرزندان در آینده می توانند افراد صادقی در زندگی باشند یا خیر تاثیر به سزایی خواهد گذاشت.
اولین راه برای ایجاد صداقت در احساسات، تصدیق و ارزش قائل شدن برای عواطف فردی می باشد. زمانی که از نظر احساسی مورد پذیرش قرار بگیریم و احساساتمان را به رسمیت بشناسند، آن وقت دیگر هیچ ترسی نخواهیم داشت که مورد پذیرش قرار نگرفته و یا به خاطر بیان احساسات و افکارمان تنبیه شده و یا با عدم پذیرش روبرو شویم.
ما آزاد هستیم که خودمان باشیم و والدینمان نیز ما را همان طور که هستیم قبول خواهند کرد. زمانی که ما را همان طوری که هستیم بپذیرند- و نه به عنوان تصویری که ما تصور می کنیم باید آن گونه باشیم – احساس امنیت درونی بیش تری به ما دست خواهد داد.
می توانیم از نظر احساسی نیز با دیگران رو راست باشیم و از عدم پذیرش آن ها هیچ ترسی به دل راه ندهیم. از آن جایی در اعماق وجود خود احساس امنیت داریم، پذیرش و یا عدم پذیرش از سوی دیگران برایمان اهمیت چندانی در بر نخواهد داشت. آزاد هستیم که خود واقعیمان را به دیگران نشان دهیم. این ویژگی افرادی را که آن ها نیز احساس امنیت می کنند و می توانند خودشان باشند را به سوی ما جذب می کند. در نتیجه اطراف ما پر خواهد شد از افرادی که احساس امنیت، اعتماد به نفس، و صداقت احساسی دارند. از سوی دیگر اگر همواره در زمان کودکی از بیان احساسات واقعیمان منع شویم، والدینمان هرگز قادر به دیدن خود واقعی ما نخواهند شد.
در طول زمان چنین بچه هایی هرچه که بیش تر می گذرد، بیش تر از والدینشان فاصله می گیرند و در دوران نوجوانی این شکاف بیش از پیش مشهود خواهد شد. زمانی هم که به سن قانونی رسیده و خانه را ترک می کنند، از برقراری ارتباط با والدین خود پرهیز کرده یا تنها به دلیل جلوگیری از احساس گناه – و نه به خاطر حس دلتنگی- با والدین خود روابط محدودی را برقرار می کنند. در این حالت والدین نمی توانند چهره واقعی فرزند خودشان را که برای سالیان سال زیر یک سقف با او زندگی کرده اند را بشناسند.
اما بدترین چیز این است که والدین احساس می کنند بچه خود را به خوبی می شناسند. حتی ممکن است از کارهایی که او انجام می دهد متعجب شده و احساس ناامیدی کنند. ممکن است بگویند: (من واقعاً متوجه نمی شوم که تو چرا یک چنین کارهایی می کنی!) اما دلیل این امر که پدر و مادرها متوجه نمی شوند، این است که آن ها واقعاً دختر یا پسر خود را نمی شناسند و آن هم دلیلش این است که برای مدت ها مانع بروز صداقت احساسی او می شدند.
ما زمانی احساس خواهیم کرد دیگری به درستی ما را درک کرده که طرف مقابل ما را از نظر احساسی درک کند؛ اما اگر این اجازه را نداشته باشیم که احساسات واقعی خود را بروز دهیم، آن وقت چگونه می توانیم از طرف مقابل انتظار داشته باشیم که ما را درک کند. این امر به ویژه در زمان نوجوانی از اهمیت خاصی برخوردار است و نوجوانان باید از سوی والدینشان درک شوند. شاید والدین با خودشان تصور کنند که فرزندشان را از سر تا پا می شناسند اما کودک به هیچ وجه یک چنین احساسی نداشته باشد. این مسئله خود باعث بروز مشکلات بزرگی خواهد شد.
چند نکته دیگر در مورد صداقت احساسی
عدم صداقت احساسی نیازمند صرف انرژی بیش تری نسبت به بروز صداقت احساسی است.
زمانی که از نظر احساسی صادق نباشیم، ارزش احساسات واقعی خود را متوجه نخواهیم شد.
زمانی که از نظر احساسی صادق نباشیم بر خلاف سیر تکاملی قدم برداشته ایم.
زمانی که از نظر احساسی صادق نباشم اشتباه می کنیم و این کار انرژی زیادی را از ما زایل می کند.
عدم صداقت احساسی تنش و استرس بیش از اندازه ای را در جامعه ایجاد می کند.
البته با وجود تمام این حرف ها باز هم من معتقد هستم که وقتی هوش احساسی شما گسترش پیدا می کند که بدانید چه زمان باید از نظر احساسی صادق باشید، چه موقع باید هم چنان ساکت بمانید، و چه زمان باید بر طبق احساسات واقعی خود عمل کنید و چه وقت بر خلاف آن.
مواردی به عنوان پیوستگی در صداقت احساسی وجود دارند که شامل موارد ذیل می باشد:
سرکوبی ناخوسته احساسات، افشای کامل احساسات، صحبت کردن با رعایت جوانب احتیاط، دست کاری عمدی احساسات، و تله های احساسی. هم چنین تفاوت شگرفی میان علایق کوتاه مدت و بلند مدت، نیاز فردی و نیازهای دیگران، قضاوت های فردی و مورد قضاوت قرار گرفتن از سوی دیگران وجود دارد. به دلیل مطرح شدن کلیه این مطالب، و برای حل یک مسئله احساسی با توجه به وجود هوش احساسی، تصور می کنم که این خود افراد هستند که باید تصمیم بگیرند که چه زمان و تا چه حد در مورد احساسات خود صادق باشند. بنابر تجربه های شخص من، تصور می کنم صداقت کامل احساسی زندگی مرا راحت تر کرده، به من کمک کرده تا متوجه شوم چه کسی مرا همان طور که هستم می پذیرد، و احساس درستی، کمال، صمیمیت در من ایجاد کرده است.
ofc.ir