غزل شماره ۲۲۷ حافظ

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است

حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش

که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف

چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت

سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را

تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ

طالب چشمه خورشید درخشان نشود

تعبیر:

دورنگ نباش و با هر کشی طرح دوستی ریختی رنگ عوض نکن که اینکار هنر نیست. فکر نکن که خیلی زرنگ هستی. برای اینکه اسمت همه جا برده شود دست به هر کاری نزن. عشق ورزیدن و محبت کردن هنر است اگر به حیله های خود ادامه دهی پشیمان می شوی. همت کن و راهت را عوض کن.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 171 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *