ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
تعبیر:
بر سر دو راهی قرار گرفته ای و نمی دانی کدام راه را باید انتخاب کنی. تنها هستی و دل گرفته ای داری. احساس پیری می کنی زیرا همه چیز را از خود قطع کرده ای حتی خوشی را ولی بدان آنچه سرنوشت تو باشد پیش خواهد آمد. امیدوار باش. غم را کنار بگذار تا به وصال یار برسی.
امتیاز به این نوشته