غزل شماره ۳۰۰ حافظ

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد

و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش

زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات

بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک

اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم

و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک

بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا

لان روحی قد طاب ان یکون فداک

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم

سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ

که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک

تعبیر:

از دوست شفیق خود به خاطر هم پا بودن با شما تشکر کنید. این امیداست که شما را زنده نگه داشته ولی گاهی طاقت از کف داده و خواب و خوراکتان را می گیرد. زخم زبان به کسی نزن تا خودت همیشه از زخم زبان در امان باشی. ا دانش خود برای رسیدن به مقصود استفاده کن تا به منظوری که می خواهی برسی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 275 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *