غزل شماره ۳۰۳ حافظ

شممت روح وداد و شمت برق وصال

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال

احادیا بجمال الحبیب قف و انزل

که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال

حکایت شب هجران فروگذاشته به

به شکر آن که برافکند پرده روز وصال

بیا که پرده گلریز هفت خانه چشم

کشیده‌ایم به تحریر کارگاه خیال

چو یار بر سر صلح است و عذر می‌طلبد

توان گذشت ز جور رقیب در همه حال

بجز خیال دهان تو نیست در دل تنگ

که کس مباد چو من در پی خیال محال

قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی

به خاک ما گذری کن که خون مات حلال

تعبیر:

شب های هجرن و جدایی پایان یافته و روزگار وصل و رسیدن به مراد نزدیک است. نقشه هایی را که برای این روز کشیده ای عملی کن. حریفان و حسودان را ببخش و عذر آنها را بپذیر. نذری را که کرده ای به جا آور تا رسیدن به مقصود حلالت باشد.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 276 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *