غزل شماره ۳۳۱ حافظ

به تیغم گر کشد دستش نگیرم

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

وگر تیرم زند منت پذیرم

کمان ابرویت را گو بزن تیر

که پیش دست و بازویت بمیرم

غم گیتی گر از پایم درآرد

بجز ساغر که باشد دستگیرم

برآی ای آفتاب صبح امید

که در دست شب هجران اسیرم

به فریادم رس ای پیر خرابات

به یک جرعه جوانم کن که پیرم

به گیسوی تو خوردم دوش سوگند

که من از پای تو سر بر نگیرم

بسوز این خرقه تقوا تو حافظ

که گر آتش شوم در وی نگیرم

تعبیر:

خودتان را مستحق زجر و عذاب می دانید چون خود شما به دنبال این کار رفته اید. امیدوارید دوباره همه چیز درست شود و دست غیبی شما را نجات بخشد. حاجتتان برآوردهمی شود و اطرافیانتان به یاریتان می شتابند. تقوی و ایمان خودتان را حفظ نمایید تا این زجر را کمتر حس کنید.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 227 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *