غزل شماره ۴۰۲ حافظ

نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین

عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش

گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین

حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست

جان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببین

عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند

ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین

زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد

با هواداران ره رو حیله هندو ببین

این که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم

کس ندیده‌ست و نبیند مثلش از هر سو ببین

حافظ ار در گوشه محراب می‌نالد رواست

ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین

از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب

تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین

تعبیر:

شما فکر می کنید این چند صباح زندگی را باید خوش بود و خوشگذراند. هر قدر که به مشا می گویند فکر اینده هم باشید می گوئید هستم ولی غافلید. دوستانتان با حیله و نیرنگ از شما سوئ استفاده می کنند ولی نمی فهمید روزی می رسد که دیگر از عیش و طرب سیر شده اید که دیگر آه در بساط ندارید پس سرکش نباشید از زور قوت بازویتان آلان استفاده کنید وقت برای خوشی زیاد است.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 369 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *