ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
خورشید سایه پرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو
خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال
از دل نیایدش که نویسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی
زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو
با هر ستارهای سر و کار است هر شبم
از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت
آتش زند به خرمن غم دود آه تو
تعبیر:
از سر جنگ بذ خواسته اید و با خوبی ها می جنگید. از راه خویش برگردید. شما مرد جنگ و خونریزی نیستید. درونتان مملو از آرامش .و آشتی است و همه از شما تقلید می کنند. در حسرت چیزی هستید می خواهید دوباره همه را به دور هم جمع کنید. رسیدن به مقصود در یک قدمی شماست کمی صبر کنید.
امتیاز به این نوشته