غزل شماره ۴۳۶ حافظ

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

گردون ورق هستی ما درننوشتی

هر چند که هجران ثمر وصل برآرد

دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی

آمرزش نقد است کسی را که در این جا

یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی

در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد

چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

مفروش به باغ ارم و نخوت شداد

یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا

حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی

آلودگی خرقه خرابی جهان است

کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی

از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ

تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی

تعبیر:

از کاری که کرده اید سخت پشیمانید هر چند که تلاش زیادی می کنید تا به مقصود برسید ولی نتیجه ی خوبی برایتان ندارد. با گوشه گیری هم کاری از پیش نمی برید. آنقدر عاقل هستید که راهی برای رهایی از غم پیدا کنید. دست تقدیر برایتان اینچنین رقم زده اما چون دل پاکی دارید باز همه چیز درست می شود.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 348 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *