فلورانس نایتینگل نام من است. شما مرا به نام بانوی فانوس به دست می شناسید. من در۱۲ ماه مه سال ۱۸۲۰ در شهر فلورانس ایتالیا در خانواده نسبتا مرفهی به دنیا آمدم. پدرم ادوارد شور و مادرم هر دو بریتانیایی بودند و سال های اول زندگی را به مسافرت اختصاص داده بودند.
خواهر بزرگترم «پارتنوپ» در مسافرت اولشان در شهر ناپل به دنیا آمده بود. مدتی بعد از به دنیا آمدن من خانواده ام به انگلیس برگشتند. پدر و مادرم علاقه زیادی به من نشان می دادند و از کودکی مرکز توجه آنان بودم.
به درس خواندن علاقه زیادی داشتم و چون پدرم تحصیل کرده ی دانشگاه کمبریج بود از ۵ سالگی زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و تاریخ، فلسفه و ریاضیات را به من آموزش داد. به مطالعۀ کتاب مقدس هم علاقه زیادی داشتم. اما شیرین تر از همه درس ها ریاضیات بود.
خیلی دلم می خواست در این رشته ادامه تحصیل بدهم اما به عقیده ی مادرم رشته ریاضی مناسب زنان نبود. با اصرار زیادم باعث شد که اجازه ادامه تحصیل در این رشته را بگیرم. از کودکی علاقه زیادی به خداوند و کتاب مقدس داشتم. در روز هفتم فوریه سال ۱۸۳۷، درسن ۱۷ سالگی در یکی از پارکهای اطراف خانه قدم میزدم که احساس کردم صدای خدا را میشنیدم که مرا به مأموریتی دعوت می کرد.
هرچه فکر کردم دلیل این احساس را نفهمیدم. مسئله را با مادرم درمیان گذاشتم. به عقیده او یک توهم زود گذر بود، اما من به آن ایمان داشتم و درتمام لحظات تنهایی این صدا را می شنیدم. در پایان تحصیلات برای مدتی به لندن رفتم، اما با شنیدن خبر بیماری مادر بزرگم به خانه برگشتم و به پرستاری از او مشغول شدم. مدتی بعد خدمتکار منزل به بیماری دچار شد و من که به پرستاری و کمک علاقه مند بودم با رضایت کامل پرستاری او را به عهده گرفتم.
حرفه پرستاری
در سال ۱۸۴۵ یعنی در سن ۲۵ سالگی من عشق به حرفه پرستاری از بیماران کم در آمد و ناتوان تمام وجودم را پر کرده بود. آشنایی پدرم با تعدادی از پزشکان مشهور باعث شد تا از او بخواهم مرا به بیمارستان معرفی کند و آموزش های لازم این حرفه را بیاموزم. اما چون در اواسط قرن نوزدهم در بیمارستان های انگلیس به جای زنان تحصیل کرده، از زنان کم سواد و نالایق به عنوان پرستار استفاده می کردند، با مخالفت شدید خانواده ام رو به رو شدم.
چند سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۹ سفری به اروپا و مصر داشتم و از نزدیک بیمارستان های آن جا را دیدم و بالاخره توانستم در اوایل سال ۱۸۵۰ به عنوان کارآموز در «بیمارستان سنت وینسنت دو پل» اسکندریه مصر که توسط کلیسای کاتولیک رم اداره می شد، مشغول به کار شوم. در ماه جولای همان سال، به آلمان و فرانسه رفتم، در آن جا هم مدتی داوطلبانه در بیمارستان های مختلف خدمت کردم.
فلورانس نایتینگل ، مدیر افتخاری بیمارستان
پس از آن در سال ۱۸۵۳ به لندن برگشتم و به صورت افتخاری مدیریت بیمارستانی به نام «مؤسسه بانوان بیمار» را برعهده گرفتم.
سال بعد در سال ۱۸۵۴ کشورم درگیر «جنگ های کریمه» (ترکیه، انگلیس، فرانسه با روسیه) شد.
تعداد زیادی از هموطنانم در این جنگ مجروح شدند. روزنامه ها خبر از وضعیت بهداشت اردوگاه های نظامی انگلیس و کمبود امکانات پزشکی در ارتش می دادند. دولت، من و۳۴ نفر از پرستاران آموزش دیده را به اردوگاه سربازان انگلیسی درقسطنطنیه (استامبول امروزی) کشور ترکیه اعزام کرد.
جنگ و پرستاری از سربازان
وضعیت بهداشت در اردوگاه های نظامی بدتر از آن بود که انتظارش را داشتم. سربازان مجروح در شرایطی غیربهداشتی به سرمی بردند. اتاق های عمل، آلوده و غیربهداشتی بود. بیمارستانِ اردوگاه پر از موش و ساس و شپش و بیماری های مختلف مثل وبا و تیفوئید بود.
با دیدن این صحنه ها، صدایی که از ۱۷ سالگی مرا برای کمک به درماندگان می خواند، مرا درکمک به بیماران مصمم تر کرد. محاسبه مرگ و میر بیماران نشان می داد که ماهانه از هر هزار نفر مجروح، ششصد نفر در اثر بیماری های مسری و عفونی می مردند.
اگر وضع به همین صورت باقی می ماند همان بیماری کافی بود تا کل ارتش انگلیس از بین برود. با مقدار پولی که از انگلیس همراه آورده بودم برای بیمارستان تجهیزات پزشکی و برای سربازان میوه و سبزیجات و آب آشامیدنی سالم خریدم. تا ماه فوریه سال ۱۸۵۵بعد از سه ماه از اولین روز حضورم در اردوگاه، توانستم مرگ و میر سربازان را از ۶۰ درصد به ۴۲ درصد کاهش بدهم.
آموزشگاه پرستاری
فلورانس در سال ۱۸۶۰ «آموزشگاه پرستاری نایتینگل» را در بیمارستان سنت توماس لندن تأسیس کرد. این آموزشگاه که اولین دانشکده پرستاری در دنیا به شمار می رود با ۱۰ دانشجو آغاز به کار کرد. هزینه تأسیس آن توسط «صندوق نایتینگل» تأمین شده بود که شامل هدایایی بود که مردم به هنگام خدمت فلورانس در جنگ های کریمه برای کمک به او جمع آوری کرده بودند.
دامنه خدمات فلورانس روز به روز گسترش می یافت. به همین دلیل کشورهایی مثل هند و کانادا نیز از او دعوت کردند تا برای بهبود بهداشت و درمان بیمارستان های نظامی این کشورها به آنجا برود. فلورانس در دوران جنگ های داخلی آمریکا نیز مشاور دولت آمریکا در امور مربوط به بهداشت سربازان بود.
فلورانس نایتینگل و اولین کتاب پرستاری دنیا
فلورانس نایتینگل در سال های پایانی عمر خود به خاطر بیماری که در مدت خدمتش بدان مبتلا شده بود، دیگر نتوانست به عنوان پرستار انجام وظیفه کند. از او بیش از ۲۰۰ کتاب، رساله و گزارش به جای مانده است که اکثراً در زمینه پرستاری است. یکی از این کتاب ها «یادداشت هایی پیرامون پرستاری» نام دارد که در سال ۱۸۶۰ منتشر شد و اولین کتاب آموزش پرستاری در دنیا است.
فلورانس نایتینگل به خاطر فداکاری ها و خدمات شایسته اش توانست در سال ۱۸۸۳ مدال سلطنتی «صلیب سرخ» را به خود اختصاص دهد، که سازمان جهانی «صلیب سرخ» نام خود را از آن دارد. و سرانجام در ۱۳ آگوست ۱۹۱۰ در سن نود سالگی درگذشت.
یک پاسخ
امیدوارم دوستانی رشته پرستاری را انتخاب کنند که مانند ایشان از کمک به بیماران احساس رضایت می کنند نه از سر ناچاری در انتخاب رشته چون عواقب آن را هم ایشان وهم بیماران باید پس بدهند