معرفی کتاب قصه های من و بابام

قصه های من و بابام

نویسنده و نقاشی : اریش اُزر

مترجم: ایرج جهانشاهی

یکی بود یکی نبود…. سال ها قبل در شهری به نام پلاوئن که یکی از شهرهای آلمان بود پدر و پسری با هم زندگی می کردند. پدر که « اریش ازر» نام داشت در دانشگاه نقاشی خوانده بود و برای پسرش کریستین داستان های جالبی تعریف می کرد و برای آن داستان ها نقاشی هم می کشید.

این پدر و پسر در زمان جنگ جهانی دوم و دوره حکومت هیتلر زندگی می کردند. اریش از طریق نوشته ها و نقاشی های خود که در مجلات سیاسی به چاپ می رساند با حکومت آلمان نازی و هیتلر مبارزه می کرد و فرمانروایان آلمانی چون از کار اریش ازر خوششان نمی آمد از چاپ نوشته ها و عکس های او جلوگیری می کردند. به همین خاطر او نوشته هایش را با نام مستعار شهرش ( پلاوئن ) که در آن متولد شده بود به چاپ می رساند.

معروف ترین کتاب تصویری جهان

اریش به جز کاریکاتورهای سیاسی ، قصه های شیرین و خنده داری نیز به شکل نقاشی برای پسرش می کشید. این نقاشی ها که بعد به صورت کتاب های ( قصه های من و بابام )چاپ شد یکی از برجسته ترین و معروف ترین کتاب های تصویری موجود درجهان هستند و در اکثر کشورهای دنیا به چاپ رسیده اند .قصه های این کتاب ها نه فقط برای بچه ها بلکه برای بزرگترها هم آموزنده و خواندنی هستند و برای هر سنی مناسب است.

اصل این کتاب داستان های تصویری، نوشته ای به همراه ندارد اما در کتاب هایی که در ایران به چاپ رسیده آقای ایرج جهانشاهی متنی کوتاه نوشته است تا داستان ها بهتر درک شوند.شخصیت محوری همه تصاویر و داستان های کتاب، پسر کوچولوی شیطانی به اسم کریستین و پدر مهربانش است.

سال هاست که نوجوانان دیروز از خواندن  کتاب قصه های من و بابام  لذت برده اند و کمتر پدر و مادری را می توان یافت که دوران کودکی خود را با خواندن این کتاب سپری نکرده باشد و تصاویر زیبای آن در ذهنش ثبت نشده باشد. هنوز هم نوجوانان امروز می توانند ساعت های خوشی با این کتاب ها داشته باشند .

کریستین ( پسر واقعی اریش ازر) درباره ی پدرش می گوید:«من 13 ساله بودم که پدرم فوت کرد و این درست زمانی بود که در کلینیک کودکان بستری بودم. تازه یک ماه بعد فهمیدم که پدرم فوت کرده است. در سال های اولیه جنگ من به مدت طولانی در یک آسایشگاه کودکان در « آلگوی » به سر می بردم و به ندرت پدرم را می دیدم؛ بر این اساس خاطرات من از پدرم، مربوط به 8 سال اولیه عمرم است که در برلین به سر می بردیم…»

کتابی در باره دوستی با گربه بی خانمان