هر چه را که بر زبان بیاورید همان را به دست خواهید آورد. واژهها نیز مانند افکار بر وضعیت و شرایط ما تأثیر میگذارند. کلماتی که از آن ها استفاده میکنیم سازندگان نگرش ما هستند و همین کلمات هستند که تعیین میکنند ما در زندگی چه چیزهائی را جذب و تجربه خواهیم کرد. اگر مصمم به شاد زیستن هستید باید مواظب حرف های خود باشید، باید درباره خود به طور مثبت صحبت کنید. از بیاعتبار ساختن خود بپرهیزید. این حرف به معنای تظاهر به کمال نیست بلکه بدین معناست که با ناله و زاری و گلایه از خود و از شغل و دوستان و خانواده و دیگر اطرافیان نمیتوان به احساس خوبی در مورد خویش دست یافت.
اخیراً شخصی به من مراجعه کرد و گفت : « من از غمگین بودن و افسردگی خسته شدهام دیگر نمیخواهم باری بر دوش خانوادهام باشم. دلم میخواهد شاد باشم. باید چکار کنم؟» من گفتم: «اولین کاری که باید بکنی این است که فقط وقتی دهانت را بازکنی که حرفی مثبت و سازنده برای گفتن داشتهباشی. هفته بعد دوباره او را دیدم و او هنوز بر همان روال گذشته مینالید! گفت: «من میخواهم شاد باشم و نیستم. چطور میتوانم تغییر کنم؟» گفتم: «هفته پیش بهترین راه را به تو نشان دادم.» گفت:
«اما من هنوز هم شاد نیستم».
گفتم: میدانم و علت این است که هنوز در این مورد به اندازه کافی جدی نیستی. وقتی واقعاً جدی شدی، شاد هم خواهی شد.
من هنوز نمیدانم که آیا او پیام را بدرستی گرفته است یا نه! او باید بفهمد که زیادی حرف میزند باید به مرحلهای برسد که مسئولیت افکار خود را بپذیرد و در مورد انتخاب نوع افکارش جدیتر باشد.
موضوع خیلی ساده است وقتی واقعاً بهانه کافی برای ناشاد بودن وجود دارد، شخص باید نگرش خود را تغییر دهد، طریقه حرف زدن خود را تغییر دهد و این مستلزم انضباط و صرف تلاش و انرژی است و با این حال خیلی ساده است. این که یاد بگیریم خود را مجاز به داشتن چه افکار و گفتن چه حرف هائی بدانیم ایجاب میکند که متفاوت از دیگران باشیم و این ویژگی شاخص همه مردم خوشبخت است.
بعضیها این نگرش را اتخاذ میکنند که «من حاضرم برای شادتر زیستن هر کاری انجام دهم بشرطی که مجبور نباشم چیزی را در خودم تغییر دهم.» متأسفانه این اندازه از تعهد معمولاً برای پیشرفت کافی نیست.
کلماتی که از آن ها استفاده میکنیم همیشه پس از تصفیه در ضمیر ناهشیار ما تهنشین شده، بخشی از شخصیت و آرایش روانی ما را شکل میدهند. و همین کلمات هستند که با دقت میزان جدیت و تعهد ما را برای کسب نتیجه به دیگران اعلام میکنند. کلماتی وجود دارند که معمولاً مانع پیشرفت ما میشوند. به عنوان مثال هر بار که از کلمه «سعی» استفاده میکنیم نشان میدهیم که احاطه لازم را بر اوضاع نداریم. وقتی میگوئیم «سعی میکنم اینکار را به خوبی انجام دهم» یا «سعی میکنم به موقع برسم» یا «سعی میکنم شاد باشم» درواقع میگوئیم که ممکن است بتوانیم اینکارها را انجام دهیم و ممکن هم هست که نتوانیم.
جایگزین کردن «میتوانم» به جای «سعی میکنم» حاکی از حس مبارزهطلبی و رودرروئی است که نتایج بسیار بهتری برای ما بهمراه خواهد داشت. شاید بنظر برسد که این پرداختن بیش از حد به جزئیات است، با این حال برای شکل دادن نوع نگرش انسان نسبت به خود و نگرش دیگران نسبت به او حائز کمال اهمیت است!
استفاده از فعل «نمیتوانم» نیز باعث تحلیل توان جسمی فرد میشود. گفتن «نخواهم کرد» به جای «نمیتوانم» غالباً به واقعیت نزدیکتر است. مثلا جمله «من فردا شما را نخواهم دید» به جای « من نمیتوانم فردا شما را ببینم» نشان میدهد که فرد بر خود تسلط داشته و تصمیم خود را گرفته است. جمله «من شنا کردن را یاد نخواهم گرفت» به جای «من نمیتوانم شنا کردن را یاد بگیرم» به این معنیست که شما در این لحظه برای یاد گرفتن شنا آمادگی ندارید و وقتی واقعاً اراده کنید میتوانید آن را یاد بگیرید.
منبع: ofc.ir