امروز به سراغ برنادت سوبیرو قدیسه ای فرانسوی می رویم که ادعا می شود جسدش پس از ۱۳۶ سال هنوز هم سالم باقی مانده است. او قدیسه ای جوان بود که سوادی نداشت اما می گویند با عالم ماورا الطبیعه در ارتباط بوده است و دلیل سالم ماندن جسدش را نیز همین می دانند.
برنادت در یکشنبه 7 ژانویه 1844 در شهرلورد کشور فرانسه به دنیا آمد . پدرش لویس سوبیرو و مادرش استروزن فرانسوا نام داشتند . او درخانواده ای هفت نفره به دنیا آمد واز کودکی از بیماری آسم رنج می برد. به دلیل فقر مالی دراتاق سرد و نمناک یک آسیابی زندگی میکرد که پدرش در آن از راه آسیابانی مخارج خانواده را تامین می کرد.
سه فرزند خانواده در همان سال های اول به دلیل بیماری مردند . برنادتاز کودکی به تعالیم مذهبی علاقه مند بود. اما به دلیل فقر مالی نمی توانست به مدرسه برود و همراه کودکان کوچکتر از تعالیم مذهبی صومعه استفاده می کرد.
ملاقات
در 11 فوریه سال 1858 برای اولین بار برنادت 14 ساله ،که به همراه خواهرش برای جمع آوری هیزم رفته بود در نزدیکی غاری بنا بر گفته خودش صدایی شنید . ابتدا خیال کرد زوزه باد است اما با تکرار شدن صدایی که اورا به سوی خود می خواند به سمت دهانه غار کشیده شد و در کمال ناباوری در تو رفتگی تخته سنگی که در دهانه غار ماساویه قرار داشت ،بانویی سرتاپا سپید پوش و زیبا ، با شالی آبی رنگ به کمر را دید در حالی که روی پاهایش پوشیده از گلهای طلاییبود در دست بانو تسبیحی از مروارید و یک صلیب طلایی بود. بانو به برنادت لبخندمی زند و صحبت می کند.
برنادت در حالی که غرق هیجان است در بازگشت به خانه ماجرا را به صورت رازی برای خواهرش بازگو می کند و از او می خواهد که به کسی نگوید اما خواهرش که تحت تاثیر حرف های برنادت قرار میگیرد برای مادرش گفته های اورا بازگو می کند . مادرش که به معصومیت دخترش ایمان دارد و از کودکی خلوص و پاکی او را می شناخته ، با اطمینان می گوید که او “مریم مقدس” مادر حضرت عیسی رادیده است.
خبر دیدن مریم مقدس به زودی در کل شهر لرد می پیچد و هنگام رفتن برنادت به ماساویه خانواده او و همچنین عده ای از مردم شهر همراه او می روند تا مریم مقدس را از نزدیک ببینند، در حالی که تنها برنادت قادر به دیدن بانوی مقدس بود و همین باعث می شود که مردم سخنان او را باور نکنند و حتی عده ای اورا درغگو نامیدند.
برنادت از حرف های مردم نا امید نشد و بار ها به آن مکان رفت و به گفته خودش 18 مرتبه موفق شد آن بانو را ببیند . در یکی از دیدار ها بانو از او خواست تا از کشیشان محلی بخواهد تا در آن محل کلیسایی بسازند و مردم درآن جا عبادت کنند.
درخواست از کشیشان
برنادت به همراه مادرش برای این درخواست نزد کشیشان رفت و این تقاضا را از آنان خواست اما کشیش ها که حرف های او را باور نکردند از او خواستند تا از آن بانو بخواهد معجزه ای یا نشانی مبنی بر راستگویی او نشان دهد . برنادت در یکی از دیدار هایش گفته های کشیشان را از بانو خواست. سپس رو به مردم کرد و گفت بانو از او خواسته تا از گیاهان اطراف غار بخورد و از چشمه آب پایین غار بنوشد ، اما در آن جا نه آبی وجود داشت و نه چشمه ای.
برنادت گمان کرد که چشمه باید در زیر زمین باشد بنابراین سعی کرد حفره ای زیر غار ایجاد کند و کمی آب در آن جا یافت اما چشمه ای وجود نداشت به همین علت مردم بیشتر به دروغ بودن ادعای او ایمان آوردند و او را از خود راندند. پس از چند روز از همان حفره کوچک چشمه ای جوشید و مردم از تهمت های خود به این دختر 14 ساله پشیمان شدند.
در وصف او گفته می شود که دختری بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و همیشه تسبیح به دست داشت و ذکر می گفت. وی چندبار مدعی شد که بانویی نورانی و مقدس را می بیند و با وی سخن می گوید اما کسی جز او آن بانو را نمی دید، به همین دلیل بود اغلب برنادت را دروغگو می پنداشتند.
اما در این میان برخی دیگر به او ایمان آوردند و از پیروان برنادت سوبیرو شدند. برنادت پس از مدتی شروع به ابلاغ پیام های آن بانوی قدیسه به مردم کرد و آن ها را به خوب زیستن، محبت و موضوعاتی از این قبیل تشویق می کرد. برخی دیگر از معجزات این دختردر طول زندگی کوتاه مدتش می گویند و از اتفاقاتی چون شفای بیماران توسط او خبر می دهند.
برنادت سوبیرو در سن ۳۵ سالگی از دنیا رفت و دلیلش را بیماری طولانی مدت او می دانند. بدن او را در صومعه ی کلیسای گیلدارد به خاک سپردند و پس از ۵۰ سال برنادت را با عنوان قدیسه ای پاکدامن به دیگران معرفی کردند.پس از فوت برنادت سوبیرو برخی که به مقدس بودن او ایمان بسیاری داشتند، و همان زمان بود که با پدیده ای غیر قابل توجیه مواجه شدند؛ با آن که صلیب همراه وی زنگ زده بود، جسد این دختر جوان هنوز هم سالم باقی مانده بود.
جسد برنادت
جسد برنادت را در همان صومعه کوچک دفن کردند. سالها گذشت و ماجرای او همچنان بر سر زبانها بود .عده ای هنوز به حرفهای این دختر پاک ایمان نداشتند و به دنبال دلیل محکمتری بودند. سر انجام تصمیم گرفتند تا جسد برنادت را از خاک بیرون بیاورند.برای اثبات حرف خود در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۰۹ دست به نبش قبر برنادت زدنددر کمال ناباوری دیدند جسد برنادت مثل روز اول سالم ، پاکیزه ، خوشبو و آرام خوابیده است.
جنازه را در محفظه شیشه ای قرار دادند. اکنون سالها از مرگ او می گذرد و او همچنان آرام ،خوشبو و سالم به خواب فرو رفته گویی که او هنوز زنده است. برای حفاظت از دستها و صورت او ماسکی تهیه کردند و روی پوست برنادت قرار دادند. و این قصه همچنان بر سر همه زبان ها جاری است که ایمان کلید طلایی است که باعث می شود دختری بی سواد اما با ایمان را چنان تحت تاثیر قرار بدهد که در جوانی بتواند یکی از قدیسه های پاک(مریم مقدس) را ببیند و با او سخن بگوید.
امروزه جسد برنادت در محفظه ای شیشه ای در کلیسای سنت برنادت در شهر نور فرانسه نگهداری می شود.
2 پاسخ
من شخصی متدین و خشک مذهبی بودم.معتقد بودم فقط رو به قبله و بزبان عربی میتوان با خداوند صحبت کرد و او را عبادت کرد.البته هنوزهم متدین و معتقدم.اما با تماشای فیلم (آهنگ برنادت) که فیلمی بسیار تاثیر گذار و داستان زندگی این دختر پاک است به این باور رسیدم که در هر مکان با هرزبان و به هر دیانت میتوان با خالق سخن گفت و او را ستایش کرد.اگر کسی باصدق نیت.بدور از حسد.مهربان با خلق.راستگو و بدور ازگناه باشد همچون برنادت قدیس برگزیده رب خود خواهد شد.توصیه میکنم این فیلم را مثل من بارها و بارها ببینید.
بله. وقتی انسان خالص و قلب پاک داشته باشه و نیت ها همه سالم و پاک باشه اونم در سن کم ، چشم سوم باز میشه و انسان میتونه چیزهایی رو ببینه که خیلی از انسانها نمیتونند ببینند. خوش به حال انسانهایی که این دنیا رو رها کردند ازش دل کندن و به اون بالا دل سپردن. به قول شاعر : ما ز بالاییم و بالا میرویم.